💌 اثر ابدی امتحانات الهی
اگر باور ڪنیم هر امتحانی که از ما گرفته میشود، تاثیرات آن تا ابد باقی خواهد ماند و ما برای همیشه در دنیا و آخرت با نتیجه این امتحانات زندگی خواهیم ڪرد، قبولی در یڪ امتحان را هم از دست نخواهیم داد. نباید بترسیم، ڪافیاست از خدا ڪمکــ بگیریم، آنگاه بیشڪ در همه امتحانات قبول خواهیم شد.
«استاد پناهیان»
🌈 @range_khodaa
📗#داستان_کوتاه
عبدالله مبارک به حج رفته بود، وقتی در خواب دید که فرشته ای به او گفت :از ششصد هزار حاجی کسی حاجی نیست، مگر علی بن موفق کفشگری در دمشق که به حج نیامد. عبدالله به دمشق رفت و علی بن موفق را دید که پاره دوزی(پینه دوزی، تعمیر ووصله کردن کفش های خراب و پاره) میکند پرسید چه کردی با اینکه امسال به حج نرفتی از میان همه حجاج فقط حج تو پذیرفته شد، گفت سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود واز پاره دوزی سیصد درهم جمع کردم وامسال عزم حج کردم، تا روزی سرپوشیده ای که در خانه است (همسر وعیال)حامله بود، از خانه همسایه بوی طعام می آمد، مرا گفت :برو وپاره ای از آن طعام بستان، من رفتم، همسایه گفت بدان که هفت شبانه روز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند،امروز خری مرده دیدم. پاره ای از آن جدا کردم و طعام ساختم. بر شما حلال نباشد. چون این بشنیدم آتشی در جان من افتاد. آن سیصد درم برداشتم و بدو دادم و گفتم نفقه اطفال کن که حج ما این است.
📕تذکره الاولیا
ای قوم بحج رفته کجایید کجایید
معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
🌈 @range_khodaa
🌈نبی مکرم اسلام (ص) میفرمایند: هرگاه گناهی کردید پس سختی و مصیبتی بر خود دیدید، بدانید خداوند کریمتر از آن است که دوباره بعد از مرگ شما را به خاطر آن گناه مجازات کند، پس او را بسیار شکر کنید.
🚫پس کسانی که با وجود معصیت و گناه، هنگام مرگ راحت جان میدهند، نشانِ خوببودن آنان نزد حقتعالی نیست.
🍀مردی نزد نبی مکرم اسلام (ص) رفت و به ایشان عرض کرد: مالام از دستم رفته و بیماری مرا فراگرفته است، حضرت فرمودند: هیچ خیری نیست در بندهای که مالاش نرود و جسم او بیمار نگردد، بدرستی که خداوند بندهای را که دوست بدارد او را در دنیا مبتلاء میسازد.
🌈عنایت داشته باشیم دوستداشتن خداوند برای پاککردن گناهان مؤمنان است و مطلق برای همه نیست. یعنی کسی که دچار بلایی شد نباید به راحتی از کنار آن به نشانِ محبت خداوند ردّ شود، بلکه باید اعمال خود را مرور کند تا محل نشت و پنچری خود را پیدا کند تا آن را ترمیم نماید، چون خداوند بندگان مقرّب خود را در دنیا به فقر و فلاکت و سختی تا آن اندازه مبتلاء نمیکند که بنده نتواند عبادت خداوند را بجای آورد و دلمشغول شود.
✍️در معراج السعاده آمده است: روزی پیامبری از بنیاسرائیل از منزل خارج شد، جسد فرعون را دید بر تابوتی از طلا که مردم تشییع میکردند و کنیزکان و غلامان زیر تابوت را گرفته و عطر و عود روشن ساخته بودند و سمت مزار میبردند، راه خود را گرفت تا به بیابانی برای عبادت رود. در راه کنیسهای (عبادتگاه یهودیان) دید که سقفش ریخته است. داخل شد و دید مؤمنی در حال عبادت، سقف بر سرش ویران شده است و سگها در حال کشیدن جسدش برای خوردن نعش او هستند. سگها را دور کرد و با حالت حزن آن مرد را در بیرون کنیسه به خاک سپرد. سپس روی به حقتعالی کرد و گفت: خدایا! من امروز از افعال تو گیج شدم، فرعونی به عزت تمام امروز خاک کردی و مؤمنی را امروز با ذلت روانهٔ گورش ساختی!!! سزایِ نیک و بد در نزد تو پس چگونه است؟
🌈حضرت حقتعالی فرمود: امروز اجل هر دویِ آنان رسیده بود. آن فرعون، سرتاپا نافرمانی و عصیان من در پروندهٔ خویش داشت جز یک کار نیک، آن هم روزی به پیرزنی طعام بخشیده بود. امروز من مزد آن انفاق او را در دنیا دادم و آن عزت در دفن او، مزد آن کارش بود که دادم و اکنون در آتش من خالد و جاودانه شد. آن پیرمرد هم عمری در پروندهٔ عمل خویش عبادت و اطاعت من داشت. روزی مسکینی او را به نام من قسم داد، ولی او چیزی به آن مسکین نبخشید. امروز من جان او را با ویرانکردن سقف کنیسه ستاندم و تو را بدون آنکه بدانی مأمور به دفن او کردم تا سالم خاک شود و اکنون در بهشت من است و حسابی با من ندارد.
