#نشاط_معنوی
#سواد_رسانه
🚦 #اعتیاد_رسانه_ای
🚫آیا به اینترنت اعتیاد دارید؟
🚫اینترنت تاکنون به چه اندازه به زندگی شما ضربه زده است؟
🚫آیا برای خانواده، روابط کاری و درسی تان، مشکلی ایجاد کرده است؟
🔵در این پست، یکی از تستهای معتبر سنجش اعتیاد اینترنتی که توسط دکتر کیمبرلی یانگ ابداع شده است، معرفی می شود تا میزان اعتیاد به اینترنت را بسنجید.
⚫️در این آزمون بیست پرسش وجود دارد که برای هر پرسش پنج جواب در نظر گرفته شده استکه هر کدام از یک تا پنج امتیاز دارند:
1)شامل حال من نمیشود
2)به ندرت
3)گاهگاهی
4)اغلب
5)همیشه
در مقابل هر سوال عدد مربوط به جواب خود را نوشته و در پایان تمامیاعداد را با هم جمع بزنید.
1)چقدر بیشتر از آنچه قصد دارید در اینترنت میمانید؟
2)چقدر به خاطر آنلاین ماندن، اعضای خانواده را نادیده گرفتید؟
3)چقدر اینترنت را به بودن با خانواده، همسر و یا دوستان نزدیکتان ترجیح میدهید؟
4)چقدر از طریق اینترنت با کاربران دیگر رابطه ایجاد میکنید؟
5)چقدر دیگران از شما به خاطر میزان آنلاین بودنتان شاکی هستند؟
6)چقدر به خاطر اینترنت، نمرات، اوضاع تحصیلی و حتی اوضاع کاری و مالیتان افت کرده است؟
7)چقدر ایمیلهایتان را پیش از کارهای ضروری دیگرتان چک میکنید؟
8)چقدر عملکرد کاری، شغلی و بهرهوری شما به خاطر استفاده از اینترنت آسیب دیده است.
9)وقتی که از شما میپرسند که چه کارهایی را به صورت آنلاین انجام میدهید، چقدر در موضع تدافعی یا پنهان کاری قرار میگیرد؟
10)چقدر افکار آزار دهنده در زندگی را با افکار آرامبخش در اینترنت خنثی میکنید؟
11)چقدر فکر میکنید وقتی که در اینترنت هستید، توانایی پیشبینی همه امور را دارید.
12)چقدر فکر میکنید که زندگی بدون اینترنت، چیزی کسالت بار، تهی و بی لذت است؟
13)وقتی آنلاین هستید اگر فردی مزاحم شما شود، چقدر غر میزنید، فریاد میزنید و یا حتی عصبانی میشوید؟
14)چقدر به خاطر دیسکانکت نکردن اینترنت، دچار بیخوابی هستید؟
15)چقدر فکر میکنید که در حالت آفلاین حواس پرتی دارید و در حالت آنلاین بهتر هستید؟
16)چقدر وقتی آنلاین هستید این جمله را به کار میبرید: «فقط چند دقیقه مونده، الان میام»
17)چقدر سعی کردهاید از میزان آنلاین بودن خود بکاهید و البته موفق هم نشدهاید؟
18)چقدر سعی دارید، میزان آنلاین بودنتان را از دیگران مخفی سازید؟
19)چقدر میزان آنلاین بودنتان را با بیرون رفتن و گشت و گذار با دوستانتان ترجیح میدهید؟
20)چقدر وقتی آفلاین هستید، احساس افسردگی و عصبیت دارید که با آنلاین شدن این احساس از بین میرود؟
👇👇 پاسخ 👇👇
🔸اگر جمع نمراتتان بین(20تا49)بود، اعتیادتان خفیف است و به عنوان یک کاربر معمولی محسوب میشوید.
گرچه دارید کمی در استفاده از اینترنت افراط میکنید. اما هنوز به رفتار خود مسلط هستید و جای امیدواری برایتان وجود داشته و میتوانید میزان اینترنت خونتان را کنترل کرده تا افزایش نیابد!
