♨️آثار #ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله»
🔸 رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :
«ذکر ⟨لاحول و لاقوه الا بالله⟩ نود و نه درد را شفا می دهد که ساده ترین آنها اندوه است.»
در شب معراج ابراهیم خلیل بر من گذر کرد و گفت :
به امتت امر کن در بهشت ، بسیار درخت نشاء نمایید که زمینش وسیع و خاکش پاک است. گفتم «نشاء بهشت» چیست؟
پاسخ داد : ذکر لاحول و لاقوه الا بالله
🔸 امام صادق علیه السلام نیز فرمودند :
هر گاه از قدرتمند یا چیز دیگری ناراحت و اندوهناک شدید ، ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» را زیاد تکرار کنید ، زیرا این ذکر کلید گشایش هر گونه گرفتاری و ناراحتی است و گنجی است از «گنجهای بهشت.»
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نتایج دنیوی و اخروی خدمت به #امامزمان(عج)
🎙 حجتالاسلام شیخ جعفرناصری
🔻@range_khodaa🔻
🔅 #پندانه
✍ برای مبارزه با مشکلات، از قبل خودت را آماده کن
🔹مردی بود که زمینهای زراعی بزرگی داشت و بهتنهایی نمیتوانست کارهای مزرعه را انجام دهد.
🔸تصمیم گرفت برای استخدام یک دستیار اعلامیهای بدهد. چون محل مزرعه در منطقهای بود که طوفانهای زیادی در سال باعث خرابی مزارع و انبارها میشد افراد زیادی مایل به کار در آنجا نبودند.
🔹سرانجام روزی یک مرد میانسال لاغر نزد مزرعهدار آمد.
🔸مزرعهدار از او پرسید:
آیا تاکنون دستیار یک مزرعهدار بودهای؟
🔹مرد جواب داد:
من میتوانم موقع وزیدن باد بخوابم.
🔸بهرغم پاسخ عجیب مرد، چون مزرعهدار به یک دستیار احتیاج داشت او را استخدام کرد.
🔹مرد بهخوبی در مزرعه کار میکرد و از صبح تا غروب تمام کارهای مزرعه را انجام میداد و مزرعهدار از او راضی بود.
🔸سرانجام یک شب طوفان شروع شد و صدای آن از دور به گوش میرسید.
🔹مزرعهدار از خواب پرید و فریاد کشید:
طوفان در راه است.
🔸فورا بهسراغ کارگرش رفت و او را بیدار کرد و گفت:
بلندشو، طوفان میآید باید محصولات و وسایلمان را خوب ببندیم و مهار کنیم تا باد آنها را با خود نبرد.
🔹مرد همان طور که در خواب بود گفت:
نه ارباب، من که به شما گفته بودم وقتی باد میوزد من میخوابم.
🔸مزرعهدار از این پاسخ عصبانی شد و تصمیم گرفت فردا او را اخراج کند. سپس با عجله بیرون رفت تا خودش کارها را انجام دهد.
🔹با کمال تعجب دید که تمامی محصولات با تور و گونی پوشیده شده است. گاوها در اصطبل و مرغها در مرغدانی هستند. پشت همه درها محکم شده است و وسایل کشاورزی در جای مطمئن و دور از گزند طوفان هستند.
🔸مزرعهدار متوجه شد که دستیارش فکر همه چیز را کرده و همه موارد ایمنی را در نظر داشته، بنابراین حق داشته که موقع طوفان در آرامش باشد.
🔹وقتی انسان آمادگی لازم را داشته باشد تا با مشکلات مواجه شود از چیزی ترس نخواهد داشت.
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خدا ارزان میخرد!!!
