#داستان
♦️هر چه می خواهی گناه کن
جوانی محضر عارفی رسید و گفت: «من مردی گناهکارم و نمیتوانم خودم را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصیحتی فرما.»
عارف فرمودند: «پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه میخواهی گناه کن.
اول: روزی خدا را مخور و هر چه میخواهی گناه کن.
دوم: از حکومت خدا بیرون برو و هر چه میخواهی گناه کن.
سوم: جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه میخواهی گناه کن.
چهارم: وقتی عزرائیل (علیه السلام) برای گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه میخواهی گناه کن.
پنجم: زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش میبرد در آتش وارد مشو و هر چه میخواهی گناه کن.»
🌈 @range_khodaa
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند ...!
اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست ...!
اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد ...
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
🌈 @range_khodaa
🌸امام صادق(ع):
🍃ڪسے ڪہ براے برادردیني خوددعاڪندخداوند ملڪے راوڪیل قراردهد و بہ اوگوید:همانندهمین دعابرایش دعاڪن
📚 مکارم الاخلاق ۵۳۱
🌈 @range_khodaa
روزی، اتوبوس خلوتی در حال حرکت بود. پیرمردی با دسته گلی زیبا روی یکی از صندلی ها نشسته بود. مقابل او دخترکی جوان قرار داشت که بی نهایت شیفته زیبایی و شکوه دسته گل شده بود و لحظه ای از آن چشم برنمی داشت. زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید. قبل از توقف اتوبوس در ایستگاه، پیرمرد از جا برخواست، به سوی دخترک رفت و دسته گل را به او داد و گفت: متوجه شدم که تو عاشق این گل ها شده ای. آنها را برای همسرم خریده بودم و اکنون مطمئنم که او از اینکه آنها را به تو بدهم خوشحال تر خواهد شد. دخترک با خوشحالی دسته گل را پذیرفت و با چشمانش پیرمرد را که از اتوبوس پایین می رفت بدرقه کرد و با تعجب دید که پیرمرد به سوی دروازه آرامگاه خصوصی آن سوی خیابان رفت و کنار نزدیک در ورودی نشست.
🌈 @range_khodaa