eitaa logo
رنگـــــــا رنـــــگ
121 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
13 فایل
لینک کانال مشاوره مذهبی https://eitaa.com/moshaver2020
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 یک شخصیت آمریکایی در صفحه توییتر خود نوشت: 🔹️ ایران 300 سال است که به کشوری حمله نکرده است، اما ما آمریکا با 246 سال سن، 236 سال است که در حال جنگ هستیم. تهدید واقعی جهانی برای صلح کیست؟
🔻فلسفه ولنتاین چیست؟ 🔸‏در روزگاری به سر می بریم که روز ولنتاین در فرهنگ ما بین جوانان کاملا رسوخ کرده در حالیکه اوناییکه این روز بهم هدیه میدن حتی نمیدونن ولنتاین چه چیزی هست و فلسفه‌اش چیه اصن! 🔸در سده سوم میلادی در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. او عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان رومی قدغن می کند 🔸کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی(آخوند مسیحی) به نام والنتیوس، مخفیانه عقد سربازان رومی را جاری می‌کرد. کلودیوس از این جریان خبردار می‌شود و در چنین روزی دستور اعدام اورا می‌دهد 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
🔻داستان شاهزاده ای که وصیت کرد مثل امام کاظم(ع) غریبانه تشییع شود ✍ شاهزاده فرهاد میرزا عموی ناصرالدین شاه از جمله کسانی است که صحن مطهر امام موسی کاظم را با هزینه خود تعمیر و بازسازی کرد .عده ای به اوایراد گرفتندشما چرا اینقدر از پول خود را (معادل یکصد هزار مثقال طلا) برای ساخت حرم مصرف کرده‌اید؟ 🔸شاهزاده پاسخ داد ثروتمندان دارایی شان را در بانکها ذخیره می کنند و من دارایی خود را در بانک حضرت موسی بن جعفر و امام جواد (علیهمالسلام) پس انداز کرده ام. او وصیت کرد جنازه اش را را در حرم کاظمین بدون تشریفات دفن کنند زیرا من از امام خود که غریبانه دفن شد خجالت میکشم 🔸لذا هنگامی که جنازه را به بغداد بردند دیدند به یکباره از سمت کاظمین جمعیت زیادی با پرچم ها به استقبال جنازه آمده اند .فرزندان آن مرحوم گفتند این سفارش پدرمان بود که غریبانه تشییع شود 🔸متولی حرم گفت این دستور موسی بن جعفر علیه السلام است. آن حضرت در خواب به من امر کرد که با جمعیت و تشریفات بروید و جنازه حاج فرهاد را بگیرید و با عزت تمام تشییع کنید و این است نتیجه خدمت به خاندان رسول الله 📚 منبع: مردان علم در میدان عمل، ج۲ نعمت الله حسینی.با تلخیص 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ @rangarang110
🔴 به شوهرت بگو بیاد اینجا ۴ تا حوری ببینه..! 🔹 باز هم هتاکی و گستاخی مسئول یک داروخانه..! 🔹 چادر از سر بانوی بچه به بغل آمر معروف می کشید و او را از داروخانه بیرون می‌کنید!؟ آمر به معروف را جلوی پلیس تهدید می کنید!؟ یعنی انقدر گردنتان کلفت شده و گستاخ شده اید!؟ 🔹 پلیس مترسک پس برای چه است!؟ نظاره گر بودن هتک حرمت آمران به معروف یا خوش و بش کردن با حوریان کشف حجاب کرده!؟ 🔹 منتظر پلمپ سریع این داروخانه و برخورد با این خود حوری پندار وقیح و هنجارشکن هستیم! 🔹️ داروخانه امیرحسین اسدی (و چهار حوری ...اش) / فلکه دوم تهرانپارس- خیابان جشنواره - خیابان گودرزی تلفن : ۰۲۱۷۷۳۳۷۸۷۹ 🔹 رفقای غیرتی تهرانی لطفاً یه حالی به این حوری‌های پس از فتنه بدن
🔴 سرنخ مسمومیت‌ها به مریم رجوی رسید 🔹 دم خروس بیرون زد...
