eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.2هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 30 جز قرآن بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود ندارد، فقط کافيست روی لینک بزنید. این هم هدیه ما به شما برای ماه نزول قرآن، از دعای خیرتان ما را فراموش نفرمائید. جزء 1 ⇨ http://j.mp/2b8SiNO جزء 2 ⇨ http://j.mp/2b8RJmQ جزء 3 ⇨ http://j.mp/2bFSrtF جزء 4 ⇨ http://j.mp/2b8SXi3 جزء 5 ⇨ http://j.mp/2b8RZm3 جزء 6 ⇨ http://j.mp/28MBohs جزء 7 ⇨ http://j.mp/2bFRIZC جزء 8 ⇨ http://j.mp/2bufF7o جزء 9 ⇨ http://j.mp/2byr1bu جزء 10 ⇨ http://j.mp/2bHfyUH جزء 11 ⇨ http://j.mp/2bHf80y جزء 12 ⇨ http://j.mp/2bWnTby جزء 13 ⇨ http://j.mp/2bFTiKQ جزء 14 ⇨ http://j.mp/2b8SUTA جزء 15 ⇨ http://j.mp/2bFRQIM جزء 16 ⇨ http://j.mp/2b8SegG جزء 17 ⇨ http://j.mp/2brHsFz جزء 18 ⇨ http://j.mp/2b8SCfc جزء 19 ⇨ http://j.mp/2bFSq95 جزء 20 ⇨ http://j.mp/2brI1zc جزء 21 ⇨ http://j.mp/2b8VcBO جزء 22 ⇨ http://j.mp/2bFRxNP جزء 23 ⇨ http://j.mp/2brItxm جزء 24 ⇨ http://j.mp/2brHKw5 جزء 25 ⇨ http://j.mp/2brImlf جزء 26 ⇨ http://j.mp/2bFRHF2 جزء 27 ⇨ http://j.mp/2bFRXno جزء 28 ⇨ http://j.mp/2brI3ai جزء 29 ⇨ http://j.mp/2bFRyBF جزء 30 ⇨ http://j.mp/2bFREcc 30 جز قرآن بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود ندارد، فقط کافيست روی لینک بزنید. این هم هدیه ما به شما برای ماه نزول قرآن، از دعای خیرتان ما را فراموش نفرمائید. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️🌺 با سلام و احترام ✍️هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان خدمت شما 💫 اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ 🔹 خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️🌺 🔴 هنجارشکنی و ترویج فساد و فحشای سازمان یافته در جزیره هرمز توسط گردشگران!!! ✍ما به همراه چند خانواده مذهبی برای بازدید از جزیره هرمز،با کشتی تردد کردیم و همان ساحل سرخ رنگ رفتیم. متاسفانه شاهد چنین صحنه هایی در کشتی و ساحل بودیم ولی هنوز غالبیت نداره و با حضور جمع خانوادگی مذهبی و امر به معروف عادی ما، خیلی فضا عوض میشد و مردم بومی از ما تشکر میکردن و میگفتن این افراد مسئله دار(معدود زنان وقیح...)توسط برخی تورهای معلوم الحال به این مکان آورده میشوند و معمولا مواد مخدر صنعتی مصرف کرده و با حالت غیرعادی در فضای عمومی گردانده میشوند. ▪️برای بنده جالب بود که در مسیر تهران، یزد،کرمان،بندرعباس و جزیره هرمز و هرجا که اقامتگاه بومگردی مبتذل مسئله دار(موسیقی زنده و زنان بی حجاب پای قلیان...)بود،توسط افراد غیربومی و تهرانی راه اندازی و اداره میشد و همگی اجاره ای در یک سال اخیر فعال شده بودند. ▪️ گویی سرکردگان میدانی اغتشاشات زن،بردگی،فحشا بطور هدفمند در این فضاها «جایابی» و مشغول شده اند تا فساد را به عمق مناطق بکر کشور ببرند.(از محل حمایتهای وزارت گردشگری) ❌ مسئواین محترم حواستون به پروژه نرمِ عوامل زن بردگی فحشا هست؟ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️😍 سلام فاطمه جان خسته نباشی تونبودی ما چکارمیکردیم ممنون از کانال خوبتون 🙏🙏خیلی تجربه های قشنگ وبروز ی داره خیلی استفاده میکنیم 🌹باخواندن سرگذشت اعضاخوشحال وناراحت میشیم بعضاافسوس میخوریم😔🥺🥹بعضااسترس میگیریم درهمه حال وابسته این کانال زیباشدیم 🥹من خودم ایتارو به خاطراین کانال دارم وخیلی خیلی ممنونم ازبابت زحمتهایی که برای ماوعزیزان عضوکانال میکشید اجرتون باخدا ❤️🌹وحالا یه خواهشی دارم داستان کیمیاراهم مانند داستانهای قبلی مشتاقانه دنبال میکنیم فقط خیلی کم میزارید اگر ممکنه اسلایدهای داستان کیمیارو بیشتر کنید دستتون رو میبوسم 😘بازم ممنون مرسی که هستی 🙏🙏🧿🧿 فریباهستم دوستدارکانال زیبای رنج کشیده ها 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅 تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا ﴿۶۱﴾ 🔸 بزرگوار آن خدایی که در آسمان برجها مقرر داشت و در آن چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت. 🔅 وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا ﴿۶۲﴾ 🔸 و او خدایی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد برای آن کس که خواهد به شب یا روز متذکر (خدا) شود یا شکر او به جای آرد. 🔅 وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳﴾ 🔸 و بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب (و عتابی) کنند با سلامت نفس (و زبان خوش) جواب دهند. 🔅 وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا ﴿۶۴﴾ 🔸 و آنان هستند که شب را به سجده و قیام نماز در برابر خدایشان روز کنند. 🔅 وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ ۖ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا ﴿۶۵﴾ 🔸 و آنان هستند که دایم (به دعا و تضرّع) گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما بگردان، که سخت عذاب مهلک و دایمی است. 💭 سوره: فرقان 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی 🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #سرنوشت🌱 اوضاع خونه خوب نیست و کیمیا تمرکزی روی درس دانشگاه نداره بی حوصله تو محوط
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ترلان با تعجب گفت _وااا اینکه سالم بود یهو چی شد تو مطمئنی الهام _آره بابا وقتی داشتن میومدم این طرف صدای دوستاشو شنیدم که با هم حرف میزدن امروز هم می خوان برم ملاقاتش گلی_ شاید اشتباه می کنی راهبر با اون همه انرژی که داره فکر نکنم آخه تو مطمئنی _ آره ولی اگه باور نمی‌کنید من با ایلیا رابطه‌ام بد نیست بپرسم ازش همه دوباره با تعجب به الهام نگاه کردن _ تو چی گفتی ؟؟ الهام کلافه گفت _ بچه ها اینجوری نگاه نکنید دیگه خیلی نگام میکرد آخرشم اومد گفت بهم علاقه دار یه مدت برای آشنایی میخوایم باهم در ارتباط باشیم همه خندیدن و هورا کشیدن ترلان _زبل خان پس چرا الان به ما میگی الهام _آخه تازه اوکی شدیم دیگه _اینجوری نمیشه باید شیرینی بدی بچه ها با هم شوخی می‌کردن و میخندیدن ولی کیمیا پر از سبحان شده بود خودشم نمیدونست چرا با یادآوری خاطره دیروزش و مسخره بازی سبحان لحظه عصبانی می‌شد ولی بعد صدای دوست دارم سبحان تو سرش اکو میشد بی اختیار کلافه و عصبی گفت _ سبحان مریضه همه نگاش کردن الهام دوباره فاز غم گرفت و گفت _ وای اصلا یادمون رفت بچه ها توروخدا مسخره بازی در نیارین زنگ بزنم ایلیا ببینیم درست شنیدم یا نه گلی که کنار کیمیا نشسته بود گفت _پس که سبحان ...و بعد ریز ریز خندید الهام شماره ایلیارو گرفت و کمی از جمع دوستانشان دور شد چند دقیقه بعد برگشت و گفت _بچه ها خبر درسته حال سبحان خوب نیست دوستاشم بعد از ظهر میرن ملاقاتش... 