🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#حیفا
🔵 از دکتر عزیز پس از حدودا دو ماه کار تحقیقاتی که با کمک او و تیمش انجام داده بودم، تشکر و خداحافظی کردم... تمام چیزهایی که تا الان نوشتم مربوط به چند تا دیدار ساده نبود ... مخصوصا ردگیری هایی که در طول اون مدت انجام شد و مدام به چاله های اطلاعاتی اونا برخورد میکردیم...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #حیفا 🔵 از دکتر عزیز پس از حدودا دو ماه کار تحقیقاتی که با کمک او و تیمش انجام داده
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#حیفا-
🔵 از دکتر عزیز پس از حدودا دو ماه کار تحقیقاتی که با کمک او و تیمش انجام داده بودم، تشکر و خداحافظی کردم... تمام چیزهایی که تا الان نوشتم مربوط به چند تا دیدار ساده نبود ... مخصوصا ردگیری هایی که در طول اون مدت انجام شد و مدام به چاله های اطلاعاتی اونا برخورد میکردیم...
🔴 بعد از خداحافظی به مقر رفتم و یکی دو روز باید کار میکردم تا خودم را پیدا کنم ... چون چندان حال خوشی نداشتم ... مدام عمار از ایران پیام میذاشت و مثلا حالم را میپرسید ... این جور احوالپرسی واسم بو میداد ... خودش هم خوب میدونست... باید جمع و جور میکردم و برمیگشتم ... خوشحال بودم که تونسته بودم رابطه عمیق رژیم صهیونیستی را با داعش که به سال ها پیش از افغانستان و لیبی و اردن و عربستان و... شروع و مدیریت شده بود کشف کنم و گزارش بدم...
⚫️ تماس گرفتم و بعد از حدودا دو هفته، گزارش 500 صفحه ای کاملی که در طول این مدت نوشته بودم را ارسال کردم ... اما ازشون فرجه شش ماهه خواستم ... چون میخواستم از سرنوشت نهایی حیفا مطلع بشم ... خب شش ماه توجیه نداشت ... اما چون تا اینجا به موفقیت هایی خوبی رسیده بودم و به برکت خون همه شهدایی که در این مدت در این پروژه شهید شده بودند تونسته بودیم حدودا 43 راه جدید و مدرن جاسوسی اسرائیل را کشف و ضبط کنیم، بهم فرصت شش ماهه دادند...
⚪️ بچه های لبنان به خاطر حساسیت موضوع لبنان و حزب الله در عرصه بین المللی، اجازه ندادند و صلاح ندونستند که گزارش جذابی از اون شش ماه که در لبنان فقط جهت تکمیل پروژه ام بودم ارائه بدم ... اما ازشون اجازه گرفتم که فقط قطره ای در برابر دریای مهارت و اخلاص آنها به سمع عموم برسونم ...
🔵 خب ... علی الظاهر حیفا یا همون حفصه ... علیل شده بود و حتی کنترل ادرار هم نداشت و به خواری و ذلت مثال زدنی افتاده بود ... چون بانو رباب سر بزنگاه هوا و هوس حفصه بهش رسیده بود و تونسته بود غافلگیرش کنه ... وگرنه واقعا معلوم نبود چه اتفاقی بیفته ... حاکم شرع اون منطقه هم که اون شب با حفصه بود، یکی دو روز لال شده بود و نمیتونست حرفی بزنه و برای مداوا به جای نامعلومی برده بودنش ... ضمن اینکه بانو رباب هم به خاطر پوشیه ای که داشت، لو رفتنش محال بود ... خب حالا این تا اینجا...
🔴 اما ... اما ما باید میدونستیم که بالاخره حفصه چی شد؟ ... بچه های نفوذی در داعش، خبر رسونده بودند که اصلا چنین موجودی در درمانگاه های داعش گزارش نشده ... بچه های بومی الرمادی و فلوجه هم به چنین موردی برخورد نکرده بودند ... فقط تنها چیزی که خیلی به چشم میزد این بود که ابو محمد حدودا سه ماه پس از اون ماجرا پیداش نبود ... احساس و همچنین قرائنی داشتم که میگفت هرجا ابومحمد باشه، حفصه هم اونجاست...
