🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پارت1201 🌹دختر باران🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
حالم خوب بود از ضعف و سنگینی بدن خبری نبود.بالشت رو از زیر سرم برداشتم طرف شیوا پرت کردم با ترس جیغی کشید و پا به فرار گذاشت.
*واای مامان مریم زنده شد می خواد من رو بخوره.
شیما طفلک شوکه شده بود و به منی که روی تخت نشسته بودم نگاه می کرد.
_خنگول خانم اون مارمولک هر چی میگه تو باید باور کنی؟!
از توی کشوی کنار تخت شکلاتی طرفش گرفتم.
_ بیا بگیر نگذار اون شیوای مارمولک اذیتت کنه،مرده ها اگر می تونستن بلند بشن می رفتن پیش بچه ها و اون هایی که دوستشون دارن.
شکلات رو ازم گرفت و بوسه ای به صورتم زد.
در باز شد و در یک لحظه اتاق پر شد از آدم هایی که تا چند ساعت قبل ناراحت بودن و گریه می کردند.
خوبی شیطنت و پر جنب و جوش بودن این بود که نبودنت حتی یک ثانیه بقیه رو آزار میده.
به عمو و زن عمو سلام کردم. زن عمو سرم رو توی بغلش گرفت.
*فدات بشم مادر،دختر مهربونم چی شدی تو؟! چقدر دعا کردم.
عمو با ناراحتی گفت: بسه دوباره حالت بد میشه خدا رو شکر حالش بهتره.
_عمو درست میگه الان خیلی خوبم.
مامان فاطمه و مامان لیلا در سکوت گوشه ای ایستاده بودن اشک می ریختند و به من نگاه می کردند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کانال زاپاس و فهرست رمان ها
https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cd866759bbd
عزیزان پیام بدید راحت باشید من خودم پاسخ شما عزیزان رو میدم.😁
این آیدی پیوی مشترک هست سر فرصت پاسخ شما عزیزان رو میدم، فقط ناسزا نگید😂😂😂
زینب زارعی هستم، نویسنده
@YAMahdiadrekni1235
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هرگونه کپی برداریو فوروارد و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥
رمان دارای کد ثبت در وزارت ارشاد است کپی پیگرد قانونی دارد
کد ثبت وزارت ارشاد:#137745
با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
خواندن رمان بدون عضویت در کانال درست نیست 😔
کارم به جایی رسیده که احساس می کنم
سرما و پزشکیان با هم مسابقه گذاشتن ببینن زور کدومشون بیشتره🤧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡💫با نام یگانه معبود
🍁💫خدای بزرگ و مهربان
🧡💫آغاز میکنیم روز دیگر را
🍁💫خدایا در این روز زیبا
🧡💫تورو به بزرگیت قسم
🍁💫تورو به مهربونی هات
🧡💫هرکسی هرمشکلی داره
🍁💫خودت برطرفش کن تا امروز
🧡💫بشه یه روز بیاد ماندنی برای همه
🧡💫بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
🍁💫الــهـــی بـه امـیــد تــو
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
🌿🌺به رسم ادب سلام به ارباب و سالارشیعیان🌿🌺
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🙏ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮّﺣﯿﻢ🙏
🌿🌷سبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ ياکاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَارحِم ضَعفی وَقِلَـّةَ حيلَتی وَارزُقنی حَيثَ لااَّحتَسِب يارَبَّ العالَمين🌸
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
🍃🌸🍃
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد🍃🌷
دعا کبوترعشق استُ بال پر دارد🍃🌷
شب تان مهدوی🍃🌹
✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ✨
🌸اللهم لیَّن قَلبی لِولیِ اَمرِک 🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌹
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
#پارت1202 🌹دختر باران🌹
_ مامان ها من حالم خوبه نگران نباشید.
محمدجواد با یک سینی داخل اتاق اومد.
- به به ساعت خواب خانم بشین این ها رو بخور.
سینی رو روی میز کنار تخت گذاشت با دهان باز به مخلفات داخل سینی نگاه کردم.
_ معده ی ها انباری نیست.
-مریم دکتر میگه باید بخوری پس اذیت نکن.
شیوا با کنجکاوی جلو اومد و داخل سینی نگاه کرد نگاهی به صورت من کرد و دوباره به سینی نگاه کرد،این بار به صورت عمو نگاه کرد.
*بابا الان من حرف بزنم میگی شیوا بی ادبه.
عمو اخم کرد و گفت: اگر می بینی حرف بده نگو.
شیوا نگاهی به سینی کرد و گفت: مگه گاوه همه ی این ها رو تنهایی بخوره.