🔸اگر جمع نمراتتان بین(50تا79)بود، دچار اعتیاد متوسط شدهاید. مواظب باشید که این مقدار استفاده از اینترنت در زندگی شما تاثیر نگذارد.
🔸اگر جمع نمراتتان بین(80تا100)بود، متاسفانه شما بعنوان یک معتاد شدید محسوب شده و نیاز به درمان جدی و فوری برای ترک اعتیاد به نت دارید!
✍️ #دکتر_علیرضا_سفیدچیان (روانپزشک)
@rangarang110
✍ روز زیارتی امام رضا علیه السلام
🔴بیست وسوم ذی القعده روز ارتباط عاطفی بین همه مسلمانان جهان با امام مهربانی ها
♦️در طول سال، روزها و شب هایی وجود داره که به سبب اعمال عبادی خاصی که درباره آنها ذکر شده، فرصت های بسیار گران بهایی برای مؤمنان به شمار می آید.
♦️ از جمله این فرصت ها، ماه ذی القعده است و البته روز ٢٣ ذی القعده، روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع)نامیده شده[ به روایتی روز شهادت آن حضرت] که همه مسلمانان می توانند با گفتن صلی الله علیک یا ابا الحسن زائر امام رضا (علیه السلام) باشند.
🔴حضرت جواد الائمه (ع)می فرمایند:
♦️زیارت پدرم افضل از زیارت امام حسین(ع)است، زیرا حضرت اباعبدالله الحسین (ع)را همه مردم زیارت می کنند؛ اما پدرم را جز خواص شیعه زیارت نمی کنند.
📚کامل الزیارات، ترجمه ذهنی تهرانی، ص 926
@rangarang110
🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ
ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ .
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ....
ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ
ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ
ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ
ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ
ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ
ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ .
ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ .
ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟
ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ
ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ
ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ.
وآن کسی نیست جز شهیدسید میرحسین امیره خواه
شهید گمنام از شهر کاشان
سلام... خوش اومدی...😔
به احترام شهدای گمنام این روایت رو برای دوستانتان ارسال کنید و برای شادی روح تمامی شهدای گمنام صلوات🌷
همه شهیدان بر گردن ما حق دارند ،آیا حق آنها را ادا کرده ایم،یا اینکه هنوز باید بگوییم ،شهدا شرمنده ایم.
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
@rangarang110
🕌 امام رضا علیه السلام می فرمایند: کسی که در غربتم مرا زیارت کند؛ زیارت او در روز قیامت بر من واجب می شود.
(عیون اخبار الرضا ع : ج۲،ص۲۲۷)
💠 واقفان خیر اندیش برای ره توشه سفر زائران آستان قدس رضوی، وقف های فراوان نموده اند تا خلعت ثامن الحجج را بر قامتشان نظاره کنند و قسمتی از بهشت الهی نصیبشان شود.
🕌 امام رضا علیه السلام زائرانش را فراموش نمی کند؛ چگونه می شود که واقفان خویش را فراموش کند که همه عمر به عشق آن حضرت، از مال خویش گذشتند تا بر تعداد زائران آستان پر مهرش بیفزایند.
⭕ واقفان رضوی، حواله ای از بهشت دارند.
https://chat.whatsapp.com/JViB5K2nx0qIDVT6QgGj1D
@rangarang110
توبه ی واقعی
کافی ـ به نقل از علی بن ابی حمزه بطائنی ـ: دوستی داشتم که از منشیان بنی امیه بود. به من گفت: از امام صادق(ع) برایم اجازه ملاقات بگیر.
من از امام(ع) اجازه خواستم و ایشان، اجازه داد. چون به حضور ایشان رسید، سلام کرد و نشست و سپس گفت: قربانت گردم! من در دیوان این جماعت، کار می کردم و از دنیای آنان، به مال و منال فراوانی رسیده ام و برای به دست آوردن آن، چشم بر هم نهادم (به حلال و حرام، توجّهی ننمودم).... آیا راهی برای بیرون آمدن از این [وضع] برایم هست؟
فرمود: «اگر برایت بگویم، انجام می دهی؟».