جشن ایرانی "یلدا" را به زور بر مردم سیاه و تحریم کردند!
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داروی هر درد ما از دم تـــــو می‌رسد حک شده رو سینه یا باب حوائج مدد شهادت باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام تسلیت 🏴 🖤 تسلیت یا امام رضا(ع) 🖤 آجرک الله یا صاحب الزمان
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥👤معمار نخبه ایرانی ساکن آمریکا، خانه‌ای ضد زلزله و ضد آتش، بدون هیچگونه میخ و میلگرد و تیرآهن و پیچ و مهره، در مدت فقط سه ماه ساخته که تاکنون هیچ فردی در هیچ کجای جهان موفق به انجام آن نشده است! این معمار نخبه به عشق میهن، به ایران بازگشته تا این خانه ها رو در ایران بسازه و شیوه ساخت رو به مهندسان آموزش دهد! کاش مسئولان قدر این نخبه ایرانی رو بدانند
این مرد ۶۱ ساله تگزاسی خودشو تبدیل کرده به اژدهای شیطانی، بعد میگه پسرم دیگه دوست نداره ببینه منو! چی تو مغزته که فکر کردی بچه‌ات می‌تونه تحملت کنه؟
گنده لات راوی امیر منجر یادم هست در زورخانه حاج حسن، پیرمردی می آمد و آن بالا در گوشه ای می نشست و ورزش جوان ها را نگاه می کرد. در آن جمع، ابراهیم هرگاه از در وارد می‌شد این پیرمرد را حسابی تحویل می‌گرفت و او را در آغوش می فشرد. گویی دوست صمیمی اش را دیده. من دقت کردم که ابراهیم، در حین روبوسی، مبلغی را داخل جیب آن پیرمرد می گذاشت. مدتی از آن ماجرا گذشت. یک روز به او گفتم: ابرهیم، این پیرمرد را از کجا میشناسی؟ جواب درست و حسابی نداد. یقین داشتم که او به خوبی این پیرمرد را می شناسد. دوباره سوالم را پرسیدم. مکثی کرد وگفت: او پهلوان عباس... است، یکی از پهلوان های قدیم تهران. او در جوانی گنده لات بود و کارهای خلاف بسیاری انجام داد، اما حالا سرش به سنگ خورده و دیگر توان قبل را هم ندارد. من هر بار به زورخانه می رفتم، شاهد برخوردهای دوستانه ابراهیم با این پهلوان بودم. از طرفی شاهد بودم که برخی دوستان ما به ابراهیم انتقاد می کردند که او در گذشته چنین و چنان بوده، چرا به او کمک می کنی؟ ابراهیم با مهربانی می گفت: در گذشته این طور بوده، الان پشیمان است. خدا پشیمان ها را قبول می کند، چرا ما قبول نکنیم؟! مدتی گذشت، تا اینکه یک شب متوجه شدم ابراهیم ساعتها با پهلوان عباس خلوت کرده و مشغول صحبت است. آخر شب وقتی پیش من آمد گفت: این پهلوان عباس دستش خالی است. میخواهد دختر شوهر بدهند، اما نمی‌تواند جهیزیه تهیه کند. می توانی بی سر و صدا کاری انجام دهی؟ صبح فردا با ابراهیم راهی بازار شدیم. از هر بازاری که می شناختیم کمک گرفتیم. یک نفر فرش داد. یک نفر ظرف و ظروف و دیگری رخت و لباس. خلاصه جهیزیه خوبی برای دختر پهلوان عباس تهیه شد. نمیدانید این پیرمرد چقدر خوشحال شد. هربار ابراهیم را می دید از جا بلند می شد و مانند فرزندش او را در آغوش می گرفت و دعایش می کرد. پهلوان عباس چهل سال پیش پیرمرد بود و به یقین الان زنده نیست، اما ابراهیم کاری کرد که او بنده خوب خدا شد. اهل نماز و مسجد و... او از تمام گذشته اش توبه کرد. 📙داستان جدید، از کتاب دو جلدی سلام بر ابراهیم