#رمان
ازسیمخاردارنفستعبورکن
#قسمت_27
راحیل🧕
وقتی پیامش را خواندم، هیجان زده شدم ضربان بالاقلبم رفت.
"حالا این چه قدر جدی گرفته است."
وای اگر بگویدمی خواهم بیایم خواستگاری چه بگویم.
خودم هم نمی دانستم بایدچی کار کنم.
گوشی را برداشتم تا برایش بنویسم ما به درد هم نمی خوریم، ولی نتوانستم، من عاشقش بودم و دلم نمی خواست از دستش بدهم. آن نگاه گیرا، صدای گرم، تیپ و هیکلش برایم اونقدر جذابیت و کشش داشت که دل از دست داده بودم.
این روزها دلم سرگردان بود، اشتهایم به غذا کم شده بودوتنهایی را می طلبیدم وفقط مادرم متوجه ی این بی تابی من شده بود این را از نگاههاش می فهمیدم.
روی تخت نشسته بودم و زانوهایم را بغل کرده بودم.
اسرا وارد اتاق شدو دستش را روی کلید برق گذاشت و پرسید:
–خاموش کنم؟
من و اسرا اتاق مشترک داشتیم.
پرسیدم مامان کجاست؟
ــ فکر کنم رفت توی اتاقش.
ــ خاموش کن بگیر بخواب من میرم پیش مامان.
باید با مامان حرف می زدم، فقط او می توانست آرامم کند و راهی نشانم دهد.
چند تقه به در زدم و داخل رفتم.
مامان سرش را از روی دفترچه ایی که دستش بودو چیزی می نوشت بلند کردو گفت:
–کاری داشتی؟
قیافه ی مظلومی به خودم گرفتم و گفتم:
–امدم شب نشینی.
لبخندی زدوگفت:
–بیا بشین دخترم.
دفترش را بست و روی کتابخانه ی گوشه ی اتاقش گذاشت وگفت:
–برم واسه مهمونم یه چیزی بیارم بخوره.
منم به شوخی گفتم:
–زحمت نکشید امدیم خودتون رو ببینیم.
مامان با خنده بیرون رفت ومن با نگاهم رفتنش را تا دم در همراهی کردم. مامان یه تاپ و شلوار ست پوشیده بود که خودش بافته بود.واقعا دربافتنی استاد بود.
گاهی برای دیگران هم بافتنی انجام می داد با دستمز بالا. می گفت پول وقتی که پایشان گذاشته ام رامی گیرم.
همیشه خوش تیپ بود، وقتی آنقدر مرتب لباس می پوشید غم دلم را می گرفت کاش بابا بود.
نگاهی به دفتر روی کمد انداختم، اجازه نداشتم بخوانمش، مامان همیشه می گفت بعد از مرگم بخوانیدش، واسه همین از آن دفتر خوشم نمی آمد.
مامان در این دفتر گاهی چیزایی می نوشت، خودش می گفت از دل گرفتگی ها، از تنهایی ها، از شادی ها و غم هایم می نویسم.
اتاق مامان بر عکس اتاق من و اسرا، خیلی ساده بود.
پرده لیمویی با گل های سفید از پنجره آویزون کرده بودو فرشی که کل اتاق را می پوشاند.که البته الان قالی شویی بودوکف اتاق موکت بود.
مامان تخت نداشت خودش دوست نداشت بخرد.
می گفت روی زمین راحتم.
چشمم به کتابی که روی کناردستم بود افتاد، رویش با رنگ قرمز نوشته بود، "عطش"
ورق زدم، نوشته بود:
"ای عشق همه بهانه از تو"
برام جالب شد.
خط پایینش نوشته بود:
"...الهی برایمان گفته اند:
آنان که تو را شناختند تنها جسمشان در دنیا با مردم و قلبشان همیشه در نزد توحاضر است و اگر لحظه ایی ازتو چشم بربندند روحشان از شوق دیدارت در قالب جسم تاب نیاورد."
با خواندنش موهای بدنم سیخ شد، حالم دگرگون شد، نمی دانم چه شد، احساس کردم دوباره از خدا فاصله گرفته ام و این یک تلنگر بود.
