باز پیشه توئه حواسم.mp3
7.42M
من یک رسمی دارم روز اول هفته و اول ماهها برایم خیلی مهم است. مثل روز اول سال، چون معتقدم برای آخر بخیر شدن باید اول بخیر شد
اول ماه را ترجیح می دهم در جائی تنفس کنم که روح تازه گردد. جائی که یک آن تمام خواسته هایت رنگ میبازد
من در ایران،فقط در حریم امام رضا چنین حسی دارم،شما چطور؟
چرا که بهشت روی زمین است
جائی که چشم،گوش، دست و پا،
همه میخواهند زبان شوند تا با امامشان تکلم کنند،از همان ابتدا مؤدبانه می ایستند مقابل درب ورودی و زمزمه می کنند
«اللهم انی وقفت علی باب من ابواب...»
هر آن نیت کنیم زائریم
آقا جان شما ولی نعمت من هستید و همانی که من میخواهم پس اعتقادات و اخلاق و رفتارم را آنگونه قراردهید که خودتان میخواهید
ای به فدای حَرَمَت یارضا یارضا
منم گدای کرمت یارضا یا رضا
به جوادت نما حاجتم را روا
سیدی یارضا
حاجت من جزء خودتان هیچ نیست
من از شما خودتان را تمنا دارم
حلوا به کسی دهند که محبت نچشیده
پدرم گفت اگر خادم این خانه شوی
همه زندگی و آخرتت تضمین است
پدر اصالت است،لقمه ای که میخورد و می آورد،کلامی که می گوید و می شنود، افکاری که در آن غوطه ور می شود،همه در نسلی که می خواهد پرورش دهد موثر است
پدر جان دستان مهربانتان که سایه امنی است برایم،بوسیدنی است
و من خرسندم از اینکه دستان مهربان و دعاگوی شما همیشه باز است...
۲۵ اسفند ماه، ولادت پدر عزیزم است
پدر جان ولادت زمینی تان مبارک
امام نیز پدر ماست، پدری حقیقی،
امام اول و اصل و فرع است
امام همه ی زندگی من است
دنیا و آخرتم،دار و ندارم
تمام سرمایه زندگیم فدای امامم
#دلنوشته_هایم
#اول_ماه
#امام
#پدر
@ramezan_ghasem110
رسم است همه، روز اول عید، به خانه پدر سری بزنند
آمده ام در خانه پدر در بکوبم
حیدر شدی تا پشت در هِی در بکوبم
قبل از آنی که دستانم در خانه مولایم علی و مادرم زهرا سلام الله علیهما را بکوبد پلک چشمانم، به هم کوبیده میشود و ثمره آن اشکی است که بر گونه هایم جاری می گردد آبِ رو
حال که آبرو دار شدم زبان میگیرم
"اللهم لبابک وقفت" همان جملاتی که در دعاهای مسجدالحرام میخوانیم را برای ورود به حرم امیرالمومنین نیز میخوانیم
و امروز به ضیافت الهی میروم..
با دعای مادرم پر می گیرم تا نجف
می خونم با افتخار من محب حیدرم
غرق آزادی شدم، وصل این وادی شدم
با دعای فاطمه، حیدر آبادی شدم
یا امیرالمومنین۴
هر زمان خوردم زمین
با دلی شورآفرین زیر لب گفتم مدد
یا امیرالمومنین ۴
وقتی کنارت هست لنز دوربین چشمانت عظمتش را نمی بیند کافی است قدم در عالمی دیگر گذارد، آنگاه است که عظمتش را بتَمامه درک میکنی
پدر را میگویم
مطلبی که برای پدرعزیزم نوشتم در صدای حوزه منتشر شد اینجابخوانیم ⏬
https://v-o-h.ir/?p=7002
✍ به قلم مرضیه رمضان قاسم
🌼تقدیم به پدربزرگوارم امام خامنه ای
رهبرم وصف شمارا،غزلی،میخواهد
غزل از جنس ارادت،به ولی،میخواهد
دل هربچه ولایی به خدا آقاجان
چون تو شخصیت بین المللی میخواهد
روبروی همه روبَه صفتان دنیا
شیرمردی چوتو، باصوت جلی میخواهد
خطبه هایت زده آتش به نهاد دشمن
عرصه ی عشق،بسان تو،یَلی میخواهد
کشور ومملکت حضرت مهدی بی شک
نایب مقتدر از نسل علی میخواهد
بازوانم آماده فدا شدن بر ولی است بسان مادرم زهرا و یَل ام البنین
#دلنوشته_هایم
#عید_دیدنی
#پدر
┈••✾•🌺•┈•
🆔 @ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆دختر که باشی مثل هستیِ خاله شعرها را نیز به نفع پدرت تغییر میدهی
تاب تاب عباسی بپا منو نندازی
اگه منو میندازی
بغل بابام بندازی
دختر که باشی به دنبال بهانه میگردی برای قربان صدقه رفتن پدر،
تا تمام محبتهای پدر را
یکجا تسویه کنی.