#استاد_عالی
🔻@range_khodaa🔻
🌼بزرگترین مصیبت
✍آیت الله مظاهری: بزرگترین مصیبت برای انسان این است که از مناجات با خدای خویش #لذت نبرد. حضرت موسی علیه السلام برای مناجات با خدا میرفت، یک بیادبی به او گفت: از طرف من به خدا بگو: چقدر گناه کنم و تو کیفر نکنی؟! حضرت موسی علیه السلام رفت، مناجات کرد و قصد بازگشت داشت که از سوی خدای متعال خطاب آمد: چرا پیام بندهام را نمیرسانی؟ گفت: خدایا تو میدانی او چه گفت. خداوند فرمود: به او بگو بالاترین بلا را بر تو نازل کردهام و تو نمیفهمی! بلا و کیفر تو این است که از مناجات با من لذت نمیبری و توجه به این مصیبت نداری.
📚 از کتاب « ارتباط عاطفی با خداوند»
🔻@range_khodaa🔻
هدایت شده از گروه سرود مهاد قم 🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🏳️ #پویش_علی_مولای
🚩 #غدیر_باید_جهانی_شود
🔸 روز شمار عید بزرگ غدیر
📆 ۱۳ روز تا عید غدیر
خطیب ارجمند
حجتالاسلام سید رضا محبوبی
#نشر_حداکثری
به کانال 🚩پویش علی مولای🚩 بپیوندید
https://eitaa.com/ali_molay_ir
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت پنجاه دوم : مطلع الفجر ( ۱ ) ✔️ راوی : حسین الله کرم 🔸مدتي از عزل بنی
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت پنجاه سوم: مطلع الفجر : ( ۲ )
✔️ راوی : حسین الله کرم
🔸بالاخره روز موعود فرا رسيد. با هجوم وسيع بچه ها از محورهاي مختلف، بسياري از مناطق مهم و استراتژيك نظير تنگه حاجيان وگورك، منطقه برآفتاب، ارتفاعات سرتتان، چرميان، ديزه كش، فريدون هوشيار و قسمتهائي از ارتفاعات شياكوه و همه روستاهاي دشت گيلان آزاد شد.
در جبهه مياني با تصرف چندين تپه و رودخانه، نيروها به سمت تپه هاي انار حركت كردند. دشمن ديوان هوار آتش ميريخت.
بعضي از گردا نها با عبور از تپه ها، به ارتفاعات شياكوه رسيدند. حتي بالاي ارتفاعات رفته بودند. دشمن ميدانست كه از دست دادن شياكوه يعني از دست دادن شهر خانقين عراق، براي همين نيروي زيادي را به سمت ارتفاعات و به منطقه درگيري وارد كرد.
🔸نيمه هاي شب بيسيم اعلام كرد: حسن بالاش و جمال تاجيك به همراه نيروهايشان از جبهه مياني به شياكوه رسيده اند و تقاضاي كمك كرده اند.
لحظاتي بعد ابراهيم تماس گرفت و گفت: همه ارتفاعات انار آزاد شده، فقط يكي از تپه ها كه موقعيت مهمي دارد شديداً مقاومت ميكند، ما هم نيروي زيادي نداريم. به ابراهيم گفتم: تا قبل از صبح با نيروي كمكي به شما ملحق ميشوم. شما با فرماندهان ارتش هماهنگ كنيد و هر طور شده آن تپه را هم آزاد كنيد. همراه يك گردان نيروی کمکی به سمت جبهه مياني حركت كرديم.
🔸در راه از فرماندهي سپاه گفتند: دشمن از پاتك به بستان منصرف شده، اما بسياري از نيروهاي خودش را به جبهه شما منتقل كرده. شما مقاومت كنيد كه انشاءالله سپاه مريوان به فرماندهي حاج احمد متوسليان عمليات بعدي را به زودي آغاز ميكند. در ضمن از هماهنگي خوب بچه هاي ارتش و سپاه تشكر كردند و گفتند: طبق اخبار بدست آمده تلفات عراق در محور عملياتي شما بسيار سنگين بوده. فرماندهي ارتش عراق دستور داده كه نيروهاي احتياط به اين منطقه فرستاده شوند.
هوا در حال روشن شدن بود. در راه نماز صبح را خوانديم. هنوز به منطقه انار نرسيده بوديم كه خبر شهادت غلامعلي پيچك در جبهه گيلانغرب همه ما را متأسف كرد.