⚫️ به خاطر همین، بچه ها تصمیم گرفتند که شایعه خبر مرگش را پخش کنند تا ببینند عکس العمل داعشی ها چیه ؟ ... تا یکی دو هفته که کل دنیا را برای بار اول، از شایعه خبر مرگ ابومحمد پر کردیم و بچه های مجازی جهادی هم سنگ تموم گذاشتند... دو تا از کانال های داعشی به صورت ناشیانه و همزمان، تصاویری از ابومحمد را به همراه دو تا زن پخش کردند که در حال نماز خواندن بودند ...
⚪️ اون دو تا زن پوشیه داشتند ... بچه ها آمار ظاهری اون عکس و اون دو تا زن را درآوردند... عکس مربوط به حدودا یک ماه قبلش بود و اون دو تا زن هم هیچ شباهت هیکلی و ورزیدگی به حفصه نداشتند ... اما پس از اینکه حدودا سه چهار ساعت روی اون عکس کار کردیم ... مهندس خلیل المحمود به نکات جالبی رسیده بود...
😳 مهندس خلیل گفت: عکس مال دو ماه قبله ... فتوشاپ نیست ... ابومحمد کاملا سر حال و زنده است... از فضای اطراف عکس و قرائن خاص برمیاد که عراق نیستند ... چون نوع درخت ها نشون دهنده درخت های مرز سوریه با لبنان است ... ضمنا احتمالا یکی از خانم ها هم باردار است و سه ماهه می باشد ... (دست به دندان مونده بودم از این همه هوش بالای مهندس محمود الخلیل!)😳
🔵 بعد از حدودا دو روز آنالیز ... خلاصه خلاصه بگم که میشد نتیجه گرفت که حفصه را عراق نگه نداشتند ... به علاوه اینکه قطعا اجازه کشتنش هم نداشتند ... و اینکه ابومحمد به طرف مرز سوریه و لبنان حرکت کرده، احتمال داره که از مرز لبنان، قصد انتقال حفصه به اسرائیل دارند... میشد فهمید که حفصه به من و من به حفصه خیلی نزدیکیم...
ادامه دارد...
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸
سلام فاطمه جان.
واقعا دست درد نکنه بابت این زحماتی که میکشی❤️😘
یک پند یا خاطر از مادربزرگ خوبم❤️
خدا بیامرز مادر بزرگ عزیزم ک چندین ماه ب پدر بزرگ و مادرم ملحق شده وقتی ک ما تو بچگیمون درس نمیخوندیم میخاست ما رو ب درس خوندن تشویق کنه
همیشه ی شعر داشت میخوند میگفت
قلم گفتا ک من شاه جهانم قلم کش را ب دولت می کشانم
قلم میگه اگ کسی با من سرو کار داشته باشه از خوندن نوشتن دست نکشه عاقبت ی شغل مهمی تو جامعه و دولت سرا گیر میاره
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#عاشقانه_شهدا
من و همسرم تقریبا یک نسبت فامیلی دور با هم داشتیم اما من اصلا آقا میثم را ندیده بودم و فقط با مادرشان در ارتباط بودیم. اولین مرتبهای که همدیگر را دیدیم روزی بود که آقا میثم به همراه مادرشان برای عید دیدنی منزل ما آمده بودند در حالی که قصدشان انتخاب بوده است ولی ما از این جریان با خبر نبودیم. بعد از آن، خانوادهاش با ما تماس و برای خواستگاری اجازه گرفتند.
دو مرتبه در زمان خواستگاری با هم صحبت کردیم و مهرماه سال 88 هم عقد کردیم. بعد از ماجرای فتنه 88 بود که ازدواجمان سرگرفت
برای من اول دین و ایمان قوی مهم بود. خانوادهاش را که میشناختم و مادرشان هم از ایشان خیلی تعریف میکرد همچنین برادرم شناخت کاملی از آقا میثم داشت چون با هم هیئت میرفتند. در صحبتهایمان از کارش برایم گفته بود و همیشه معتقد بودم اگر ایمان قوی باشد، همه چیز درست میشود و به همین دلیل قبول کردم..
