داستان:
عین الدوله از وزرای قدیم بود . روزی از خانه بیرون آمد و دو فقیر را دید که پشت در خانه ی او نشسته اند و هرکدام ذکری بر لب دارند ؛
یکی می گوید : " کار ، خوبه عین الدوله درست کنه "
و دیگری می گوید : " کار ، خوبه خدا درست کنه " .
عین الدوله وقتی این صحبت ها را شنید ، خوشش آمد و دستور داد که یک سکه ی اشرفی درون ظرفی بگذارند و روی آن غذا بکشند و به فقیر اولی که از او تعریف می کرد ، بدهند .
آن فقیر ، که به طمع پول نشسته بود ، ظرف غذا را گرفت و با ناراحتی آن را به فقیر دومی داد . فقیر دومی هم غذا را خورد ، پول را برداشت ، و رفت .
عین الدوله فردای آن روز ، باز فقیر اولی را بر در خانه ی خود دید . گفت : " مگر دیروز پول را برنداشتی ؟ دیگر چه می خواهی ؟ " فقیر گفت : " ما که پولی ندیدیم ؛ اگر منظورت ظرف غذاست که آن را به فقیر دیگری دادم."
عین الدوله لبخندی زد و گفت : " بله ؛ حقیقت را همان فقیر می گفت ! کار خوبه خدا درست کنه ، عین الدوله سگ کیه ؟ "
ومَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه [الطلاق : 3 ]
هر كس به خدا توكل كند خدا براي او كافيست
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
📚حکایتی_خواندنی_و_آموزنده
✍مال_حرام
مردی در بصره، سالها در بستر بیماری بود؛ بهطوری که زخم بستر گرفته بود؛ و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند؛ همیشه دست به دعا داشت.
روزی عالمی نزد او آمد و گفت: میدانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟
گفت: بخدا قسم حاضرم.
داستان مرد بیمار به این طریق بود که، در بصره بیماری_وبا آمد؛ و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آب لیمو است.
این مرد، تنها آب لیمو فروش شهر بود. که آبلیمو را نصفه با آب قاطی میکرد و میفروخت.
چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطرهای آبلیمو میریخت تا بوی لیمو دهد.
مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا میکنم زندگی تو بر باد برود چنانچه زندگی مردم را بر باد میدهی و خونشان را در شیشه میکنی.
عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ده سال است برای درمان و علاج خود آنها را میفروشی.
میدانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد! و زجر کش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد.
پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسهها را فروخت، پدرجان داد
یمحقو الله الربا و یربی الصدقات
بقره276
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
*⁉ آیا عبارت "وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ" پس از صلوات، در احادیث آمده یا توسط علاقه مندان به حضرت اضافه شده است؟*
🖌 پاسخ: امام صادق می فرمایند:
📝 هر کس پس از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: "اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم"، از دنیا نمی رود مگر آن که قائم آل محمد را درک میکند.
📚 سفینة البحار، ج۲، ص۴۹
*پرسش_و_پاسخ_مهدوی ۲۲*
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد.
وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!
ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید ...
در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:
پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین و این همه امکانات و کارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم.
یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و خمس اموالت را بدهی و مالت در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است.
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
چرا زن نمیتواند
امام باشد. آیا این نوعی منقصت نیست؟؟
زن اگرچه نمیتواند
امام باشد
ولی میتواند
الگوی یک امام باشد
امام زمان عج
فرمودند
فاطمه زهرا علیها السلام
الگوی من است
امام مهدى عليه السلام :
إنَّ لِي في إبنَةِ رَسولِ اللّه ِ اُسوَةٌ حَسَنةٌ ؛
امام مهدى عليه السلام :
دختر رسول خدا (فاطمه) براى من سرمشقى نيكو است .
الغيبه ، طوسى ، ص 286 .
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
یك روز مرد ابلهی برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت .ابله مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت كرد. ابله نمی دانست كه خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر كاری كرد الاغ از پله پایین نیآمد. ابله الاغ را رها كرد و به خانه آمد . كه استراحت كند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد . وقتی كه دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را آرام كند كه دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت . بعد از مدتی متوجه شد كه سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد.
بعد مرد ابله گفت :
لعنت بر من !!! كه نمی دانستم كه اگر خر را به جایگاه رفیع و پُست مهمی برسانم هم جایگاه را خراب می كند و هم خودش را وهم من را
نکته اخلاقی!!