مامان با پیاله ایی پسته و بادام که توی یک پیش دستی گذاشته بود امد.
کتاب را بستم و پرسیدم:
–تازه خریدید؟
ــ نه، خیلی وقته، یه بارم خوندمش، الان می خوام دوباره بخونمش.
ــ آخه ندیده بودمش تو کتابخونه.
ــ داخل کشو بود.حالا اگه می خوای تو اول بخونش.
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
@ranggarang
#رمان
ازسیمخاردارنفستعبورکن
#قسمت_28
–اگه وقت کردم می خونمش.
نگاه پرسش گرانه مادر وادارم کرد که حرف بزنم.
بی مقدمه گفتم:
ــ می گه فردا با هم حرف بزنیم قرار خواستگاری رو بزاریم.
مادر با تعجب گفت:
– می خوای بگی بیاد خواستگاری؟
ــ نمیدونم چی کار کنم، نظر شما چیه؟
ــ خب، با اون چیزایی که تو در موردش گفتی تصمیم گیری سخته. نظر خودت چیه؟
با خجالت گفتم:
–ما خیلی از هم فاصله داریم، تنها وجهه مشترکمون... نتوانستم بگویم دوست داشتن است، سرم را پایین انداختم.مادر به کمکم امد و گفت:
–عشق خیلی چیز خوبیه، قشنگه، ولی وقتی دورش بگذره، اگه باهاش هم فکر نباشی، هم عقیده نباشی، میشه نفرت، اونوقت دیگه اسم عشق و عاشقی بیاد میریزی بهم.
سرم هنوز پایین بود خجالت می کشیدم همانطور زیر لب گفتم:
–ممکنه یکی عوض بشه؟
ــ آره ممکنه به شرطی که خودش بخوادو این چیزها براش دغدغه باشه.
بعد آهی کشیدو ادامه داد:
–ببین دخترم، بزار یه مثال بزنم، مثلا یکی میدونه روزه باید بگیره بهش اعتقاد داره ولی تنبلی میکنه، شاید اون یه روز سرش به سنگ بخوره، ولی یکی که کلا اعتقادی به روزه نداره خیلی احتمالش کمه که تغییر کنه، اگرم تغییر کنه تازه می رسه به مرحله اون آدم تنبله، البته خیلی هم اتفاق افتاده که یکی کلا از این رو به اون رو شده. استثنا هم هست.
یعنی تو می خوای زندگیت رو برمبنای احتمالات بنا کنی؟
یک لحظه از این که بخواهم به آرش جواب منفی بدهم قلبم فشرده شد و بغض گلویم را گرفت. ولی خودم را کنترل کردم و قورتش دادم.
مامان سرش راپایین انداخت و خودش را با پوست کندن پسته ها و بادام ها مشغول کرد و گفت:
–راحیلم، تو الان جوونی شاید خیلی چیزهارو فکرش روهم نتونی بکنی، ببین فردا پس فردا که بچه دار شدی واسه تربیت بچه ها نیاز به پشتیبان داری که واسه هر زنی شوهرشه.
مگه همیشه نمیگفتی دلت می خواد بچه زیاد داشته باشی همشونم تفریحاتشون مسجد رفتن باشه، مگه نمی گفتی دلت می خواد جوری تربیت بشن که نوکر امام حسین بودن جز آرزوهاشون باشه؟
می گفتی همسرم باید از نظر مذهبی بالاتر از من باشه که منم بکشه بالا، تا درجا نزنم.
می خوام ببینم هنوزم نظرت اینه یا فرق کرده؟
سرم را به علامت تایید تکان دادم و او ادامه داد:
–خب این خواسته های تو هزینه داره، گذشت می خواد باید بگذری.
یک لحظه چهره ی مهربان آرش از نظرم گذشت، جذابیتش و این که چقدرهمیشه با احتیاط با من حرف میزند و حواسش پیش من است ومن چقدر تو این مدت سعی کردم احساساتم را بروز ندهم.
فکر این که شاید باید فراموشش کنم، بغضم را تبدیل به قطرهی اشکی کرد.