ادکلن روی میز را نشان میدهد و میگوید: «میثم این ادکلن را خیلی دوست داشت. وقتی میرفت به او گفتم دلم که برایت تنگ شد چه کار کنم؟ گفت هر وقت دلت تنگ شد این ادکلن را بو کنی یاد من میافتی حالا او رفته و من این ادکلن را نگه داشتهام و هر موقع دلتنگش میشوم آن را بو میکنم.
روایت زهره نجفی همسر #شهید_میثم_نجفی(شهدای مدافع حرم)
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#حیفا_پایان
🔵 نمیشد شلوغ بازار راه انداخت ... تازه اگر پیداش میکردیم هم ماموریت خاصی در قبالش نداشتیم ... فقط میخواستم بدونم رژیم صهیونیستی باهاش چیکار میکنه ... حفصه یا همون حیفای واقعی یهودی زاده اسرائیلی از اداره متساوای سازمان موساد ...
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #حیفا_پایان 🔵 نمیشد شلوغ بازار راه انداخت ... تازه اگر پیداش میکردیم هم ماموریت خاصی
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#حیفا-
🔵 نمیشد شلوغ بازار راه انداخت ... تازه اگر پیداش میکردیم هم ماموریت خاصی در قبالش نداشتیم ... فقط میخواستم بدونم رژیم صهیونیستی باهاش چیکار میکنه ... حفصه یا همون حیفای واقعی یهودی زاده اسرائیلی از اداره متساوای سازمان موساد ... با همه امکانات گرون قیمتی که در بدنش کار گذاشته بودن ... اگر با این وضعیت ببیننش چیکارش میکنند؟ ...
✔️ آخرین برگ گزارشی که من در این زمینه نوشتم و تحویل دادم از این قرار بود:
به: ..........
از: .........
موضوع: پایان ماموریت
تاریخ: دوم دسامبر 2014 (11 آذر 1393)
با سلام و عرض تسلیت مجدد به مناسبت ایام سوگواری ماه محرم و صفر
چنانچه در خبرهای خبرگزاری های رسمی لبنان به دنیا اعلام شد، امروز صبح، همسر و پسر ابوبکر البغدادی در مرز لبنان و سوریه دستگیر و به یک محل امن متعلق به وزارت دفاع منتقل شده است. این زن، یکی از همسران بغدادی و اهل سوریه است که با اوراق شناسایی لبنانی تردد می کرد. نام آن زن، سجی الدلیمی است که دختر حمید الدلیمی یکی از فرماندهان ارشد حزب بعث صدام می باشد که پس از حمله امریکا به عراق، از چنگ کمیته های مجازات مردم عراق نجات یافته و در الانبار مستقر شد.
🔹پس از تحقیقات بنده به نظر میرسد که در صورت صحت داشتن گزارش رسانه های لبنانی، اگر این زن، سجی الدلیمی باشد، پسربچه 9 ساله ای که همراه با اوست، پسر ابوبکر البغدادی نیست. پدر این پسربچه، همسر قبلی سجی است که قبل از البغدادی، شوهر سجی بوده...
🔸همچنین چنان چه از قرائن پیداست، اعلام خبر بازداشت همسر و پسر بغدادی، به احتمال زیاد آخرین تلاش ارتش لبنان برای جلوگیری از قتل عام زنانی بوده است که در دست داعش اسیر هستند. لذا طبق آمار واصله، زن ابوبکر البغدادی بیش از یک هفته پیش دستگیر شده بوده اما امروز اعلام کرده اند.
🔹زیرا اطلاع کامل دارم که نهادهای امنیتی لبنان از مدت ها پیش این زن را تحت نظر داشتند، اما پس از تعیین ضرب العجل از سوی تکفیری ها، (حدود ده روز پیش) ارتش لبنان اقدام به دستگیری همسر و به اصطلاح پسر بغدادی کرد تا در صورت امکان از او برای معامله و تبادل اسرا استفاده کند.
🔹همسر البغدادی، حتی اگر سجی الدلیمی، دختر ژنرال بعثی نباشد، یک زن معمولی و ناآشنا به امور امنیتی نیست و بطور قطع، اطلاعات زیادی درباره شبکه های ارتباطی تکفیری ها و حامیان آنها دارد. اطلاعات او لااقل از شبکه ای که ماموریت محافظت، پشتیبانی و انتقال او را داشته، می تواند کمک زیادی در این زمینه به نهادهای امنیتی لبنان ارائه دهد... حتی پیشنهاد میکنم که به خاطر حساسیت موضوع، بنده و ..... و ..... هم معرفی شویم تا بتوانیم در روند بازجویی، بهتر انجام وظیفه کنیم...