گفت: انجام می دهم.
فرمود: «از هر آنچه در دیوانِ آنها به دست آورده ای، خارج شو. کسانی را [از صاحبان اموال] که می شناسی، مالشان را به آنها باز گردان و کسانی را که نمی شناسی، از طرفشان صدقه بده. من نیز ضمانت می کنم که خداوند عز و جل، بهشت را به تو بدهد».
مرد جوان، مدّتی طولانی سرش را پایین انداخت [و به تأمّل پرداخت]. سپس گفت: قربانت گردم! چنین می کنم.
ابن ابی حمزه گفت: آن جوان با ما به کوفه باز گشت و چیزی بر روی زمین باقی نگذاشت مگر آن که آن را از مالش کنار گذاشت حتّی جامه ای را که بر تن داشت. من مالی برایش تعیین کردم و جامه هایی برایش خریدیم و با قدری خرجی، نزد او فرستادیم. چند ماهی نگذشت که او بیمار شد. ما به عیادتش می رفتیم. یک روز نزدش رفتیم. او در حال جان کنْدن بود. چشمانش را باز کرد و گفت: ای علی! به خدا سوگند سَرور تو به تعهّدش وفا کرد!(یاعلی قدوفی لی صاحبک) این را گفت و مُرد و ما او را به خاک سپردیم.
من [سوی مدینه] رفتم و خود را به امام صادق(ع) رساندم. همین که مرا دید، فرمود: «ای علی! به خدا سوگند ما به تعهّدمان در باره دوستت وفا کردیم».
من گفتم: درست است، فدایت شوم! به خدا سوگند که او نیز هنگام مرگش، همین را گفت
https://chat.whatsapp.com/JViB5K2nx0qIDVT6QgGj1D
@rangarang110
📌 نوموفوبیا چيست ؟
▪️ به معنی ترس جدایی از موبایل یا در دسترس نبودن تلفن همراه است.
۷۷ درصد کسانی که از این عارضه رنج میبرند، بین گروه سنی ۲۵ تا ۳۴ سال هستند. افرادی که به این عارضه دچار میشوند، ترس از گمشدن تلفن همراه یا از دست دادن تلفن همراه یا تمام شدن باتری آن را دارند.
👈 گفته میشود این افراد نمیتوانند، تلفن همراه خود را بیش از ۱۵۰ سانتیمتر از خود دور کنند. افراد مبتلا به نوموفوبیا حتما قبل از خواب تلفن خود را چک میکنند و پس از بیدار شدن از خواب اولین کاری که انجام میدهند، برداشتن موبایل است. مبتلایان به اختلال نوموفوبیا ممکن است، نیمهشب از خواب بپرند و تلفن همراهشان را نگاه کنند.
https://chat.whatsapp.com/HR9hXGGqGuDDHp0DnqevXs
@rangarang110
🔔 زنگ حکایت 🔔
در میان بنیاسرائیل عابدی بود.
وی را گفتند: «فلان جا درختی است و قومی آن رامیپرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند.
ابلیس بهصورت پیری ، بر مسیر او مجسم شد، و گفت: «ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت: «نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینهاش نشست. ابلیس در این میان گفت:
«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مأمور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛
عابد با خود گفت: «راست میگوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت
باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: «کجا؟»
عابد گفت: «تا آن درخت برکنم»؛
گفت «دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند.»
در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!
عابد گفت: «دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:«آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی.»
کیمیای سعادت، ج۲، ص ۴۷۱.
@rangarang110
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
🔹می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.
یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه...
🔹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
فرزند سید حسین اعزامی از ساری...
گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم.
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.
🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم.
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم:
🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟
🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.
🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟
🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم،
🔹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری..