🌈 @range_khodaa
🌻گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . ما همه آفتابگردانیم.اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی،دیگر آفتابگردان نیست.
آفتابگردان کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد.🌻
اینها را گل آفتابگردان به من گفت و من تماشایش میکردم که خورشید کوچکی بود در زمین و هر گلبرگش شعلهای بود و دایرهای داغ در دلش میسوخت.
آفتابگردان به من گفت: وقتی دهقان بذر آفتابگردان را میکارد، مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد.
آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمیگیرد؛ اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه میگیرد.
آفتابگردان راهش را بلد است و کارش را میداند. او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن خورشید، کاری ندارد.
او همه زندگیاش را وقف نور میکند، در نور به دنیا میآید و در نور میمیرد. نور میخورد و نور میزاید.
دلخوشی آفتابگردان تنها آفتاب است.
آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا
بدون آفتاب، آفتابگردان میمیرد؛ بدون خدا، انسان.
آفتابگردان گفت: روزی که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد، دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی که تو به خدا برسی، دیگر «تویی» نمیماند.
و گفت من فاصلههایم را با نور پر میکنم، تو فاصلهها را چگونه پُر میکنی؟ آفتابگردان این را گفت و خاموش شد.
گفتوگوی من و آفتابگردان ناتمام ماند.
زیرا که او در آفتاب غرق شده بود.
جلو رفتم بوییدمش، بوی خورشید میداد.
تب داشت و عاشق بود.
خداحافظی کردم، داشتم میرفتم که نسیمی رد شد و گفت: نام آفتابگردان همه را به یاد آفتاب میاندازد، نام انسان آیا کسی را به یاد خدا خواهد انداخت؟
آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گریست
🌈 @range_khodaa
هر "پرهیزکاری" گذشته ای دارد
وهر "گناه کاری" آینده ای!
پس قضاوت نکن.
میدانم اگر:
قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم،
دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد...
تا به من ثابت کند.
در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم.
محتاط باشیم، در "سرزنش "
و"قضاوت کردن" دیگران
وقتی؛
نه از " دیروز او" خبر داریم،
نه از "فردای خودمان"
🌈 @range_khodaa
یکی، در پیش بزرگی از فقر خود شکایت می کرد و سخت می نالید
گفت: خواهی که ده هزار درهم داشته باشی و چشم نداشته باشی؟
گفت: البته که نه، دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمی کنم.
گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه می کنی؟
گفت: نه
گفت: گوش ودست و پای خود را چطور؟
گفت: هرگز
گفت: پس هم اکنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است
باز شکایت داری و گله می کنی؟!
بلکه تو حاضر نخواهی بود که حال خویش را با حال بسیاری از مردمان عوض کنی و خود را خوش تر و خوش بخت تر از بسیاری از انسان های اطراف خود می بینی
پس آنچه تو را داده اند، بسی بیش تر از آن است که دیگران را داده اند و تو هنوز شکر این همه را به جای نیاورده، خواهان نعمت بیش تری هستی؟!
🌈 @range_khodaa
🔴بـاز هــم بـپـرس!
زنى به خدمت حضرت زهرا (س) رسيد و عرض كرد: مادر پير و ناتوانى دارم كه در نماز بسيار اشتباه مىكند. مرا فرستاده تا از شما بپرسم كه چگونه نماز بخواند. آن حضرت فرمود: «هر چه میخواهى بپرس». آن زن سؤالات خود را مطرح كرد تا به ده سؤال رسيد و حضرت زهرا (س) با روى گشاده جواب میداد. آن زن از زيادى پرسشها شرمنده شد و گفت: شما را بيش از اين زحمت نمىدهم. حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: «باز هم بپرس».
سپس حضرت براى تقويت روحيه آن زن چنين فرمود: «اگر به كسى كارى را واگذار كنند مثلاً از او بخواهند كه بار سنگينى را به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر اين كار صد هزار دينار به او جايزه بدهند، آيا او با توجه به آن پاداش، احساس خستگى مى كند؟»
زن جواب داد: نه. حضرت فرمود: «من در مقابل هر پرسشى كه جواب مى گويم، از خدا پاداشى به مراتب بيشتر دريافت مىكنم و هرگز ملول و خسته نمىشوم. از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه روز قيامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى شوند و به اندازه علم و تلاش و كوششى كه در راه آموزش و هدايت مردم داشتهاند، از خداى خود پاداش
مى گيرند».
📚منابع:
محجة البيضاء ج1، ص30
بحار الانوار ج2، ص3
🌈 @range_khodaa
🍀امام صادق (ع):
💫🌟هر گاه سه تن از منکرین و یا بیشتر از آن در جایی انجمن کنند، ده برابر شیاطین در آنجا حاضر شوند تا اگر سخنی گفتند شیاطین هم مانند آنها گویند.