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 محبت افراطی نکنیم نهی از زیاده روی در محبت می تواند اشاره به برخی از کارها باشد که نه تنها واقعیت آن محبت نیست؛ بلکه جفا در حق فرزند است. مثلاً به اسم محبت، استقلال را از بچه ها بگیریم؛ به گونه ای که در انجام کارهای خود به قدری وابسته به والدین باشند که از عهدهٔ کارهای خودشان برنیایند یا به بهانهٔ محبت، اجازهٔ هر کاری را به آنها بدهیم؛ حتی کارهایی که برایشان خطرناک است، چه خطر جسمی و چه خطر روحی. گاهی فرزند کار اشتباهی انجام می دهد که به برخورد تند از سوی ما نیاز دارد؛ اما محبت اجازهٔ تندی به ما نمی دهد. این دلسوزی خود نوعی افراط در محبت محسوب می شود. گاهی هم مادر باید کار زشت فرزند را به پدر اطلاع دهد تا او از اقتدار خویش برای بازداشتن فرزند از آن کار استفاده کند؛ اما محبت، به او اجازهٔ چنین کاری را نمی دهد و فرزند هم در آن کار زشت، پیش روی می کند. این هم افراط در محبت است. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c**
‌‌ ☫بِسْـــــمِ‌الـلَّـهِ‌الرَّحْـمَنِ‌الرَّحِیـــــمِ☫ كسى كه خود را فراموش كرده است ، دنيا و آخرتش هر دو را از دست داده است ، چنين كسى اهل دنيا هم نيست ، زندگى دنيا هم براى او لذت بخش نيست . مشاغل و آرزوهاى دنيوى و خواسته هاى نفسانى ،انسان را مبتلاى به مرض غفلت مى كند كه از توجه به ملکوت ، و سير و سلوك روحانى و نيل به لقاء الله باز مى ماند. خداوند سبحان در سوره والشمس يازده بار قسم ياد فرمود و جواب قسم اين كه : (( قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها )) رستگار كسى است كه نفس را تزكيه كرد و پاك گردانيد و نااميد و زيانكار شد كسى كه نفس را گم كرد و از دست داد و در پى اصلاح و تزكيه آن برنيامد. 📔پندهای حکیمانه ع‍ـــــلامه 📚متن دروس و شرح دستورالعمل‌‌های عرفانی و اخلاقیِ سیر و سلوک علامه ذوفنون 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 قصه ی زندگی اعضا... 🍃🍃🍂🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 قصه ی زندگی اعضا... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 زندگی من سلام به فاطمه جانم و سلام به همه عضای گروهمون من در خانواده ی پرجمیعتی به دنیا امدم مادرم همسر سابقش فوت میکنه خواهر شوهرش به اسرار خودش مادرم رو به همسرش خواستگاری میکنه برای همین ما تعداد مون زیاده  ۹ تا خواهر ۶تا برادر دارم  بین اون بچه ها من دوتا مونده به اخریم ما ۹نفرمون ازدواج نکرده بودیم. در یازده سالگی به شهر اومدیم دو سال بعد یکی  از اون ۹ نفر نامزد شد با یکی از فامیلای داماد بزرگمون. منم ۱۴ساله بودم همه فلش ها رو به  من بود منو خواهرم باهم قالی بافی میکردیم ما که قالی رو تموم کرده بودیم باید دارقالی جدید جایگزین میکردیم دوتا اقا تقریبا هم محله ی ما میشدن اومده بودن چله کشی یکی از این اقاها زیر چشمش کبود شده بود مادرم گفت زنت بدجوری زدتت دوست اقااسمش جعفر اقا بودگفت نه ننه این زن نداره پسر من قاشق رو پرت کرده بعد چند ساعت چله کشی تموم شد بعد اقا جعفر رفتن کارو سپردن به دوستش که اسمش اصغر اقا بود منم که شروع کرده بودم فرش رو بشمارم این اصغر اقا هر چی میشمرد اشتباه میشد هر کاری کرد نتونست تمرکز نداشت فردا زن جعفر