حواستان باشد
با رایتان هر کسی
رابه جایگاه رفیع نفرستید
به انسانهای صالح رای بدهید
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
گاهی خودمان را ارزیابی کنیم
# پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
پسرک پرسید: خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟
زن پاسخ داد: کسی را داریم که این کار را برایم انجام می دهد.
پسرک گفت: خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.
زن در جوابش گفت که از کار آن فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت. مجددا زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.
پسر جوان جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻
ایدئولوژی رسمی صهیونیزم:
🔘 ایرانیان لایق بردگی!
رسانههای صهیونیست این گونه به مردم القا میکنند که اسراییل با #حکومت ایران مشکل دارد. نه با #مردم ایران. ادعا میکنند که اسراییل، دوست مردم ایران است. اما واقعیت آن است که صهیونیستها رسما بر این عقیدهاند که مردم غیر یهودی، از جمله ایرانیان، حیواناتی چهارپا هستند که برای #بردگی و خدمت به یهود، به شکل #انسان درآمدند.
⭕️ سند: تلمود، کریتوت 6b. تلمود: یباموت 61a
#روز_قدس #روز_جهانی_قدس #روزقدس #اسراییل #صهیونیسم
@rangarang110
📚داســــتان کــــوتاه📚
ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زبالهاش دنبال چیزی میگردد. گفت: خدا رو شکر فقیر نیستم.
مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانهای با رفتار جنونآمیز در خیابان دید و گفت: خدا رو شکر دیوانه نیستم.
آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل میکرد گفت: خدا رو شکر بیمار نیستم.
مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را به سردخانه میبرند. گفت: خدا رو شکر زندهام.
فقط یک مرده نمیتواند از خدا تشکر کند. چرا امروز از خدا تشکر نمیکنیم که یک روز دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟
بلندبگو
الحمدلله رب العالمین
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
چگونه قبولی تمام کارها، مشروط به قبولی یک عمل همچون نماز میشود؟
پاسخ : پلیس راهی را در نظر بگیرید که از رانندهای گواهینامه رانندگی مطالبه میکند. اگر راننده، گواهینامه پزشکی، گذرنامه سیاسی، پروانه ساختمان، کارت بازرگانی و اجازه اجتهاد و یا هر مدرک دیگری به او نشان دهد، پلیس از او نمیپذیرد و تنها اگر گواهینامه رانندگی داشت اجازه عبور میدهد وگرنه مانع او میشود. در قیامت نیز شرط رسیدن به مقصد، گواهینامه نماز است که اگر نباشد، هیچ عملی مورد قبول و نجات بخش نیست.
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
🔴 چرا خداوند شیطان را آفرید؟
🔷 اولا: خداوند شیطان را، شیطان نیافرید،? بلکه او سالها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک بود، اما بعد به خواست خودش سرکشى کرد و از درگاه خداوند رانده شد.
🔷 ثانیا: از نظر آفرینش وجود شیطان براى افراد با ایمان و آنها که میخواهند راه حق را طی کنند زیانبخش نیست، بلکه معیار مناسبی برای سنجش لیاقت انسان در رشد و کمال و وسیله ای برای پیشرفت و تکامل است.
#همراز
#آینده_سازان
@rangarang110
📚راستگوئی!
روزی شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با یکی از دانایان شهرش در این باره مشورت کرد. دستور دادند
که همه ی دختران شهر به میهمانی شاهزاده دعوتند. شاهزاده در این جشن همسر خود را انتخاب می
کند.دختر خدمتکار قصر از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شد چرا که عاشق شاهزاده بود.اما تصمیم گرفت که در
میهمانی شرکت کند تا حداقل یکبار شاهزاده را از نزدیک ببیند.روز جشن همه در تالار کاخ جمع بودند. شاهزاده به
هر یک از دختران دانه ای داد و گفت کسی که بهترین گل را پرورش دهد و برایم بیاورد همسر آینده ی من خواهد
بود. شش ماه گذشت و با اینکه دختر خدمتکار با باغبانان مشورت کرد و از گل بسیار مراقبت کرد ولی گلی در گلدان
نرویید. روز موعود همه ی دختران شهر با گلهایی زیبا و رنگارنگ در گلدان هایشان به کاخ آمدند. شاهزاده بعد از
اینکه گلدان ها را نگاه کرد اعلام کرد که دختر خدمتکار همسر اوست. همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را
انتخاب کرده که در گلدانش گلی نبوده. شاهزاده گفت این دختر گلی را برایم پرورش داده که او را شایسته ی
همسری من می کند، گل صداقت.
همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند و ممکن نبود گلی از آنها بروید.
پیامبرعلیه السلام
النجات فی الصدق
نجات درصداقت است
@rangarang110