بلند شروع به خندیدن کردم.
عمو لا اله الا الهی گفت و بقیه آهسته می خندیدند.
_شیوا جان عمو فکر کرده من گاوم.
محمدجواد دور از جونی گفت اما شیوا با بدجنسی و شیطنت تمام گفت:
حتما عمو محمدجواد یه چیزی می دونه این ها رو آورده تو بخوری.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کانال زاپاس و فهرست رمان ها
https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cd866759bbd
عزیزان پیام بدید راحت باشید من خودم پاسخ شما عزیزان رو میدم.😁
این آیدی پیوی مشترک هست سر فرصت پاسخ شما عزیزان رو میدم، فقط ناسزا نگید😂😂😂
زینب زارعی هستم، نویسنده
@YAMahdiadrekni1235
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هرگونه کپی برداریو فوروارد و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥
رمان دارای کد ثبت در وزارت ارشاد است کپی پیگرد قانونی دارد
کد ثبت وزارت ارشاد:#137745
با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
خواندن رمان بدون عضویت در کانال درست نیست 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزتون زيبا🌷
به دوشنبه ۴ دی ماه
خوش آمدین🌷❤️🌷
انشاءالله شروع روز تون
پر از خیر و برکت 🌷
برای تک تکتون🌷
پراز خبرهای خوب ❤️
سرشاراز اتفاق های عالی
لبریز از خوشبختی باشه🌷
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
روزمرگی🤧
دیدم روان نویس جواب نوشتنم رو نمیده 🤣🤣 گفتم بگذار یدک روان نویس بخرم.😁
یکی گفته بود تا یک سال نمی خواد روان نویس بخرید. حساب کردم یک فرد محصل یک سال روان نویس لازمش نشه، این محصول کار سه ماه من رو راه می اندازه.
نویسندگی عشقه، مخصوصاً که خواننده های خوش ذوقی مثل شما آدم داشته باشه،که پیوی من رو با نظرات و ابراز محبت هاشون گل بارون می کنن، گاهی ناسزا هم داریم🤣 اونم سازنده هست و یادآوری می کنه همیشه دنیا روی یک پاشنه نمی چرخه.
با عشق #p177
نویسنده:زینب زارعی حبیب آبادی
ژانر: روانشناسی،عاشقانه،طنز،درام،اجتماعی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷 🌷🌷
🌷 🌷
خداحافظی کرد، می خواست از کنار
سرتیپ رد شود اما مچ دستش اسیر دستان مرد شد.
_ عمو رحمان رو یادت نره، بعد هم اینقدر
عجله نکن ما می رسونیمت.
- مزاحمتون نمیشم
_ مزاحم نیستی.
کنار هم شروع به قدم زدن کردند.
_حالا این دختر بنده خدا کیه که قراره با
شما ازدواج کنه؟
- اسمش خورشیده، دختر یکی از دوستان
خانوادگی قدیمی و البته هم کلاسیم هست.
_ بهتر نبود عجله نمی کردی؟
- دختر خوبی هست، می ترسیدم به فرد
دیگه ای بله بده.
_ کنجکاو شدم ایشون رو ملاقات کنم.
مرد دزدگیر ماشین را زد.
پسر به همراه نوزاد صندلی عقب ماشین
نشست. دستان کوچک بچه را میان
دستانش گرفت و بوسه ی آرامی به
انگشتان او زد.
_ خوب پس تصمیم گرفتی تشکیل
خانواده بدی، حتما پدرت خیلی خوشحال شده.
نیکان لبخندی روی لب نشاند.
- خوب بله، چون دختر مورد تأییدشون بود
مخالفتی نکردن
سروان با لحن خاصی گفت:
شما چی؟شما هم مورد تایید دختر و خانواده دختر هستید؟
- فکر کنم مورد تأیید باشم، چون جواب مثبت دادن.
زن پوزخند صدا داری زد.
_ من فکر می کردم نسل پسرهای این
مدلی دهه شصتی منقرض شده اما حالا
می بینم اشتباه می کردم.
پسر با دهان باز به زن نگاه کرد با تعجب پرسید:
- چه مدلی؟!
_ اون هایی که به جای اعتماد به نفس،
اعتماد به سقف دارن
صدای خنده ی سرتیپ بلند و باعث شد
تعجب نیکان بیشتر شود. مرد در حالی
که می خندید گفت:
خانوم امروز اصلا اعصاب نداری ها
_ خیلی هم اعصاب دارم، نمی دونم چرا
خدا به شما مردها جای همه چی اعتماد به
نفس بالا داده.