🔸یک زن دیگر هم خبر دستگیریش همین امروز اعلام شد ... او همسر یکی از فرماندهان جبهه النصره می باشد ... امروز نیروهای امنیتی لبنان، همسر «انس شرکس»، موسوم به «علی چچنی»، مسئول گروه تروریستی «جبهه النصره» را در بیروت، بازداشت کردند...
🔹دستگیری دو زن اول دو گروه تروریستی، یکی داعش و یکی هم جبهه النصره، در یک روز و به فاصله چند ساعت، اگر هم واقعیت داشته باشد ... نحوه پوشش خبری آن چندان جالب به نظر نمیرسد...
🔸آنچه برای پرونده بنده اهمیت بالایی دارد و همین امروز رخ داد ... برخورد با ماشینی در باغ مشرف به پارکینگ منزل سجی الدلیمی بود ... زمان پاک سازی این منزل و پارکینگ و باغ، ظاهرا از چشم ماموران پاکسازی ارتش لبنان مغفول مانده بوده و فکر میکردند که گروه های موازی، آن ماشین را بررسی کرده اند ...
🔹وقتی برای بازبینی به آن باغ رفتم و با آن ماشین برخورد کردم، در صندوق عقب آن ماشین، به جنازه متعفّن و بدبوی زنی برخورد کردم... انگار در طول آن هفته، حواسشان به این ماشین نبوده و جنازه آن زن در اثر گذر زمان و تابش آفتاب و... گندیده شده بود... نکته قابل توجه این بود که: حدودا 17 نقطه از بدن آن زن، سوراخ و تخلیه شده بود ... از جمله کاسه چشم ها ... شکم ... کلیه ... رحم و ... که قطعا بی هدف نبوده و از بررسی دقیق زخم ها معلوم بود که اشیائی را از این نقاط برداشته اند که متعلق به اصل بدن نبوده است ...
🔹پس از بررسی های لازم و تطبیق مطالب موجود و تجمیع نظرات کارشناسان مختلف، یقین حاصل شد که این زخم ها در طول همین یک هفته اخیر و توسط عناصر رژیم صهیونیستی صورت گرفته و اشیائی را که از بدن آن زن لازم داشته اند برداشته و با خود برده اند... وگرنه چه بسا این زن با وضعیت فلج بودنش، میتوانسته مدتی دیگر هم زنده بماند ... آن جنازه، جنازه حیفا یا همان حفصه بود... امضاء ... محمد... اتمام ماموریت...
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
﷽؛
💠#حديث_روز دوشنبه یکم خرداد ۱۴۰۲
🏷 دختران بابركت!
🔅#پیامبر_اکرم_(ﷺ) :
🔸«دختران، دلسوز، مددكار و بابركتاند. هر كس يك فرزند دختر داشته باشد، خداوند، آن را پوششى از دوزخ قرار مىدهد و هر كس دو دختر داشته باشد، به خاطر آنان وارد بهشت شود و هر كس سه دختر يا مانند آن خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه [ى استحبابى ] از او برداشته مىشود».
🔹«البَناتُ هُنَّ المُشفِقاتُ المُجَهِّزاتُ المُبارَكاتُ، مَن كانَت لَهُ ابنَةٌ واحِدَةٌ جَعَلَهَا اللّهُ لَهُ سِترا مِنَ النّارِ، و مَن كانَت عِندَهُ ابنَتانِ اُدخِلَ الجَنَّةَ بِهِما، و مَن كانَت عِندَهُ ثَلاثُ بَناتٍ أو مِثلُهُنَّ مِنَ الأخَواتِ وُضِعَ عَنهُ الجِهادُ وَ الصَّدَقَةُ».
📚 كنز العمّال :ح ٤٥٣٩٩
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#حدیث
🌷پيامبر خدا صلي الله عليه و آله:
هركس دخترى داشته باشد كه او را تباه نسازد؛ و خوارش نكند؛ و پسرش را بر وى برترى ندهد، خدا او را به بهشت مى برد.