اینبار دیگر نتوانستم پسش بزنم.
مادر چندتا پسته و بادام را که مغز کرده بودرا مقابل صورتم گرفت و گفت:
– بخور، هم زمان اشک من چکید و روی انگشتش افتاد.
غم صورتش راگرفت مغزها را دربشقاب خالی کرد و گفت:
–یعنی اینقدر در گیر شدی؟
از این ضعیف بودنم خسته بودم. از دست دلم شاکی بودم. کاش دادگاهی هم برای شکایت ازدست دل داشتیم. کاش میشدزندانیش کرد. کاش میشدبرای مدت کوتاهی جایی دفنش کرد. اصلاکاش دارویی اختراع میشدکه باخوردنش برای مدتی دلم گیج ومنگ میشدوکسی رانمی شناخت.
مادر برای مدتی سکوت کرد، ولی طولی نکشید که خیلی آرام گفت:
ــ راحیل.
نگاهش کردم.
ــ من فقط بهت میگم کار درست کدومه، تصمیم گیرنده خودتی، زندگی خودته. تو هر انتخابی کنی من حمایتت می کنم.
نزدیکش شدم سرم راروی قلبش گذاشتم و گفتم:
–خیلی برام دعا کن مامان.
یک دستش را دور کمرم حلقه کردو دست دیگرش را لای موهام بردو بوسه ای رویشان نشاند وگفت:
–حتما عزیزم، توکلت به خدا باشه.
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
@ranggarang
🌸🍃🌸🍃
#نيايش_شبانه
♥️خدای مهربانم ...
مشتاقانه از تو میخواهم ...
آنقدر بمن و دوستان و عزیزانم
ایمان و توکل عطا کنی
که هر چه برایمان مقدر ساخته ای را
با جان و دل بپذیریم ...
و آنقدر به ما شجاعت و ایمان،
عطا فرمائی ...
تا نومیدی و رنج را از خود برانیم !
پروردگارا !
به ما بردباری، فروتنی
و تسلیم و رضا در برابر خواست خودت
عطا فرما و بر ما منت گذار !
و تمام گرفتاریها ،سختیها و غمها را
از ما و همه بندگانت دور بگردان....
@ranggarang
#سلام_امام_زمانم 💖
عالمبہعشق روی تو بیدار میشود
هـر روز عاشقان تـو بسیار میشود
وقتی سلام میدهمت در نگاہ مـن
تصویر مهربانی تو تڪرار میشود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@ranggarang
#حدیث_نور
✨امام علی (علیهالسلام) فرمودند:
هر كس براى اصلاح خود، خويشتن را به زحمت بيندازد، خوشبخت مىشود هر كس خود را در لذتها رها كند، بدبخت مىگردد و بىبهره مىماند.✨
@ranggarang
🔴 ثواب زیارت اربعین امام حسین علیه السلام
🔵 در روایاتی که در کتاب شریف وسایل شیعه نقل شده است چهل مورد از فضایل و ثواب زیارت امام حسین علیه السلام آمده است:
۱- روزى را زیاد مى كند.
۲- عمر را طولانى مى كند.
۳- خطرات را دفع مى كند.
۴- گناهان گذشته و آینده را مى آمرزد.
۵- زائر مى تواند پنجاه نفر را شفاعت كند.
۶- حاجات او كنار قبر مستجاب است .
۷- ملائكه براى زوار امام حسین (ع) دعا مى كنند.
۸- نام او را در اعلى علیین مى نویسند.
۹- هنگام خروج از خانه از گناه خارج مى شود.
۱۰-ثواب هزار حج مقبول دارد.
۱۱- ملائكه مأمور حفظ او و مالش هستند تا برگردد.
۱۲- روز قیامت خداوند بهترین حافظ اوست .
۱۳- در قدم اول آمرزیده و در قدمهاى بعدى با توسل به امام مقرب درگاه حق میگردد.
۱۴- به هر درهمى ده هزار درهم در دنیا و آخرت به او عوض مى دهند.
۱۵- در قیامت همه آرزو مى كنند از زوار آن امام حسین علیه السلام باشند.