🔥و چون بخندند شیاطین هم مانند آنها بخندند، و هرگاه از اولیاءالله بدگویی کردند شیاطین هم از آنان بدگویی کنند. اگر در چنین مجلسی وارد شدید سریع مجلس را ترک کنید تا مورد خشم و غضب خدا قرار نگیرید.
📚اصول کافی
🌈 @range_khodaa
📘#حکایت
سعدی در یکی از خاطرات کودکی خود می گوید:
یاد دارم که در ایام کودکی ، اهل عبادت بودم و شب ها برمی خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم .
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته ، می خواندم . در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند .
پدر را گفتم : از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت ، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند .
پدر گفت : تو نیز اگر می خفتی ، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!
📕گلستان سعدی
🌈 @range_khodaa
لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور میخواهد مشکلاتِ شما را حل کند.
این مسئولیتِ اوست.
کارِ شما نیست.
کارِ شما این است که به او اعتماد داشته باشید.
آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید.
خدای ما، خدای مافوقِ طبیعیست.
او محدود به قوانینِ طبیعت نیست.
در زندگی دفعتاً متوجه میشویم که خداوند کارهایی در زندگیمان کرده که خود به تنهایی حتی در رویا هم قادر به انجامش نبودهایم.
🌈 @range_khodaa
آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقا" به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید:
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیب می کند دوست داشته باشی؟
آهنگر، سر به زیر آورد و گفت:
وقتی می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواهم درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود. اگر نه، آن را کنار می گذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا! مرا در کوره های رنج قرار ده، اما کنار نگذار!
🌈 @range_khodaa
#تلنگر
👈ابلیس به ۵ علت #بدبخت شد:
➊اقــــرار به گـــــناه نڪرد
➋از ڪرده پشـــــیمان نشد
➌خــــود را مـلامـت نڪرد
➍تصـمیم به تـــوبه نگرفت
➎از رحـمت خدا نامید شد
👈آدم به ۵ علت #سعادتمـند شد:
➊اقـــــرار به گـــــــناه ڪرد
➋از ڪرده پشـــــــیمان شد
➌خــــود را ســـرزنش ڪرد
➍تعـــجیل در تـــــوبه ڪرد
➎به رحمت حق امید داشت
🌈 @range_khodaa
🔵👈 خودتان را پیدا کنید به دنبال خودتان بگردید. مثل کسی که انگشتر طلا یا عقیقش در میان آشغال ها گم شده و او آنقدر به دنبال آن می گردد تا آن را پیدا می کند. پس شما هم بگردید و خودتان را پیدا کنید.
🔵👈 جواهرید شماها ، بخصوص شما جوانها ؛ در روایت آمده « تعجبم از کسی که به دنبال گمشده هایش می گردد تا آن را بیابد ولی به دنبال خودش نمی گردد.»
[ فرازی از سخنان آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) ]
🌈 @range_khodaa
امام صادق عليه السلام ـ در دعاى خود ـ :
سرور من! من گرسنه سيرى ناپذير محبّت تو هستم،
من تشنه سيراب ناشدنى محبّت تو هستم،
وه كه چه مشتاقم به كسى كه مرا مى بيند و من او را نمى بينم!
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ في دُعائه ـ :
سَيّدي، أنا مِن حُبِّكَ جائعٌ لا أشْبَعُ،
أنا مِن حُبِّكَ ظَمآنُ لا أرْوى،
وا شَوْقاهُ إلى مَن يَراني و لا أراهُ!
ميزان الحكمه جلد2 صفحه 424
🌈 @range_khodaa
📚خدا رو چ دیدی شاید شد...
دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه کلامش این بود «خدا رو چه دیدی شاید شد».
یادم میاد همون سال یکی از بچه ها تصادف کرد و دیگه نتونست راه بره... دیگه مدرسه هم نیومد. فقط یه بار اومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود. همه گریه می کردیم و حالمون خراب بود. گریه مون وقتی شروع شد که گفت به درک که نمی تونم راه برم، فقط از این ناراحتم که نمی تونم بازیگر بشم. آخه عشق سینما بود. سینما پارادیزو رو صد بار دیده بود. سی دی ۹ تایتانیک رو اون برای همه ی ما آورده بود. معلم ریاضی مون وقتی حال ما رو دید اون تیکه کلام معروفش رو به اون رفیقمون گفت...
« خدا رو چه دیدی شاید شد ».
وقتی این رو گفت همه ی ما عصبی شدیم چون بیشتر شبیه یه دلداری مزخرف بود برای کسی که هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوش نداره.
امشب تو پیج رفیقم دیدم که برای نقش اول یه فیلم با موضوع معلولیت انتخاب شده و قرارداد بسته... مثل همون روز تو مدرسه گریه م گرفت.
👈فکر می کنی رسیدن به آرزوت محاله؟!
«خدا رو چه دیدی شاید شد»
🌈 @range_khodaa