[مستدرك الوسائل ، ج 15، ص 118 ]
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
فاطمه جانم
احسنت به این کانال پر شور و انرژی🥰❤️
من و همسرم هم به واسطه ی مادرشوهرم توی حرم آشنا شدیم😍
مادرشوهرم باهام سر صحبت رو باز کرد بعد هم بهم پسرش رو نشون داد که داشت یه گوشه از حرم نماز میخوند😍
اون لحظه احساس کردم امام رضا بهم نظر کرده 🙏🏻
همون موقع شماره پدرم رو دادم گفتم اگه پدرم موافقت کنه مخالفتی ندارم❤️
الانم سه تا پسر دارم مثل پدرشون با ایمان و نماز خون😊🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#فال_روزانه 💜❤️
فال احساسی
🎀فروردین
عشقت تازه داره قدرتو میدونه اگر کاتید ک خیلی پشیمونه تازه فهمیده شما چ کسی براش بودید اگر در رابطه هستید تو فکر جدی تر شدن رابطه عاطفی هست از نظرش شما منطقی ولی با درک هستی گاها ک دور میشی حس بدی داره
🎀اردیبهشت
عشقت خیلی دوست داره حس درونی خودش رو بهت بگه یا بلد نیست یا خیلی مغروره تو فکرش شما رو ملکه میدونه ولی نسبت به شما اعتماد به نفسی نداره از نظرش شما یکم عصبی ولی عاشق هستی
🎀خرداد
از نظر عشقت این رابطه باید جدی بشه اگر کاتید منتظره ب گردین بهم عشقت دوست داره شما رو ببینه باهاتون حرف بزنه و باهات بره بیرون خیلی دلش برای قدیم تنگ شده بهتره یکم تلاش کنی
🎀تیر
شما تنها شخصی بودی ک براش خیلی کارا کرد و غرورش و شکست ولی انگار شما متوجه نشدی و فکر کردی وظیفه اونه ولی نه عزیزم شما براش مهم بودی دوستت داره از نظرش شما مثل خانوادش هستی و از اینکه شما رو داره خوشحاله
🎀مرداد
عشقت نیاز به زمان بیشتری داره تو فکره ک برگرده ولی خیلی نا امیده میترسه یه جورایی حس ترس از دست دادن شمارو داره شمارو شخصی باوجدان میشناسه
🎀شهریور
یه کارایی کرده ک پشیمونه عشقت وقتی عصبی میشه یه حرفایی میزنه ولی تو دلش چیزی نیست تو فکر اینه بهت پیغامی بده ولی پر از عشق از نظرش خیلی عاقل و با سیاستی
🎀مهر
هر جا میره یاد توعه نمیتونه از فکرت در بیاد شبا قبل خواب بهت فکر میکنه تو فکر هدیه قشنگی به شماست
🎀آبان
شریک عاطفی شما خیلی نسبت به شما حس جنسی داره از همه نظر جذب شما شده مخصوصا ادب و متانت شما فقط کنار شما بودت حالشو خوب میکنه یکم زمان میخواد مشکل زیاد داره
🎀آذر
عشقت شمارو شخصی لجباز ولی مهربون میشناسه میدونه تو دلت چیزی نیست از رو ناراحتی یه حرفایی میزنی ولی دوست داره شما همش سکوت کنی خیلی راحت میتونی خرش کنی زیاد کنترلش نکن
🎀دی
از صحبت کردن با شما لذت میبره شما بهترین مشاوره هستی و پیش شما خودشه عشقت نسبت به شما حس تعهد داره اگر از هم جدا هستید منتظر یک نشونه از جانب شماست
🎀بهمن
خودش رو مقصر میدونه میدونه اشتباه کرده ولی یکم مغروره دوست داره پیشقدم بشه و شما بهش فرصت دوباره بدی اگر تو رابطه هستید ممکنه یک ناراحتی از سمت عشقتون به وجود بیاد
🎀اسفند
یک لحظه هم نمیخواد به نبودنت فکر کنه عشقت شمارو شخصی حامی دلسوز و مسئولیت پذیر میشناسه از نظر شما خوش کلامی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#تجاوز
#پایان🌺
روزها میگذشت و من به پدر و مادرم یا بهتر بگم عمو زن عمو فیلیم چیزی درباره اعتیاد بهزاد نگفته بودم و جالب اینجا بود که خانواده بهزاد تلاشی برای ترک پسرشون نمی کردند و این مسئله من را نگران می کرد من دوباره کلفتی ام را در خانه آنها انجام می دادم تا اینکه روزی دیدم بهزاد شاد و خرم وارد خانه شد....