آری کافی است دختر باشی تا قربان صدقهی پدرت بروی حتی اگر در پس پردهی غیبت باشد
"یابنالحسن"
بَنَفسِی اَنْت
مِن مُغَیَّب
لَم یَخْلُ
مِنّا
دلنوشته:مرضیهرمضانقاسم
اولاد اگرچه حاصل
الطاف ایزدست
دختــــر ولی
برای پدر
چیزدیگر
ست
شاعر ناهید خلفیان
#دلنوشته_هایم
#روز_دختر
#پدر
🌺🌿@ramezan_ghasem110
پدر جاااان
انگارڪہیڪ ڪوه سفرڪرده ازاین شهر
اینقدر ڪہ خــالۍ شده بعداز تُـــو جَهـانمـ...
📞هر روز...
هر ثانیه وُ دقیقه.....
بهِ یادتان هستم..........
نان بر سفره هست اما نانآور ...
با این وجود، دلم قُرصِ قرص است
چون امام زمان دارم!
او از پدر مهربانتَر....
از مادر دلسوزتَر........
و رفیقی شَفیق است........
حدود "730" روز است از دیدارتان محروم
سخت است دختر باشد و بابا نباشد
دیگر برایش لذت دنیا نباشد
✍دلنوشتههای مرضیه رمضان قاسم
تربیت کردی مرا با مهر حیدر، سوختی
در دلم نور ولای فاطمه افروختی
از تو ممنونم برای نان پاک سفرهات
نوکری آل عصمت را به من آموختی
شعر از شیرازی
#دلنوشتههایم
#پدر
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
➕ راننده تاکسی: پسرم، شما پدر داری؟
➖ مسافر : بله
➕ راننده: وقتی زنگ میزنی خونتون با مادرت که صحبت کردی گوشی رو قطع نکن، بگو مادر گوشی رو بدین پدر تا یه احوالی هم از ایشون بپرسم، با پدرتم حتما حرف بزن.
آخه پسر من وقتی زنگ میزنه خونهمون فقط با مادرش حرف میزنه.
خوب ما پدرا هم دل داریم و دلمون واسه بچههامون تنگ میشه، فقط یه کم غرور داریم.
دلم برا پسرم یه ذره شده...
➖ مسافر: چشم حتماً 😢
پدرها دلشون خیلی نازکِ، مواظبِ دلِ مهربونشون باشید، باشه؟
اگر پدرت دار فانی را وداع گفته به زیارت ایشان برو چرا که زیارت و فاتحه برای پدر به نفع توست.
پدرم نام تو را بر لوح زر بايد نوشت
نام تو، بابای من، بر تاج سر بايد نوشت
من که نتوانم کنم حقت ادا، بابای من
در مقامت، مثنوی ها، با گُهَر بايد نوشت
#پدر
[زنگ بیداری رو میخواستین؟]👇
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
یکی از اون افراد بزرگی که
واژهی انسانیت برازندشون هست پدرها هستند.
آخه اونا با وجود اینکه میدونند ممکنه
محبتشون هیچ وقت جبران نشه،
ولی بازم به فرزندانشون
محبت میکنند...
صبحهای جمعه اگه خسته بودم و دعای ندبه نمیرفتم با صدای عرشی پدر بیدار میشدم که میگفتند بابا بلند شو حلیم و عدستو بخور و دوباره بخواب...
پدر جون! من هیچوقت نتونستم محبتهای شما رو جبران کنم.
دعام کنید که سخت محتاج دعایم....
🖊مرضیه رمضانقاسم
#پدر
⏰زنگ بیداری👇
➠@ramezan_ghasem110
پدرم به نگاه گرمتان محتاجم
پدر جان جای خالی شما را هیچکس نمیتواند پُر کند؛ قلبم مثل دیواری که با میخ داغ در آن شیار ایجاد کردهاند دیگر هیچوقت دیوار نخستین نخواهد شد.
لبخند بر لب میزنم تا داغ دلم خنک شود و اشک مذابهای قلبم از آتشفشان چشم سرازیر نشود.