پسر که بدش نمی آمد سر به سر زن
بگذارد جواب داد:
- مگه دروغ میگم؟! بله رو گرفتم دیگه،
خیلی هم دلشون بخواد پسر به این
جذابی، خوش تیپی تازه آقا دکتر هم هستم.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
لينك كانال زاپاس
https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cf36e7b9fc1
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
روزی یک یا دو پارت
هرگونه کپی برداری و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥
با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ مسئولین که بیخیالی طی می کنن حواستون هست بی عفتی و بی حیایی داره
عادی سازی میشه؟ مادر عزیز حواست به دخترت هست؟ می دونی کجا میره؟ میدونی چیکار میکنه؟ خبر داری وقتی سر کار هستی و دختر و پسرت مثلاً توی خونه دارن درس می خونن واقعاً کجان؟!
نکنه بگی بگذار آزاد باشه. آزادی بی حد و مرز تباهی میاره. حواست هست؟!
نصیحت نبود راهنمایی بود چون گل شما، گل من هم هست.
✍️(دختر باران)
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
ای فارغ از حال من.......💔
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پارت1203 🌹دختر باران🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
با چشم های ریز شده به شیوا نگاه کردم.علی شیوا رو بغل کرد و گفت: تو چرا این قدر زبون درازی؟! به کی رفتی تو؟!
شیوا نگاهی به صورت علی کرد طبق عادت همیشگی انگشتش رو نوازشوار بین ریش های علی تکون می داد جواب داد: بابا میگه به مریم رفتم .
با چشم های گرد شده به عمو نگاه کردم. عمو در حالی که می خندید گفت: به خدا تقصیر خودته هر کاری می کنه مدل بچگی های توعه.
مامان فاطمه داخل لیوان رو از آبمیوه پر کرد و گفت:دخترم بخور که حالت بد نشه .
محمدجواد سری تکون داد و گفت:مریم نخوری مجبورم سرمی که گرفتم رو بزنم.
_خوب سرم بزن به خدا اشتها ندارم.
با تأسف سری تکون داد و گفت: باشه الان میرم یکی رو میارم بهت سرم بزنه.
زن عمو ناراحت گفت:آقا محمدجواد من بلدم سرم بزنم دوره اش رو دیدم.
زن عمو خیلی راحت رگم رو گیر آورد و سرم رو وصل کرد.مامان لیلا گفت:مریم جان کاش آبمیوه ها رو می خوردی این طوری اذیت میشی.
_به خدا از بس آبمیوه خوردم حتی آب هم می بینم حالم بد میشه.
مامان فاطمه باحالتی ناراحت گفت: آدم مریض اشتها نداره محمدجواد هم بی خودی اصرار می کرد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کانال زاپاس و فهرست رمان ها
https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cd866759bbd
عزیزان پیام بدید راحت باشید من خودم پاسخ شما عزیزان رو میدم.😁
این آیدی پیوی مشترک هست سر فرصت پاسخ شما عزیزان رو میدم، فقط ناسزا نگید😂😂😂
زینب زارعی هستم، نویسنده
@YAMahdiadrekni1235
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هرگونه کپی برداریو فوروارد و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥
رمان دارای کد ثبت در وزارت ارشاد است کپی پیگرد قانونی دارد
کد ثبت وزارت ارشاد:#137745
با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
خواندن رمان بدون عضویت در کانال درست نیست 😔
26.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥درخواستهای تاثیرگذار کودک فلسطینی با مسلمانان جهان
✍️ اونی که میگه پوشش مهم نیست دین من انسانیته و باز میگه هرچی پول داریم به عرب ها میدن، باز می تونه بگه انسان هست؟! یا اونی که حیوون خونگی داره می تونه راحت و بدون هیچ عذاب وجدانی شکم سیر سر روی بالشت بگذاره؟!
(دختر باران)
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رمان هایی که برای خواندن آن دعوت شده اید
🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷
1_دختر باران: در vip پایان پیدا کرد.