به محض رسيدن به ارتفاعات انار، يكي از بچه ها با لهجه مشهدي به سمت من آمد و گفت: حاج حسين، خبر داري ابراهيم رو زدن!!
🔸بدنم يكدفعه لرزيد. آب دهانم را فرو دادم وگفتم: چي شده؟!
جواب داد: يه گلوله خورده تو گردن ابراهيم.
رنگم پريد. سرم داغ شد. ناخودآگاه به سمت سنگرهاي مقابل دويدم.
در راه تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشتم در ذهنم مرور م يشد، وارد سنگر امدادگرشدم و بالاي سرش آمدم.
گلوله اي به عضلات گردن ابراهيم خورده بود. خون زيادي از او می رفت.
🔸جواد را پيدا كردم و پرسيدم: ابرام چي شده؟!
با كمي مكث گفت: نميدونم چي بگم. گفتم: يعني چي؟!
جواب داد: با فرماندهان ارتش صحبت كرديم كه چطور به تپه حمله كنيم. عراق يها شديداً مقاومت ميكردند. نيروي زيادي روي تپه و اطراف آن داشتند. هر طرحي داديم به نتيجه نرسيد.
نزديك اذان صبح بود و بايد كاري ميكرديم، اما نميدانستيم چه كاري بهتره.
يكدفعه ابراهيم از سنگر خارج شد! به سمت تپه عراقيها حركت كرد و بعد روي تخته سنگي به سمت قبله ايستاد!
🔸با صداي بلند شروع به گفتن اذان صبح كرد! ما هر چه داد ميزديم كه ابراهيم بيا عقب، الان عراقيها تو رو ميزنن، فايده نداشت.
تقريباً تا آخر اذان را گفت. با تعجب ديديم كه صداي تيراندازي عراقيها قطع شده! ولي همان موقع يك گلوله شليك شد و به ابراهيم اصابت كرد. ما هم آورديمش عقب!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
🔻@range_khodaa🔻
🌼صبح آمده دفتر اين زندگى را باز کن
🌸زيستن را با سلام تازه اى آغاز کن
🌼گل بخند و گل شنو در گلشن اين بوستان
🌸زندگی را با عشق تازه ای آغازکن...
🍃💐سلام صبح بخیر💐🍃
🔻@range_khodaa🔻
🛑 امیرالمؤمنین امام على (عليه السلام) :
✍🏼 آنكه خردمند است، از خواب غفلت بيدار مى شود و براى سفر آخرت مهيّا مى گردد و [با پرهیز از گناه و انجام اعمال صالح] خانه هميشگى خود را آباد مى كند.
📚 غررالحكم حدیث ۸۹۱۸
🔻@range_khodaa🔻
🔅 #پندانه
✍ از «بیامکانی» بهعنوان نقطه قوت استفاده کن
🔹کودکی 10ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد.
🔸پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد!
🔹استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد میتواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند.
🔸در طول 6 ماه استاد فقط روی بدنسازی کودک کار کرد و در عوض این 6 ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد.
🔹بعد از 6 ماه خبر رسید که یک ماه بعد، مسابقات محلی در شهر برگزار میشود.
🔸استاد به کودک فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد.
🔹سرانجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد!
🔸سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاهها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات کشوری، آن کودک یکدست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و بهعنوان قهرمان سراسری انتخاب شود.
🔹وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزیاش را پرسید.
🔸استاد گفت:
دلیل پیروزی تو این بود؛ اول اینکه به همان یک فن بهخوبی مسلط بودی؛ دوم، تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه تنها راه شناختهشده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود که تو نداشتی!
🔹یاد بگیر که در زندگی از نقاط ضعف خود بهعنوان نقاط قوتت استفاده کنی و به دید فرصت به آنها نگاه کنی.
🔸راز موفقیت در زندگی داشتن امکانات نیست، بلکه استفاده از «بیامکانی» بهعنوان نقطه قوت است.