حتی یک کلمه نمیتوانم از شما بگویم چون بغض امانم نمیدهد نازنینم...
اما فقط از شما و خوبیهایتان میبارم و مینگارم.
پدرم!
چقدر دلم هوای صدای گرمتان را کرده؛ احساس میکنم بعد از شما، خونِ گرمِ آرامش، در ڪوچه باغِ رگهایم یخ زده است.
اصلا نمیدانم بعد از شما چگونه زندهام؛
آخر شما چهار فصل روزگار من بودید پدر جان
بودنتان بهار عمرم بود، خندههایتان تابستان و
نبودنتان بغض پائیزی است متصل به زمستانی پربارش از ناودان دیدگان...
خبر دارید ڪه بی رویت شبم مهتاب ڪم دارد؟
تمام عمر چشمانم ز اشک دیده نم دارد؟
خبر دارید قلبم را چه سوزان است و غم دارد
و در تقویم بعد از تو تمام فصلهای آن، خزان دارد
این بود بداههام برای نازنین پدرم.
پدرم باتمام وجودم دوستتان دارم
من صبورم اما دست خودم نیست اگر میگریم
🖊مرضیه رمضانقاسم
پدریعنی,که دستی از سخاوت
پدریعنی،کتابی از صداقت
پدریعنی،که دستی پینه بسته
#پدر
@ramezan_ghasem110
"در پاسخ به دلنوشتهای در فراق مادر"
از بیمادریاش نوشته بود، از شب یلدای سال قبل که مادرش بود، حدس زدم ستارهی اشک نیز هنگام نوشتن متنش، بر گونههای همچو ماهش جاری شدهباشد، یقین داشتم همهی اعضای گروه با خواندن متن او غمهای عالم یکجا روی شانههایشان ریخته باشد.
میشد غم بیمادری همگروهیمان را لمس کرد.
معلوم بود دلش برای مادرش خیلی تنگ شده است و مثل همهی ما محتاج عاطفهی مادر است.
قشنگ معلوم بود دچار افسردگی بعد از سوگ شده است، چون او هم مثل ما خیلی عاشق مادرش است از اینکه شاهبیتِ شعر زندگیاش مفقود شده حسابی بیقراری میکرد.
پیدا بود بقیهی حرفهایش را با آهِ و ناله گذاشته است برای فردا، بر سر مزار مادر.
زیرا هر چه اطرافش را مینگریست قطعهی اصلی پازلِ عمرش را پیدا نمیکرد.
ما وظیفه داریم و لابدیم از گذشتگان یاد کنیم
اما ای کاش همانطور که عشقمان را خرج عزیزان سفر کرده میکنیم یک هزارم آن را خرج کسانی کنیم که در کنارمان نفس میکشند زیرا بودن ما و آنها در دنیا نیز همیشگی نیست.
اگر به حکمت الهی ایمان نداشتیم شاید همگی آرزو میکردیم کاشکی هیچ پدر و مادری دنیا را بدرود نمیگفت، یا همهی فرزندان به همراه پدر و مادرانشان از قطار زندگی پیاده میشدند زیرا ما طاقت فراق آنها را نداریم و همگیمان دوست داریم در خوشیها و ناملایمات زندگی در کنارمان باشند.
اما ما مامور به وظیفهی بندگی هستیم و یادمان باشد هر کسی برود "خدا هست".
اگر والدین تو، علیالظاهر و با جسم مادی کنارت نیستند، نباید اوقات خود و دیگران را تلخ کنی، گاهی باید در فراق عزیزانمان نقش انسانهای فراموشکار را بازی کنیم و چه خوب اسمی بر داغ گذاشتهاند چون هیچگاه سرد نمیشود اما باید در فراقشان خود را به تحلّم بزنیم تا بتوانیم زندگانی را ادامه دهیم و عزیزانی که الان در کنارمان هستند را نیز ببینیم و قدرشان را بیشتر بدانیم و دریابیمشان.
آدم بعد از داغ دیگر آن آدم سابق نمیشود اما اگر غرق در امواج غم و حسرت شویم دق میکنیم،
خاطرات عزیزان سفر کرده همیشه در دلمان هست اما باید با دیو غم جنگید و داشتهها و دلخوشیهای زندگی را از یاد نبرد و با آنها شاد بود.
