#استراحت در بهشت
در روستایی پنج کارگر برای امرار معاش خود به روستای مجاور می رفتند و روزهای جمعه به منزل خود در روستایشان بر می گشتند تا در کنار خانواده خود خوش بگذرانند ، الّا یکی از آنان که هر روز بعد از مغرب از روستایی که در آن کار می کرد، خسته راه روستای محل زندگی خویش را در پیش می گرفت ، وهر روز صبح بر می گشت.
مدتی بود که دوستانش او را مسخره کردند و می گفتند تو که همسر و فرزند نداری چرا هر روز این راه را میروی و برمی گردی ؟!
جوان گفت : هر شب می روم و در بهشت می خوابم !
دوستانش بسیار او را مسخره کردند و به او خندیدند و می گفتند تاکنون خیلی عاقل به نظر می رسیدی ، اما انگار دیوانه ای بیش نیستی خودت را به دکتری نشان بده!
جوان گفت : حالا که اینطور است بعد از اتمام کار نزد شیخی می رویم تا بین ما قضاوت کند !
آنان پذیرفتند و بعد از اتمام کار و خواندن نماز مغرب با توکل به خدا جوان همراه آنان رفت ..
آنان ماجرا را برای شیخ تعریف کردند و شیخ از جوان خواست که ماجرای خود را بگوید،
جوان گفت :
ای شیخ من مردی هستم که پدر و مادرم فقط مرا دارند و تنها فرزندشان هستم ، کسی نیست نزدشان باشد ، بخاطر همین هر روز که کارم تمام می شود غروب نمازم را می خوانم و به روستای خودمان برمی گردم تا آنها تنها نباشند و اگر آنها در خواب بودند برویشان پتو می کشم و اگر نیازی داشتند برایشان برآورده می کنم و زیر پایشان می خوابم تا صبح که برای نماز بیدارشان می کنم و صبحانه شان را آماده می کنم و خدا شکر می کنم و به محل کارم برمی گردم به گونه ای که احساس می کنم قلباً و روحاً که هرشب در بهشت می خوابم .
شیخ گفت : به الله قسم که راست می گویی !
🌈 @range_khodaa
📃 #داستــانڪوتاه_پندآمــوز
#ثروتمند_زاده_اى را در كنار قبر
پــدرش نشسته بود و در ڪنار او
#فقير_زاده_اى كه او هم در كنار
قـــبر پــدرش بــود.
ثروتمندزاده با فقـــير زاده مناظره
مى ڪرد و مى گفت صندوق گـور
پــــدرم سنگى است و نوشته روى
#سنگرنگـــين است مقبره اش از
سنگ مرمر فــرش شده و در ميان
قــــبر خشت فيروزه به ڪار رفته
است ولى قبــــر پدر تو از مقدارى
#خشـــــت خام و مشـــتى خاڪ
درست شده اين ڪجا و آن ڪجا؟
🔻فقــيرزاده در پاســــــخ گــفت:
تا پدرت از زير آن سنگهاى سنگين
بجنبد پدر من به #بهـشت رسيده
اســت.
🌈 @range_khodaa
#کلام_شهید
✍🏻📕آیتالله #حقشناس (رحمة الله):
در ماه #رجب، بلند شو و داد بزن! مبادا داداشجون وقتت را بهبطالت و کارهای بیخود بگذرانی! هرقدر میتوانید بکوشید که توجّه و مراقبه داشته باشید، هر ساعت و دقیقۀ این ماه، غنیمت است.
نام دیگر ماه رجب، شهرالله الاصم است. شهر الله الاصم یعنیچه؟ فرمودهاند: این ماه، ماهی است که رحمت فراوان در آن، بر بندگان ریزش میکند و خداوند تبارک و تعالی کرامتها و ثوابهایی به آنها عطا میکند که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه حتّی به قلب و خیال کسی خطور کرده است
🌈 @range_khodaa
🌼 خلاصه ای از نامه های بسیار زیبا و حیرتآور از سوی پروردگار به همه انسانها
✍️خلاصه ی نامه های بسیار زیبا و حیرت آور از سوی پروردگار به همه انسانها :
💟سوگند به روز، وقتی که نور میگیرد و به شب، وقتیکه آرام میگیرد، که من نه تو را رها کردهام و نه با تو دشمنی کردهام.
📖ضحی ۱-۲
💟افسوس که هرکس را بسوی تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم، او را بسخره گرفتی!
📖یس ۳۰
💟و هیچ پیامی از پیامهایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.
📖انعام ۴
💟و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام.
📖انبیا ۸۷
💟و مرا به مبارزه طلبیدی وچنان متوهم شدی که گمان کردی خودت بر همه چیز توانایی!
📖یونس ۲۴
💟و این درحالی بود که حتی مگسی را هم نمیتوانستی و نمیتوانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمیتوانی از او پس بگیری.
📖حج ۷۳
💟پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرو رفتند و تمام
وجودت لرزید(چه لرزشی!)، گفتم کمکهایم در راهست و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من شک کردی. (چه شکهایی!)
📖احزاب ۱۰
🌈 @range_khodaa
#حدیث_قدسی
💫🌟ای موسی! چون من بندۂ خود را دوست بدارم او را به بلاها مبتلاء کنم که کوهها تحمّل آن بلاء نتوانند کنند تا ببینم در محبت خود صادق است یا نه؟
💥اگر او را صادق و صابر یافتم او را ولی و حبیب خود قرار میدهم؛ و اگر نیافتم، سرکوبش میسازم تا دور شود.
📚معراجالسعاده (ملا احمد نراقی)
🌈 @range_khodaa
📚 #حکمت_پروردگار
🌹امام باقر علیه السلام فرمود:
یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد 'مرد اولی' بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه 'با آن وضع رقبت بار' قرار دادی و این 'امیر' نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ 'آن چیست و این چیست؟' خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن 'مرد اولی' بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من 'امیر' که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وضعی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی و طلب نداشته باشد.
📙 اصول کافی، جلد ۲ ، ص۴۴۶ ، باب عقوبه الذنب ، حدیث ۱۱
🌈 @range_khodaa