🔻@range_khodaa🔻
4_6019463834337544895.mp3
3.66M
🎙حجت الاسلام #عالی
🔹معنای حقیقی برکت
🔻@range_khodaa🔻
🌀چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
💝حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!
💝حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
💝حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم...
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
💝حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد،
اما دستم را میگیرد...
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر عاقبتبخیری فرزندان
#استاد_حسینی_قمی
🔻@range_khodaa🔻
✅توبه یعنی در آغوش رحمت خدا...
✍امیرالمومنین علی علیه السلام:
استغفار شش شرط دارد:
پشیمانی و حسرت از اعمال گذشته، عزم بر ترک گناه برای همیشه، اداء کردن حقوق مردم که بر عهده اش است. اداء کردن حقوقی که از جانب خدا بر او واجب بوده و قضاء شده. ،آنچه از گوشت بدنش از حرام روئیده با گرسنگی و پشیمانی و گریه بر گناهان آبش کند تا پوست به استخوان رسیده و از نو گوشت بروید(در صورت خوردن مال حرام )،زحمت عبادت را به خود بچشاند چنانچه خوشی و شیرینی گناه را به خود چشانده است.
📚وسائل الشیعه ج ۱۱ صفحه ۳۶۱
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : قبل از درخواست پدر و مادر ، خواسته شان را انجام دهیم
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
🔻@range_khodaa🔻
❇️جوان خداترس
🍂منصور عمّار گوید: سالی به حج میرفتم، در کوفه فرود آمدم؛ شبی در کوچههای کوفه میگذشتم، از خانه آوازی شنیدم که یکی میگفت:
🍂«خداوندا مرا از عذاب تو چه کسی میتواند رها کند؟ اگر دستم از ریسمان رحمت تو بگسلد، به کی پناه ببرد؟»
🍂منصور گوید: من خواستم امتحان کنم، دهان در شکاف در نهادم و این آیه را خواندم: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانوادهی خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگهدارید.» (آیهی 6 سورهی تحریم)
🍂نالهای زد و ساعتی ساکت شد. من خانهی او را نشان کردم و روز دیگر به آنجا آمدم، جنازهای دیدم که بر در خانه هست و پیر زنی در آن رفتوآمد میکرد. گفتم: ای پیرزن این مرد کیست؟
🍂 گفت: «جوانی خداترس از فرزندان رسول خداست. دیشب با خدا در مناجات بود که مردی از کوچه گذشت و آیهای از قرآن خواند و این جوان بیفتاد و ساعتی دگرگون بود تا به رحمت ایزدی پیوست.» من گفتم اولیاء خدا چنین میباشند.
📚(خزینه الجواهر، ص 509)
🌱🌱پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «خداوند جوانی را که عمر خود را در عبادت خدا به سر میبرد، دوست دارد.»
📚(نهج الفصاحه، ص 162)
🔻@range_khodaa🔻
🔴 یک شب را برای خدا بگذران...
🔹دزدی به خانه شیخی رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدیدن باشد.
🔸خواست نومید بازگردد که ناگهان شیخ، او را صدا زد و گفت:
ای جوان! سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی!
🔹دزد جوان، آبی از چاه بیرون آورد، وضو ساخت و نماز خواند.
🔸روز شد، کسی در خانه شیخ را زد. داخل آمد و 150 دینار نزد شیخ گذاشت و گفت:
این هدیه، به جناب شیخ است.
🔹شیخ رو به دزد کرد و گفت:
دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی.
🔸حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اندامش افتاد.
🔹گریان به شیخ نزدیکتر شد و گفت:
تاکنون به راه خطا میرفتم. یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا اینچنین اکرام کرد و بینیاز ساخت. مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه ثواب را بیاموزم.
🔸کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ گشت.
🔻@range_khodaa🔻
وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
و صبر کن که خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نگذارد.
📚سوره هود آیه ۱۱۵
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت پنجاه سوم: مطلع الفجر : ( ۲ ) ✔️ راوی : حسین الله کرم 🔸بالاخره روز مو
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت پنجاه چهارم : معجزه اذان ( ۱ )
✔️ راوی : حسین الله کرم
🔸در ارتفاعات انار بوديم. هوا كاملاً روشن شده بود. امدادگر زخم گردن ابراهيم را بست. مشغول تقسيم نيروها و جواب دادن به بيسيم بودم.
