🌹علامه حسنزاده آملی(ره) :
اعمالتان همانند یک پرنده از شمـا
پرواز نمیکند که برود بلکه مطلق
اعمــالتـان در جـانتــان میمــاند.
و وقتی پردهها ڪنار رود ڪتاب
وجود خـود را میبینید.
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚شما نماز شب نخونی, چپ نمیکنی بیفتی توی درّه,
👌 ولی سحرها یه چیزایی میدن که هیچوقتِ دیگه نمیدن.
🎤استاد پناهیان
💠رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
«برشما باد خواندن نماز شب اگرچه یک رکعت باشد.»
📚کنز الاعمال،ج ۷،ص ۷۸۶
@ranggarang
خدایا خلوت لحظاتم را
با ياد تو پر میکنم
و اميدوارم به
لطف خـداوندیات
باشد که به دوستان
و عزیزانم در این شب زیبا
نظری از مهر داشته باشی
ای مهربانترین مهربانان
#شبتون_بخیر_
@ranggarang
🌸هر کار که با نام تو آغاز شود
هر سینه نزول رحمت احراز شود
یا رب، تو گواهى که به یک بسم الله
صد رَه به محمد و علی باز شود ...
#سلام_صبحتون_خیر_
@ranggarang
🌸سلام_ارباب_خوبم✋
خورشیدتابناڪ بہ رویٺ سلام ڪرد
خاڪ زمین بہ زخم_گلویٺ سلام ڪرد
آقاجواب نوڪرخودرانمیدهے؟
وقتے ڪه ایستادوبہ سویٺ سلام ڪرد
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ✋
السلام علی الحسین🌷
و علی علی بن الحسین🌹
وعلی اولاد الحسین🌷
و علی اصحاب الحسین🌹
@ranggarang
❣#سلام_امام_زمانم❣
🍃السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ...✋
🌼سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده.
سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد.
📗صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص578.
🍃🌼🍃
#امام_زمان
🌹🍃🌹🍃
@ranggarang
28.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جشن تولد رهبر انقلاب توسط خانم خارجی
⭕️ در اوج خفقان و موج بازداشت شیعیان در آذربایجان سیده شهلا در خانهاش همراه با بچههای همسایه در باکو برای رهبرانقلاب جشن تولد گرفته است.
این عشق و اعتقاد برخواسته از اندیشه مقاومت به هیچ وجه خاموش شدنی نیست.
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مادر شهید مجید قربانخانی: چهارشنبه برای #شهید_جانیبت
مادری خواهم کرد..
🦋 دعوت مادر شهید مدافعحرم "مجید قربانخانی" از مردم عزیز جهت شرکت در مراسم وداع با پیکر مطهر شهید آشوری تازه #تفحص شده دوران دفاع مقدس در روز چهارشنبه در معراج شهدای تهران
🪴☝️✌️
@ranggarang
🔴 هر چه شما نفرمایید!
🌹 زمانی که ایشان (شهید حجةالاسلام مهدی شاهآبادی) را گرفته بودند، با مأموران ساواک خوب مبارزه میکرد. به برادرم گفته بودند: «آقا عمامهتان را بردارید.» پاسخ داده بود: «عمامه را برنمیدارم.» هر چه اصرار میکنند که عمامه را بردارید، میگوید: «نه، خودتان بیایید و بردارید.» افرادی که در آنجا بودند، جرأت این کار را پیدا نمیکنند.
♦️ زمانِ سرلشکر علویمقدم بود. رئیس کمیته آن موقع کشیک بوده و با سرلشکر تماس میگیرد. میگوید: «فلانی را گرفتهایم و میخواهیم او را به زندان ببریم، اما عمامهشان را بر نمیدارند. تکلیف ما چیست؟» علوی مقدم میگوید: «مشکلی ندارد، با عمامه داخل زندان بروند.» بلافاصله شهید شاهآبادی عمامه را برمیدارد و روی زمین میگذارد.
✌️ یعنی برای مبارزه، اگر او اجازه داد من با عمامه بروم، برخلاف دستورش، عمامه را خودم برمیدارم..
راوی: برادرِ شهید حسن شاهآبادی
🌹بهمناسبت سالروز شهادت
🦋 شادی روحشان #صلوات
@ranggarang
#زنگ_داستان
روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.
خیلی او را صدا می زند،
اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود!
به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد
تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!
کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود!
بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!!
بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند.
در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!!
این داستان همان داستان زندگی انسان است.
خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!!
اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند.
به خداوند روی می آوریم!!
بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!!
#ناشکری_ممنوع
@ranggarang
از گنه دم به دمم، آتش طوفنده شدم
هم شدم از توبه خجل، هم زتو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! ياور من!
حيف تو را داشتم و غير تو را بنده شدم...
#توبه_شعر #شعر
@ranggarang
رنگارنگ 🌸
#داستان_ 🍃 #داستان حضرت خضر علیه السلام🍃 قسمت اول در قرآن مجيد به صراحت نامى از حضرت خضر نيامده،
#داستان_
🍒ادامه #داستان های خضر علیه السلام🍒
قسمت دوم👇👇
🌺بردگى خضر برای تاجر بازار🌺
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به اصحاب خود فرمود: آيا مى خواهيد خاطره اى از خضر براى شما نقل كنم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: روزى خضر در يكى از بازارهاى بنى اسرائيل عبور مى كرد، ناگهان فقيرى كه او را مى شناخت نزد او آمد و تقاضاى كمك كرد.