۱۶- زوار امام حسین علیه السلام در قیامت بر سفرههاى نور هستند.
۱۷- زوار امام حسین علیه السلام در جوار پیامبر خدا و امام على و حضرت فاطمه علیهم السلام هستند.
۱۸- زوار امام حسین علیه السلام چهل سال قبل از دیگران به بهشت داخل مى شوند.
۱۹- خداوند مهمات دنیوى زائر را بر آورده مى كند.
۲۰- زائر امام حسین علیه السلام شهید مى میرد.
۲۱- ثواب دو ماه اعتكاف و روزه در مسجدالحرام را دارد.
۲۲- زیارت هر ماه امام حسین علیه السلام ثواب هزار شهید دارد.
۲۳- هر یك قدم كه با پاى پیاده بردارد موجب هزار حسنه و آمرزش هزار گناه و بالا رفتن هزار درجه ، براى زائر مىشود.
۲۴- هر قدم كه پیاده بردارد ثواب آزاد كردن یك بنده از فرزندان اسماعیل دارد.
۲۵- هر یك روز اقامت نزد حضرت، معادل هزار ماه است .
۲۶- هر قدم كه مى گذارد ثواب یك حج و هر قدم كه بر مى دارد ثواب یك عمره دارد، به شرط آنكه بخاطر ریا و شنیدن مردم و بیهوده نباشد.
۲۷- زیارت سیدالشهداء علیه السلام ثواب هزار شهید از شهداى بدر دارد.
۲۸- زیارت سیدالشهداء علیه السلام ثواب هزار صدقه مقبوله دارد.
۲۹- ثواب هزار روزه به زائر مى دهند.
۳۰- ثواب هزار بنده آزاد كردن دارد.
۳۱- زائر امام حسین علیه السلام اگر از اشقیاء باشد، جزء سعادتمندان نوشته مى شود.
۳۲- ثواب آماده كردن هزار اسب با زین و لجام در راه خدا دارد.
۳۳- زیارت امام حسین علیه السلام، زیارت خداست .
۳۴- ثواب هزار جنگ همراه با پیامبر مرسل یا امام عادل دارد.
۳۵- ثواب زیارت امام حسین علیه السلام قابل شمارش نیست .
۳۶- زیارت حضرت در عرفه ثواب یك میلیون حج و یك میلیون عمره دارد.
۳۷- زیارت امام حسین علیه السلام بهترین عمل است .
۳۸- خداوند به زائر امام حسین علیه السلام مباهات مى كند.
۳۹- پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام براى او دعا مى كنند.
۴۰- پیامبر صلی الله علیه و آله و ملائكه در قیامت با زائر مصافحه مى كنند و با امام حسین علیه السلام محشور مىشود.
خوشا به سعادت تمام زائرانی که اربعین امسال به حرم ارباب مشرف میشوند
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#التماس- دعا
@ranggarang
خداوند در قرآن میگه اگر دنبال خوشبختی هستید
مبنای زندگی رو آخرت بزارید.
🔻وقتی مبنا رو دنیا انتخاب میکنیم
🍂 با کوچکترین اتفاق که خوشایند ما نباشه
و آزمایشات سخت از هم میپاشیم
ناامید و افسرده میشیم
🚫به آمارهای خودکشی و افسردگی در کشورهای پیشرفته نگاهی بندازیم ، بسیاری از افرادی که به همه خواستههای خودشون رسیدند افسرده شدند و حتی خودکشی کردند ،علتش رو میشه در نوع نگرش این افراد ریشه یابی کرد .
🍂 وقتی به هدف و خواستهشون میرسند
متوجه میشن ، اون هدف خیلی کوچکتر از این بود که کل عمرشون رو صرف رسیدن به اون کنند. و یا برعکس اگر به هدف خودشون نرسند سریع ناامید میشن و افسرده میشن و یا خودکشی میکنند چون معنای بزرگتری در زندگیشون وجود نداره تا بهشون امید بده .