يكدفعه يكي از بچه ها دويد و باعجله آمد پيش من و گفت: حاجي، حاجي يه سري عراقي دستاشون رو بالا گرفتن و دارن به اين طرف مييان!
🔸با تعجب گفتم:كجا هستند!؟ بعد با هم به يكي از سنگرهاي مشرف به تپه رفتيم. حدود بيست نفر از طرف تپه مقابل، پارچه سفيد به دست گرفته و به سمت ما مي آمدند. فوري گفتم: بچه ها مسلح بايستيد، شايد اين حُقه باشه!
🔸لحظاتي بعد هجده عراقي كه يكي از آ نها افسر فرمانده بود خودشان را تسليم كردند. من هم از اينكه در اين محور از عراقيها اسير گرفتيم خوشحال شدم. با خودم فكر كردم که حتماً حمله خوب بچه ها و اجراي آتش باعث ترس عراقيها و اسارت آنها شده. بعد درجه دار عراقي را آوردم داخل سنگر.
🔸يكي از بچه ها كه عربي بلد بود را صدا كردم.
مثل بازجوها پرسيدم: اسمت چيه، درجه و مسئوليت خودت را هم بگو! خودش را معرفي كرد و گفت: درج هام سرگرد و فرمانده نيروهايي هستم كه روي تپه و اطراف آن مستقر بودند. ما از لشكر احتياط بصره هستيم كه به اين منطقه اعزام شديم.
🔸پرسيدم: چقدر نيرو روي تپه هستند. گفت: الان هيچي!!
چشمانم گرد شد. باتعجب گفتم: هيچي!؟ جواب داد: ما آمديم و خودمان را اسير كرديم. بقيه نيروها را هم فرستادم عقب، الان تپه خاليه! دوباره با تعجب نگاهش كردم و گفتم: چرا !؟
گفت: چون نميخواستند تسليم شوند.
تعجب من بيشتر شد و گفتم: يعني چي؟!
فرمانده عراقي به جاي اينكه جواب من را بدهد پرسيد: اي نالمؤذن؟!
🔸اين جمله احتياج به ترجمه نداشت. با تعجب گفتم: مؤذن!؟
اشك در چشمانش حلقه زد. با گلويي بغض گرفته شروع به صحبت كرد و مترجم سريع ترجمه ميكرد:
به ما گفته بودند شما مجوس و آتش پرستيد. به ما گفته بودند براي اسلام به ايران حمله ميکنيم و با ايرانيها ميجنگيم. باور كنيد همه ما شيعه هستيم.
🔸ما وقتي ميديديم فرماندهان عراقي مشروب ميخورند و اهل نماز نيستند خيلي در جنگيدن با شما ترديد كرديم. صبح امروز وقتي صداي اذان رزمنده شما را شنيدم كه با صداي رسا و بلند اذان ميگفت، تمام بدنم لرزيد. وقتي نام اميرالمؤمنين را آورد با خودم گفتم: تو با برادران خودت ميجنگي. نكند مثل ماجراي كربلا ...
ديگر گريه امان صحبت كردن به او نميداد. دقايقي بعد ادامه داد: براي همين تصميم گرفتم تسليم شوم و بار گناهم را سنگي نتر نكنم. لذا دستور دادم كسي شليك نكند. هوا هم كه روشن شد نيروهايم را جمع كردم و گفتم: من ميخواهم تسليم ايرانيها شوم. هركس ميخواهد با من بيايد. اين افرادي هم كه با من آمده اند دوستان هم عقيده من هستند. بقيه نيروهايم رفتند عقب. البته آن سربازي كه به سمت مؤذن شليك كرد را هم آوردم. اگر دستور بدهيد او را ميكُشم. حالا خواهش ميكنم بگو مؤذن زنده است يا نه؟!