ژانر:واقعیت محور، عاشقانه، پلیسی، درام، اجتماعی
🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷
2_با عشق : رمانی آنلاین
ژانر:واقعیت محور، عاشقانه، پلیسی، درام، اجتماعی
🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷
3_افسانه ها و قصه های عامیانه مردم ایران
ژانر: تخیلی و داستان کوتاه
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
پارت ها در بنرها واقعی بوده، پس صبور باشید
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
گفتم بهتون کلاسورم اومد؟
شاید فکر کنید خیلی اخلاق کودکانه ای دارم😐
اگر اینطور فکر کردید خیلی فکر درستی کردید😁 کودک درونم فعال هست زیااااااااااااااد البته عده ای از همکاران فرمودند کودک درونم بیش فعال تشریف داره🙃
بچهی چی کارش کنم جلوی پیشرفتش رو نباید بگیرم🤣🤣🤣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️سلام امام زمانم
السلام علیک یا صاحب الزمان عج
سلامے از ذره اے کوچک به روشن ترین خورشید
سلامے از قلبے مضطرب به بزرگترین آرامش
سلامے از چشمانے منتظر به زهرایےترین یوسف
سلامے از من که تنهاترینم به تو که مولاے منے دردم را میدانے، اندوهم را میبینے، دلواپسےام را شاهدے، صدایم را میشنوے
و دعایم میکنے ...
بیا اے که نبودت علت همهے غصهها و ناراحتیهاست
در افق آرزوهایم
تنها«أللَّھُمَ عجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»را می بینم
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر روزت را
با امید شروع کن
چیزهای قشنگ
وقتی اتفاق می افتد که
از منفی ها دوری کنی...
سلام زندگی صبحت بخیر و پرانرژی❄️
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
#پارت1204 🌹دختر باران🌹
بابا در حالی که مانی بغلش بود داخل اتاق اومد نگاه مهربانی بهم کرد .
*خوبی بابا؟!
_اگر صورت های ناراحت عیادت کننده ها بگذاره من خوبم.
مامان لیلا اشکش رو پاک کرد با بغض گفت:فاطمه خانم بربم یه سر به نهار بزنیم .
نگاه پر از ترس مانی به سرم بود با دست کوچکش دست من رو نشون داد لب های سرخش رو غنچه کرد و گفت: آجی اوف
_میای پیش آبجی بشینی؟!
مانی با ذوق دست زد،بابا مانی رو کنارم روی تخت گذاشت و خودش هم نشست.دستش رو نوازش وار روی سرم کشید.صدای جیغ شیما بلند شد، زن عمو گفت: من برم این وزه شیما رو اذیت کرد .
_بابت سرم ممنون زن عمو.
*خواهش می کنم عزیز دلم.
از اتاق بیرون رفت.دنیا دنیای عجیبی بود کسانی که تا دیروز حق رو به عمه می دادند حالا شده بودند بهترین های زندگی من.
بابا بوسه ای روی سرم زد و گفت: تعریف کن ببینم این مدت چی کار کردی؟!
_شما تعریف کن چرا بر نمی گردی تهران.
*من تازه رفتم تبریز زندگی خاله بازی نیست دخترم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کانال زاپاس و فهرست رمان ها
https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cd866759bbd
عزیزان پیام بدید راحت باشید من خودم پاسخ شما عزیزان رو میدم.😁
این آیدی پیوی مشترک هست سر فرصت پاسخ شما عزیزان رو میدم، فقط ناسزا نگید😂😂😂
زینب زارعی هستم، نویسنده
@YAMahdiadrekni1235
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هرگونه کپی برداریو فوروارد و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥
رمان دارای کد ثبت در وزارت ارشاد است کپی پیگرد قانونی دارد
کد ثبت وزارت ارشاد:#137745
با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
خواندن رمان بدون عضویت در کانال درست نیست 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امروز متفاوت تر از هر روز است. ی
امروز سلام میدهیم بر عیسی بن مریم فرزند یکی از پاکترین زنان عالم هستی. حضرت مریم سلام الله علیه.
سلام خدا و حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش بر شما عزیزان که افتخار اسلام هستید. درود خداوند بر عیسی بن مریم،
یاری دهنده ی مهدی موعود در زمان ظهور.
منتظریم ای نور الهی تا ظهور کنید همراه مهدی موعود، روشن کنید دنیایی که فریاد میزند کجاست منجی من.
برایمان دعا کن ای نور دیده ی دخت عمران نبی(ع) بیتاب دیدارتان هستیم
گم کرده راهیم، روشن کنید برایمان راه سعادت در آخرت را.
السلام علیک یا عیسی بن مریم پیامبر نیکی ها. منتظر ظهور شما گلان در غیبتیم.
#اللهمعجللولیکالفرجبحقمحمدوآلمحمد
✍️(دختر باران)
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
یه سری همچین از کانال میرن انگار توی بقیه کانال ها ساندیس میدن😐
بنده خداها خودتون ضرر می کنید نویسنده به این گلی از کجا می خواید گیر بیارید؟!😇
میلاد حضرت عیسی بن مریم را از طرف کنیز حضرت علی(ع) به شما هموطنان عزیز علی الخصوص هموطنان مسیحی
عزیزم تبریک می گویم.