اقا اومد گفت فلانی اصغر اقا از دخترتون خوشش اومده منم تو دلم خیلی خوشحال بودم که خواستگار دارم😂 اصغر خیلی قد بلند  خوش تیپ  چهار شونه از خوشگلش هر چی بگم کم بود و چشم ابروی مشکی باصورت سفیداز توی ریشای مشکی لب های  قرمزش میزد بیرون  منم قدم ۱۵۴میشه هم این که لاغر بودم مجبور بودم با لباس اپن دار سر شونه هامو بزرگ نشون بدم مثلا من بزرگم دا بدین برم😜اصغر اقا هر وخ میدید درخونمون بازه روزی چند بار از اونجا رد میشد یه روز منم هوس سیب کردم رفتم دو تا اوردم که بخورم در اولین گاز زدنم از اون طرف اصغر اقا اومد از جلو درمون رد شد  منو بگو تا چشمم بهش افتاد داشت قلبم میومد دهنم دیگه سیر شدم انگار چن کیلو سیب خورده باشم خواهرمم پیشم بود هی گیر داد هان اصغرو دیدی نتونسیتی بخوری منم خجالت کشیدم خودمو سرزنش کردم،(ابجی جمیله) میدونم تو این گروه هستی میخونی اون روز از دستت ناراحت شدم میخواستم بکشمت چرا حرف دلمو خوندی 😂با این خواهرم فقط بدنمون جداست 😘چن باری زن جعفراقا اومد با مادرم صحبت میکردن بعضی وقتا هم مشکلی  برا قالی پیش میومد مادرم میرفت به جعفراقا که استاد فرش بود میگفت مادرم میگف هروقت من میرفتم اونجا اصغراقا رادیو رو خاموش میکرد که ببینه از خانواده ی من چه خبرع یه  روز منو خواهرم داشتیم پتو هارو میتکوندیم که اصغر اقا ۵ بار رفت و اومد تا منو ببینه نگو بیچاره عاشقم شده اما وقتی نزدیک میشد نه من میتونستم نگا کنم نه اون اما قلبم اشوب بود ضربانش مال من نبود اون وقتا تلفن همه جا نبود هیچ نامه ای هم رد و بدل نشد عشق ما فقط از طریق نگاه کردن و از دور دیدن بود چند ماه ایجوری گذشت یک روز خانم جعفر اقا اومد با مادرم حرف زد گف اصغر میگه الان دستم خالیه اگه میشه یک ماه و ۲۰روز صب کنین تا فرشم تموم بشه بتونم بیام خواستگاری اصغر اقا مادر نداشت . مادرم داشت ماجرای منو به یکی از فامیلامون تعریف میکرد گفت دخترم خواستگار داره اما پسرع مادر نداره فامیلمون برگشت به مادرم گف تو رو خدا اینو دیگه به پسر یتیم نده اخه خواهرم که نامزد بود اونم مادر شوهر نداشت. اما زن جعفر اقا هر روز میومد پیامی می اورد منم عصرا منتظر بودم که اصغر اقا میاد اونم که کارش همین بود. هوا هم داشت کم کم سرد میشد مادرم میخواست رب درست کنه اون وقتام  در کوچه با هیزم رب درست میکردن ما داشتیم گوجه ها رو له میکردیم در خونه ی ما هم باز بود یه خانمی با مادرم سلام احوال پرسی کرد دیدیم داره میاد سمت خونه خانمه سرشو اورد داخل حیاط دید ما کار میکنیم اومد تو با دقت نگا کرد مادرم به شوخی گف چیع با دقت نگا میکنی نکنه میخای عروسشون کنی گفت اره اگه بدین چرا که نه مادر گف اونا بزرگن بدرد تو نمیخورد خانمه دستشو گذاشن رو خواهرم گفت اینو عروسم میکنم مادرم  با خنده گف نه او صاحب داره😂بعد خانمه دستشو گذاشت به کمرم گف این چی اینو عروس خودم میکنم مادرم میدونست شوخی میکنن باهم دیگه، خانم خیلی جدی بود نگو این خانم جوان سه تا پسر ناتنی داره  برای همین بهش نمی اومد پسر بزرگ داشته باشه  اینام دنبال دختر بودن برا پسرشون خلاصه این خانم قصدش جدی بود رفت با شوهرش اومد مادرم مجبور شد به پدرم و داداشام بگه اما طریق اشنا شدنشون رو نگف بخاطر ترس از داداشام این وسطم اصغر اقا منتظر فرشش بود وقتی اون خانم پسرع ناتنی شو اورد همه خانواده اصغر رو ول کردن گفتن این نه سیگار میکشه... 🍃🍃🍃🌼🍃