خضر گفت: ايمان به خدا دارى، ولى چيزى نزدم نيست تا به تو بدهم.
فقير گفت: آثار نورانيت و خير در چهره تو مى نگرم، و اميد خير از تو دارم تو را به آبروى خدا به من كمك كن.
خضر گفت: مرا به امر عظيم (آبروى خدا) قسم دادى، چيزى ندارم (ولى نمى توانم از اين امر عظيم كه نام بردى بگذرم) جز اين كه مرا به عنوان برده (غلام) بگيرى و در اين بازار بفروشى، و پولش را براى خود بردارى.
فقير گفت: آيا چنين كارى روا است؟
خضر گفت: به حق مى گويم كه تو مرا به امرى عظيم سوگند دادى. من نمى توانم اين نام عظيم را ناديده بگيرم، مرا بفروش.
فقير: خضر را به تاجرى به مبلغ چهارصد درهم فروخت، و آن پول را براى خود برداشت و رفت.
خضر علي مدتى نزد اربابش ماند، ولى ديد اربابش كارى را بر عهده او نمى گذارند.
روزى به اربابش گفت: تو مرا براى خدمت خريده اى، دستور بده تا كارى را براى تو انجام دهم.
تاجر گفت: من خوش ندارم كه تو را به زحمت بيفكنم، تو پيرمرد سالخورده اى هستى.
خضر گفت: نه، كار براى من زحمت نيست.
تاجر سنگ بزرگى را در گوشه خانه اش نشان داد كه لازم بود شش نفر كارگر در طول يك روز بتوانند آن سنگ را از آن جا بردارند و بيرون ببرند و گفت: اين سنگ را از خانه خارج كن.
خضر در همان ساعت، آن سنگ را برداشت و به تنهايى آن را بيرون برد.
تاجر به او گفت: آفرين، كار را بسيار نيكو انجام دادى، با قدرتى كه هيچكس آن قدرت را ندارد.
پس از مدتى تاجر تصميم گرفت به مسافرت برود، به خضر گفت: من تو را امين يافتم، تو را در خانه ام مى گذارم، نسبت به اهل خانه ام جانشين خوبى باش تا باز گردم، و من خوش ندارم تو را به زحمت افكنم.
خضر گفت: زحمت نيست، هر كارى مى خواهى بفرما انجام دهم.
تاجر گفت: مقدارى خشت درست كن و آماده نما تا باز گردم.
تاجر به مسافرت رفت و پس از مدتى بازگشت ديد خضر ساختمان خانه او را به طور محكم و عالى درست كرده است، به خضر گفت: تو را به آبروى خدا سوگند مى دهم بگو تو كيستى و كارت چيست؟
خضر گفت: تو مرا به امر عظيم كه آبروی خدا باشد سوگند دادى، و همين مرا به بندگى او واداشته است، من خضر هستم كه نامم را شنيده اى. فقيرى از من تقاضاى كمك كرد. در نزدم چيزى نبود كه به او بدهم. مرا به آبروی خدا قسم داد، ناگزير خودم را بنده او نمودم، او مرا به تو فروخت و پولش را گرفت و رفت.
اين را بدان كه اگر شخصى را به وجه و آبروى خدا سوگند دهند، تا كارى را انجام دهد، و آن شخص قدرت انجام آن كار را داشته باشد ولى انجام ندهد، در روز قيامت به گونه اى محشور مى شود كه در صورتش گوشت و خون نيست، و تنها استخوانى كه بر اثر به هم خوردنشان صدايش به گوش مى رسد، در چهره او دميده مى شود.
تاجر معذرت خواهى كرد و گفت: من تو را نشناختم و به تو زحمت دادم.
خضر گفت: اشكالى ندارد تو به من لطف و مهربانى نمودى.
تاجر گفت: پدر و مادرم به فدايت، در مورد خود و اهل خانه ام هر گونه كه مى خواهى رفتار كن .اختيار ما با تو است، و اگر بخواهى تو را آزاد كردم هر جا مى خواهى برو.
خضر گفت: دوست دارم مرا آزاد كنى تا به عبادت خداوند پردازم. تاجر او را با كمال معذرت خواهى آزاد نمود.
خضر گفت: حمد و سپاس خداوندى را كه توفيق بندگى درگاهش را به من عنايت فرمود، و مرا در پرتو بندگيش، از انحرافات نجات داد.
ادامه دارد...
@ranggarang
صفای قلب زارم.mp3
2.82M
🔹ای صفای قلب زارم
👤 حاجعلی ملائکه
چهارشنبه های امام رضایی
#یا_امام_رضا
@ranggarang
🌹🍃 ششم اردیبهشت ۱۳۴۴، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش سیدمصطفی، کارمند بانک بود و مادرش،فخرالسادات نام داشت. تا سوم راهنمایی درس خواند.
🌹🍃 به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. یازدهم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله شهید شد. تا کنون اثری از پیکرش بدست نیامده است. او را مجید نیز می نامیدند. برادرش سیدعلیرضا نیز شهید شده است.
@ranggarang