(دختر باران)
#سلامبرروحالله
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
با عشق #p178
نویسنده:زینب زارعی حبیب آبادی
ژانر: روانشناسی،عاشقانه،طنز،درام،اجتماعی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷 🌷🌷
🌷 🌷
مریم آرام شروع به خندیدن کرد.
_ یه چتر بگیر رو سرت تشتک نوشابه ها
تو سرت نخوره
پسر پاسخی برای حرف زن نداشت
خود را مشغول بازی با نوزاد کرد.
سرتیپ با خنده گفت:
_ پسر جون هیچ کسی از پس زبون خانم بر
نمیاد، حتی خود من پس باهاش کل کل نکن.
_ من بهت قول میدم دختر از این
خوشگلتره
پسر مستأصل جواب داد:
- شما ببخشید که از خودم تعریف کردم
_ دفعه آخرت باشه
شانه های سرتیپ شروع به لرزیدن کرد.
پسر ترجیح داد سکوت کند، مشخص بود
این زن زیاد از او خوشش نمی آید.
به خانه که رسید از ماشین پیاده شد و با
خوشحالی طرف خانه رفت اگر قبلاً کسی
می گفت روزی ممکن است، با تصور
دختری شاد بشود حتما می گفت دارد
مزخرف می گوید.
وارد خانه شد، بلند سلام کرد
- زیور مامان، سلام بیا من اومدم
زیور از آشپزخانه بیرون آمد.
_سلام، خوش اومدی، امروز چه زود
اومدی خونه!
در حالی که پله ها را بالا می رفت پاسخ داد:
- صبح زودتر رفتم، خود سرتیپ رسوندم
_ دستش درد نکنه، حمامت رو برو، بیا
یک چیزی بخور.
نیکان از بالای پله به زیور نگاه کرد، دست
راستش را روی چشم گذاشت.
-چشم سرورم.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
لينك كانال زاپاس
https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cf36e7b9fc1
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
روزی یک یا دو پارت
هرگونه کپی برداری و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥
با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موضع من ایران است چه به نام چه به ننگ...
#جمهوری_اسلامی
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
https://eitaa.com/raingirli
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پارت1205 🌹دختر باران🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
_نگفتی من تنها چی کار کنم؟! می دونی چی به من گذشت؟!عمو سیاوش رو نگاه کن،دلم برات تنگ میشه ....
نگذاشت حرفم رو تموم کنم.
-دختر بابا من اینجا بودم چی کار می تونستم کنم؟! مثل سحر از شوهرت قهر کنی بیای خونه ی من ؟! عمو سیاوش هم کار من رو کرد سحر رو فرستاد خونه ی خودش و به علی هم گفت آخرین بارتون باشه زنت برای قهر و بدون تو میاد خونه ی من.
_شما این ها رو از کجا می دونید؟!
*یادت رفته من و عمو سیاوشت با هم دوست بودیم؟!
بی مقدمه بدون اینکه فکر کنم بابا از چیزی خبر نداره گفتم: بابا کیارش از من چی می خواد؟!
با تعجب بهم نگاه کرد و گفت: کیارش؟!
مانی سر گرم بازی با موی بافته شدم بود.
_آره پسر دایی سیامک مطمئنم می شناسیش بابا این وسط یه چیزهایی هست که من نمی دونم بگید بدونم.
*چی ازت می خواد و چی بهت گفته؟!
_دفتر مامان رو می خواد حتی یک بار عمه هم سحر رو مجبور کرده بود بیاد دفتر مامان رو براش ببره.
*عمه ات این وسط چی کاره هست؟!
مثل اینکه اطلاعات من از بابا بیشتر بود با پشت دست صورت مانی رو نوازش کردم.
_نمی دونم ولی معلوم هست هنوز با خانواده دایی سیامک در ارتباط هست.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کانال زاپاس و فهرست رمان ها
https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cd866759bbd
عزیزان پیام بدید راحت باشید من خودم پاسخ شما عزیزان رو میدم.😁
این آیدی پیوی مشترک هست سر فرصت پاسخ شما عزیزان رو میدم، فقط ناسزا نگید😂😂😂
زینب زارعی هستم، نویسنده
@YAMahdiadrekni1235
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هرگونه کپی برداریو فوروارد و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥
رمان دارای کد ثبت در وزارت ارشاد است کپی پیگرد قانونی دارد
کد ثبت وزارت ارشاد:#137745
با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
خواندن رمان بدون عضویت در کانال درست نیست 😔