وسط بازار ازحال رفتم.
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
🌀 اگر دلت شکست حداقل به یک نفر ارسال کن.
@rangarang110
#حکایتی_آموزنده🌹
در نزدیکی ده ، مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد.
دوستان ملا گفتند : ملا اگر بتوانی یک شب تا
صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن
تپه بمانی ، ما یک سور به تو می دهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی. ملا قبول کرد.
شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد.
گفت : من برنده شدم و باید به من سور دهید.
گفتند : ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟
ملا گفت : نه ، فقط در یکی از دهات اطراف
یک پنجره روشن بود و معلوم بود ، شمعی در آنجا روشن است.
دوستان گفتند : همان آتش تو را گرم کرده و
بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی
ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید.
دوستان یکییکی آمدند ، اما نشانیاز ناهار نبود گفتند : ملا ، انگار نهاری در کار نیست.
ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده ، دو سه
ساعت دیگر هم گذشت باز ناهار حاضر نبود.
ملا گفت : آب هنوز جوش نیامده که
برنج را درونش بریزم.
دوستان به آشپزخانه رفتند ببینند چگونه آب
به جوش نمی آید ، دیدند ملا یک دیگ بزرگ به
طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.
گفتند : ملا این شمع کوچک نمیتواند از فاصله
دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند.
ملا گفت: چطور از فاصله چند کیلومتری می
توانست مرا روی تپه گرم کند؟
شما بنشینید تا آبجوش بیاید و غذا آمادهشود.
⚠️یادمان باشد:
با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنیم اندازه گیری می شویم.
https://chat.whatsapp.com/JViB5K2nx0qIDVT6QgGj1D
@rangarang110
🔺️ حکایت کرونا و جنگ ایران و عراق:
بعضی ها #کرونا را هنوز جدی نگرفته اند. چون نامرئی است و بی سر و صدا می کشد.
اگر کووید 19 قیافه ای داشت مانند نظامیان سبیل دار بعثی و کشت و کشتارش صدای انفجار داشت ، حتماً جدی ترش می گرفتیم.
جنگ ایران و عراق 2888 روز طول کشید و طبق آمار رسمی ، 190 هزار ایرانی در جبهه های جنگ به شهادت رسیدند یعنی به طور متوسط هر روز 66 نفر.
اگر بخواهیم جنگ ایران و عراق را با #کرونا مقایسه کنیم ، مشاهده میکنیم این ویروس کوچک ، قوی تر از رژیم بعث عراق هست با اون همه نیرو و تجهیزات بزرگ.
به بیان دیگر ، #کرونا بیش از جنگ تحمیلی از ایرانیان قربانی می گیرد ولی سر و صدا ندارد و همین جاست که فریب می خوریم.
ما با دشمنی خطرناک تر از بعثی های مجهز به توپ و تانک و موشک و جنگنده و بمب شیمیایی روبرو هستیم، آن وقت خیلی هایمان به خودمان زحمت نمی دهیم بیرون از خانه ، فاصله ها را رعایت کنیم ، یک ماسک بزنیم.
#من_ماسک_میزنم
https://chat.whatsapp.com/JViB5K2nx0qIDVT6QgGj1D
@rangarang110
نمیشه که هر چی دلت میخواد بگی 👇
نمیشه که بهبه و چهچه کنید که «رضاشاه خیلی مرد بود که نانوا رو به خاطر کیفیت نان داخل تنور انداخت... دمش گرم» اما برای کسانی که چندین نفر کشتند و تخلفات دیگه داشتند بگید #اعدام_نکنید
@rangarang110
fotros:
بابام گفت اینجور که تو داری درس میخونی در آینده حتی یه گوساله هم نمی شی
تو اصلا میدونی گوساله چیه؟
گفتم آره میدونم، کسی که باباش گاو باشه
هیچی دیگه، دکترا گفتن آخر تابستون میتونم دوباره راه برم ☺️😅
@rangarang110