🖊نویسنده: مرضیه رمضان قاسم
#مادر
#پدر
#یلدای_فراق
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
گرمی دستان مهربان پدر، در همهی لحظات زندگی
جمعه و بــوی نان تازهی پدر
جمعه و مزهی حلیم شیر و عدسی با پدر
جمعه زمستانی و داغی سیخهای جگر لب آب
جمعهی زمستانی و طراوت و خوشمزهگی ریحانِ کنارِ بریونی در کنار پدر
عصر جمعهی زمستان و گرمی شیربرنج از لبنیات محمد
جمعهها و آبگوشت بازار و دیزی پدرانه.
عصر جمعههای تابستان و بستنی محفل و دوغ و گوشفیل و طعم دلچسب هویج بستنی.
من نمیدانم چه رازِی در جمعه نهفته است که
بیش از روزهای دیگر هفته، دلم هوای پدر میکند.
دیگر جمعهها به خوشمزگی قبل نیست.
اگر پدرِ زمان بیاید، خدا را چه دیدی شاید پدر زمینیام را نیز با خود آورد...
پدر جان
یا مرا با خود ببر آنجا که هستی
یا بیا
🖊نویسنده: مرضیه رمضانقاسم
#پدر
#ظهور
#رجعت
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
🕊
"پرواز بر بال نیت "
دیشب یک برنامهی توپ برای رفتن به احیا پیشنهاد دادم و آن اینکه هر کسی هر جا دلش میخواهد برویم را بنویسد و به مکانهای مورد علاقهاش نفر اول کد ۱تا۱۰، نفر دوم کد۱۱تا۲۰ و ... همینطور به هر نفر ۱۰ کد دادم بعد از ۱ تا... را بنویسیم و قرعه کشی کنیم هر کجا آمد همانجا برویم. یک لحظه پرندهی ذهن پرواز کرد به ماه رمضان قبل از کرونا که علیالظاهر و باطن در محضر پدر بودم، آن روزها چقدر برنامه میریختیم یکی میگفت مسجدسیدالشهدا برویم، دیگری میگفت حسینیهی بنیفاطمه، مسجد کمر زرین، حسینیهی رضوی، مسجد مصلی و...
پدر لام تا کام حرفی نمیزدند و پیشنهادی ارائه نمیدادند همهی ما با وجود اینکه دلمان لک میزد برای گلستان شهدا اما بخاطر اینکه موونهی زیادی برمیداشت ترجیح میدادیم جزء پیشنهاداتمان نباشد اما بالاخره پدر در ماشین ما را متقاعد میکردند تا به گلستان شهدا برویم با وجود تمام ترافیک و پیادهرویهایش اما امشب از آنجایی که حادثه هیچگاه خبر نمیکند علیالظاهر قسمت نشد از منزل خارج شویم و هیچ کجا جلسهی احیا نرفتیم اما توفیق شد ۱۰ کد انتخابیام را بدون مرز و حدود زمانی و مکانی انتخاب کنم.
۱) مکه
۲) مدینه
۳) نجف
۴) کربلا
۵) کاظمین
۶) مشهدالرضا
۷) سامراء
۸) قم
۹) شاه عبدالعظیم
۱۰)شاهچراغ
و در دلم نجف را به قید قرعه برداشتم.
اما با امواج تلویزیون فقط توفیق شد مشهد، کربلا، مسجد کوفه، قم، جمکران مشرف شوم و در مسجد جامع اصفهان دعای ابوحمزه را با نوای استادمان، مدیر و موسس حوزهی سیدالشهداء استماع کنم.
آری ما ۱۴ قرن است که یتیم هستیم اما از شبهای نوزدهم ماه مبارک رمضان به بعد آدم بیشتر احساس یتیمی میکند.
چه خوب که بال خیال داریم تا هرگاه هوای پدر کردیم پر بزنیم نجف.
دیشب بیاد سالهایی که پدرم با جسم مبارکشان نیز در بینمان بودند به نیت تکریم دستان پدر با اشک چشم جانم را تطهیر کردم بیاد آن شبهای قدری که آنقدر خودم را برای پدر لوس و شیرین میکردم تا بیشتر دعایم کنند زیرا باور دارم رزق، عزت و آبرویم در دستان پدر و زیر پای مادر است.
پدر جان من همچنان به دستان پرمهرتان دخیل بستهام و خاک پای مادر عزیزم را که انتخاب اصلح شماست، سرمهی چشمانم کردهام.
از آن روزی که دنیا را نوشتند
علی را بهر ما بابا نوشتند
🪄نویسنده: مرضیه رمضانقاسم
#ماه_رمضان
#شب_قدر
#پدر
🦋🐛https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef