﷽
💐امیر المؤمنین حضرت علی علیه السلام:
🌸«جُودُوا بِما يَفنى تَعتاضُوا عَنهُ بِما يَبقى».
🌷«آنچه را از بين مىرود ببخشيد تا در عوض آنچه را ماندنى است به دست آوريد»
📚غرر الحكم : حدیث ۴۷۳۲
🔻@range_khodaa🔻
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹آیت الله العظمی جوادی آملی:
«انسان جواد و بخشنده آن است که از بی ادبی دیگری بگذرد،یعنی پا بگذارد روی غرور خود و این حق خود را بگذرد،این میشود سخا و [خدا همان آن پر میکند ( من ایقن بالخلف جاد بالعطیة۱)]
شوهر یک حرفی میزند،فورا او می رنجد.او یک حرفی می زند،این می رنجد. هیچ کدام هم گذشت ندارند؛آن وقت میشود این غده بدخیم.آن وقت دو طرف تا زنده اند افسرده زندگی می کنند.
وجود مبارک امام فرمود:خانه ای که با طلاق ویران شده به این آسانی ساخته نمیشود.[۲]»
[1]تحف العقول صفحه ۴۰۳
[2]کافی جلد ۵ صفحه ۳۲۸
درس اخلاق ۹۸/۵/٣١
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چرا پول زیارت رو خرج فقرا نمی کنید؟
📽 پاسخ زیبای آیت الله شهید #مطهری
🔻@range_khodaa🔻
💫العبد محمدتقی #بهجت:
🔻چه نعمت بزرگی را از ما گرفتند، و چه گناه عظیمی را مرتکب شدند که بین ما و بین وصی پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که از انبیای سَلَف افضل است، جدایی انداختند!
✨اگرچه عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان ظهور است، و این خود کرامتی است از خدا که شامل حال افرادی که در زمان غیبت ثابتقدم هستند، کرده است.
📚 کتاب حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف، ص١٣٠
🔻@range_khodaa🔻
☫بِسْـــــمِالـلَّـهِالرَّحْـمَنِالرَّحِیـــــمِ☫
تا دهان بسته نشود، دل باز نمیشود.
تا عبدالله نشوی، عندالله نشوی،
آن زمان است که از انسان اگر سر برود، سحر نرود.
عـــــلامه #حســـن_زاده_آمــلی
📚متن دروس و شرح دستورالعملهای عرفانی و اخلاقیِ سیر و سلوک علامه ذوفنون
🔻@range_khodaa🔻
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
√ من از خدا بیشتر می ترسم تا اینکه رفیق باشم!
#استاد_شجاعی
🔻@range_khodaa🔻
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#بعد_از_دو_سال...!!
🌷همیشه دست راستش به سینه بود. مثل کسی که به آدم بزرگواری عرض ارادات میکند. آن روز هم، همین حالت را داشت. رو کردم به او و گفتم: آقا مهدی با کی داری حرف میزنی؟ لبخندی زد و گفت: مِهدی نه، مَهدی. گفتم: هر دویش یکیه، فرقی نمیکنه. سری تکان داد: نه، مهدی با مهدی خیلی فرق داره. خندیدم: عجب، خوب آقا مهدی، تا کی میخوای دست به سینه باشی؟ این عادت را ترک کن. به روبرو اشاره ای کرد: _دامن افق، چقدر قشنگه. میدانستم دارد مسیر حرفهایمان را عوض میکند. به همین جهت خندیدم: _داداشِ من! زود شاعر شدی! آقا مهدی! اون هم در ۱۴ سالگی.
🌷راستش نمیخواستم بیش از این اذیتش کنم، پیش خودم گفتم شاید این عادتی برایش شده یا یک حالت خاصی در او پیدا میشود، البته توی خانه اصلاً چنین عادتی نداشت. مسیر حرفم را عوض کردم. _دلت برای خونه تنگ نشده؟ _چرا؟ خیلی هم تنگ شده، بخصوص برای مادر. _پس چرا نمیری سری به خونه بزنی؟ _میرم. بذار جنگ تموم بشه. _خب، اومد و جنگ به این زودیها تموم نشد. کمی فکر کرد و بعد سرش را خاراند. _یعنی تا همیشه این جنگ ادامه داره؟ _خوب، ممکنه داشته باشه. _من هم تا همیشه اینجا میمونم.
🌷خندیدم. _عجب دل و جرأتی، خدا حفظت کنه، ولی این رسمش نیست. من برادر بزرگترت هستم. میدونم مادر چقدر دلتنگ تویه. باید بری پیشش. _میدونی محمد آقا! روزی که به جبهه اومدم تازه خودم رو شناختم و چیزهایی اینجا دیدم و میبینم که فکر نمیکنم هیچ کجای دنیا پیدا بشه. _تو که توی خونه این عادت رو نداشتی! _من همیشه احساس میکنم آقا پیش رویم است. به همین جهت دست راستم رو برای احترام روی سینه دارم. دست چپم رو نذر ابوالفضل کردم و تا پای رفتن دارم، توی جبهه میمونم. دیگر چیزی نگفتم و از او جدا شدم و او را به حال خودش رها کردم.
🌷اخلاق و رفتار او در خانه و جبهه، زمین تا آسمان فرق کرده بود. با اینحال توی خونه بازیگوشی زیادی داشت. در کنارش جسارت و شجاعت فراوانی هم از خود نشان میداد. اصلاً خود من در خانه، از این ویژگی او تعجب میکردم. از روزیکه به جبهه آمده بود، حالاتی در او نمایان شد که من هرگز قبلا ندیده بودم. ....آقای خاکی نگاهی مظلومانه و اندوهگین به من انداخت و درحالیکه توی چشمش اشک میجوشید گفت: راستش خیلی مردانه با دشمن جنگید، آنقدر که فشنگ و مهماتش تموم شد. برایش یه نارنجک پرتاب کردم و گفتم آقا مهدی بگیر و اونو طرف دشمن پرتاب کن. اون هم با همان کتف و شونه زخمیاش نارنجک رو به طرف دشمن پرتاب کرد اما ناگهان....
🌷....اما ناگهان گلولهی توپ زمین و آسمان را یکی کرد و دیگر مهدی را ندیدم. ما هم بر اثر بارش شدید گلولههای دشمن مجبور شدیم کمی عقب بکشیم. آقای خاکی دیگر طاقت نیاورد و گریهاش را توی فضا ریخت. بغضم ترکید و به گوشهای پناه بردم. یاد مادر افتادم که با شنیدن خبر شهادت مهدی چه خواهد کرد. بعد از دو سال جنازهاش را آوردند. با دیدن جنازهاش آنچنان دچار شگفت شده بودم که فقط زیر لب گفتم: الله اکبر، لا اله الا الله. دست راست مهدی روی سینهاش بود، دست چپ و دو پایش هم قطع شده بود....
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مهدی نجفزاده
#راوی: رزمنده دلاور محمد نجفزاده
🔻@range_khodaa🔻
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : زبانت را به گفتن این اذکار عادت بده
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶️چهار دستورالعمل آیتالله بهاءالدینی برای باز شدن گرههای زندگی
🎤 حجت الاسلام#عالی
👤 آیت الله #بهاءالدینی
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️یاد بگیرید که
❤️این سختیها هستند
❤️که هدفمان را مشخص میکنند
❤️شبتون بخیر
🔻@range_khodaa🔻