مثل آدمهاي گيج و منگ به حرفهاي فرمانده عراقي گوش ميكردم. هيچ حرفي نميتوانستم بزنم، بعد از مدتي سكوت گفتم:آره، زنده است. با هم از سنگر خارج شديم. رفتيم پيش ابراهيم كه داخل يكي از سنگرها خوابيده بود.
🔸تمام هجده اسير عراقي آمدند و دست ابراهيم را بوسيدند و رفتند. نفر آخر به پاي ابراهيم افتاده بود و گريه ميكرد. ميگفت: من را ببخش، من شليك كردم.
بغض گلوي من را هم گرفته بود. حال عجيبي داشتم. ديگر حواسم به عمليات و نيروها نبود. ميخواستم اسراي عراقي را به عقب بفرستم که فرمانده عراقي من را صدا كرد و گفت: آن طرف را نگاه كن. يك گردان كماندوئي و چند تانك قصد پيشروي از آنجا دارند. بعد ادامه داد: سريعتر برويد و تپه را بگيريد. من هم سريع چند نفراز بچه هاي اندرزگو را فرستادم سمت تپه. با آزاد شدن آن ارتفاع، پاكسازي منطقه انار كامل شد.
گردان كماندويي هم حمله كرد. اما چون ما آمادگي لازم را داشتيم بيشتر نيروهاي آن از بين رفت و حمله آ نها ناموفق بود. روزهاي بعد با انجام عمليات محمدرسول الله در مريوان، فشار ارتش عراق بر گيلا نغرب كم شد.
🔸به هر حال عمليات مطلع الفجر به بسياري از اهداف خود دست يافت. بسياري از مناطق كشور عزيزمان آزاد شد. هر چند كه سرداراني نظير غلامعلي پيچك، جمال تاجيك و حسن بالاش و... در اين عمليات به ديدار يار شتافتند.
ابراهيم چند روز بعد، پس از بهبودي كامل دوباره به گروه ملحق شد. همان روز اعلام شد: در عمليات مطلع الفجر كه با رمز مقدس يا مهدي ادركني انجام شد. بيش از چهارده گردان نيروي مخصوص ارتش عراق از بين رفت.
نزديك به دو هزار كشته و مجروح و دويست اسير از جمله تلفات عراق بود.
همچنين دو فروند هواپيماي دشمن با اجراي آتش خوب بچه ها سقوط كرد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
🔻@range_khodaa🔻
صبح 🌹
بویِ زندگی🍃
بویِ راستگویی🌹
بویِ دوست داشتن و🍃
بویِ عشق و مهربانی میدهد...🌹
الهی 🍃
روزگارتون مثلِ صبح🌹
سرشار از عطرِ خوشِ زندگی باشد...🍃
🌹سلام صبحتون بخیر🌹
🔻@range_khodaa🔻
💎امام رضا علیهالسلام:
تَعَطّروا بِالاِستغفارِ وَلا تَفضَحَنَّكُم رَوائِحُ الذُّنوبِ!
با استغفار کردن، خود را معطّر و خوشبو کنید تا رایحة (متعفن) گناه، شما را مفتضح ننماید!
📗جامع احادیثالشیعه، ج ١٤، ص ٣٣٧
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴شهادت جانسوز پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت، حضرت امام محمد باقر علیهالسلام را تسلیت میگوییم.
🔻@range_khodaa🔻
✅انتخاب با ماست
✍امام محمد باقر علیه السلام: «خداوند برای هر کسی، روزی حلالی مشخص داشته که به سلامت به او خواهد رسید. از طرف دیگر، روزیِ حرام را نیز در دسترس او قرار داده است. اگر انسان، مال خود را از حرام به دست آورد، خداوند در عوض، روزیِ حلالی را که برای او مقدّر کرده بود از وی باز ستاند.»
📚بحار الأنوار ، ج ۵ ، ص۱۴۷
🔻@range_khodaa🔻
26.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙حجتالاسلام حسینی قمی
▫️ طمع شیطان به حضرت موسی
🔻@range_khodaa🔻