@ranggarang
تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر
شام رفتند تا بار بخرند و به شهر خود برگردند
مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به
کارونسرائی میرفتند مبلغ کمی پول میداد
تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا
رفته و بهترین غذاها را سرو میکرد
غلام جز نان و ماست و یا پنیر
چیزی نمیتوانست در راه بخرد و بخورد
چون به شهر شام رسیدند بار حاضر نبود
پس تاجر و غلاماش به کارونسرا رفتند
تا استراحت کنند
غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند
و ده سکه طلا مزد گرفت
بار تاجر از راه رسید و بار را بستند
و به قونیه برگشتند
در مسیر راه راهزنان بار تاجر را به یغما بردند
و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند
اما گمان نمیکردند غلام سکهای داشته باشد
پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند
با التماس زیاد ترحم کرده اسبها را رها کردند
تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند
یک هفته در راه بودند به کارونسرا رسیدند
غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید
و خود نان و پنیر خورد
تاجر پرسید: تو چرا غذای گرم نمیخوری؟
غلام گفت: من غلام هستم به خوردن
تکه نانی با پنیر عادت دارم
و شکم من از من میپذیرد
اما تو تاجری و عادت نداری
شکم تو نافرمان است و نمیپذیرد
تاجر به یاد بدیهای خود و محبت غلام افتاد
و گفت: غذای گرم را بردار به من از
عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت
هدیه کن که بهترین هدیه تو به من است
من کنون فهمیدم که سخاوت
به میزان ثروت و پول بستگی ندارد
مال بزرگ نمیخواهد بلکه قلب بزرگی میخواهد
آنانکه غنی هستند نمیبخشند
آنانکه در خود احساس غنی بودن میکنند
میبخشند
من غنی بودم ولی در خود احساس
غنی بودن نمیکردم
و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋گفتگوی کعبه با♥️🌅♥️کربلا
#پیشنهاد_دانلود
@ranggarang
🔴 زیارتی که رزق را زیاد میکند
🔹امام صادق علیهالسلام:
🌕 مَنْ زَارَهُ كَانَ اللَّهُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ حَوَائِجِهِ وَ كَفَى مَا أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ إِنَّهُ يَجْلِبُ الرِّزْقَ عَلَى الْعَبْدِ وَ يُخْلِفُ عَلَيْهِ مَا يُنْفِقُ
🔵 هر که امام حسین علیهالسلام را زیارت کند، خدواند نیازهایش را برآورده کرده و آنچه از امور دنیا که برایش اهمیت داشته را کفایت میکند. رزق و روزی بنده را زیاد میکند و آنچه را برای زیارت هزینه کند، برمیگردد.
📚 تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۴۵
#روایت
#اربعین
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ازدواج یک پسر ساکن آمریکا با یک دختر ایرانی با واسطهگری یک مسجد!
باورتون میشه یه مسجد میتونه یه همچین کارهایی هم بکنه؟
واقعاً حیف که مساجد ما دارند بیخود خاک میخورند و از رویکرد فرهنگی و واسطهگری دور شدند.
.
میگفت:
♥️ خـدا
شهادت رو به کسائی داده
که در کار سختکوش بودهاند.
«شهید محمودرضا بیضایی»
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیشب تو مسیر پیاده روی اربعین که قدم میزدیم دیدم که عاشق با پای خودش نمیره کربلا با پای دلش میره کربلا..
#حب_الحسین_یجمعنا
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزم
◽️اگـر
جمهوری اسلامی نبود
کربلایی باقی نمیماند که تو اربعین بری
رو کولهات بنویسی این پیادهروی ربطی به حکومت ندارد!
ما برای حسین علیهالسّلام آمدیم!
💐💐💐💐
@ranggarang
*این تصویری است که دوست نداشتند رسانه ای شود*!!
بله بعد از ۷۵ سال بالاخره صهیونیست ها آواره شدند...
آنچه می بینید اردوگاه آواره های صهیونیست است.!
در جنگ رسانهای کوتاهی نکنیم.
نشرحداکثری🙏🤲
#آگاهسازی
@ranggarang
اسیر زمان شدهایم!
مرکب شهادت از افق میآید
تا سوار خویش را
به سفر ابدی کربلا ببرد...
@ranggarang