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #تجاوز #پایان🌺 روزها میگذشت و من به پدر و مادرم یا بهتر بگم عمو زن عمو فیلیم چیزی در
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🔴هشدار این داستان واقعی است😱😱
#داستان_زندگی_اعضا
#تجاوز😱
#قسمت_22
روزها میگذشت و من به پدر و مادرم یا بهتر بگم عمو زن عمو فیلیم چیزی درباره اعتیاد بهزاد نگفته بودم و جالب اینجا بود که خانواده بهزاد تلاشی برای ترک پسرشون نمی کردند و این مسئله من را نگران می کرد من دوباره کلفتی ام را در خانه آنها انجام می دادم تا اینکه روزی دیدم بهزاد شاد و خرم وارد خانه شد دوباره مشغول کشیدن شد تا اینکه دوباره تو هم زد در عالم تو هم نام زنی را می آورد برایم ناخوشایند بود اهمیت ندادم تا اینکه روزی پیامکی توی گوشیش دیدم درستتر زده بودم یه پیامک زشت و زننده با یک زنی میانسال به خودم اومدم فهمیدم که بهم خیانت کرده یه روز که اومد خونه دوباره مشغول بساط کشیدن بود با هم بحث کردیم که من بهش قضیه خیانت و گفتم و اونم جای معذرت خواهی هرچقدر که دوست داشت منو فحش داد و کمربندش را درآورد و من و سیاه و کبودم کرد با درد از هوش رفتم و زمانی که چشمام رو باز کردم دیدم لیلا بالا سرمه باهاش دردودل کردم و گریه کردم و بهش گفتم که تو چه جوری اومدی اینجا دراز دم بهزاد درو باز کرد و خودش رفت بیرون
بهش گفتم جزیه خیانت را و جالب اینجاست که لیلا خیلی آروم به من گفت که باید کنار بیام در حالی که خودش هم متاهل بود و زن مردی بود و مطمئنم برای هر زنی کنار اومدم با این قضیه دشوار و سخته من اونجا فهمیدم که لیلا خیلی زیاد منو دوست نداره در نتیجه درسته که خیانت دیدم اما بازم سر خونه زندگی من نشستم همه میگفتم بچه بیار اما با وجود این که بهزاد شیشه مصرف هم میگرد به خاطر همون توانایی بچه دار شدن رو نداشت دکتر گفته بود اگر بچه باشه ناقص میشه منم تمام توانم را گذاشته بودم که بچه ای وجود نداشته باشه یه روز از روزها دیدم بهزاد سرش گرمه دوباره گوشی رو برداشتم و پیامک لیلا رو دیدم که تو پیامک لیلا بهش شماره ای رو فرستاده بود نوشته بود پنج سال که تنهاست کنجکاو شماره رو برداشتم و تو گوشی بهزاد به شکل سیو شده دیدم اسمش گلی بود زمانی که پروفایل خانم و دیدن عکس های ناجور ای مواجه شدم و فهمیدم که این از اون زنای بدکاره است که بهزاد دو سه باری پیشرفته با دیدن این واقعا دوست داشت کلم بالم شد و از طرفی ناراحت به حال خودم زار میزدم که از حال رفتم و به شکل بیهوش به زمین افتادم چشمامو که باز کردم کسی بالا سرم نبود بلند شدم و با یادآوری این قضیه اشک تو چشمام جمع شد دوباره حالم خراب شد اما تصمیم جدی کردم که ازش طلاق بگیرم به خانوادم گفتم و اونا به خاطر وصیت پدرم ی هوامو داشتند و سختگیریهای نکردند کم کم و ساعت طلاق توافقی ما صورت گرفت من فقط میخواستم خودمو از جهنم راحت کنم بعد از طلاق من افسرده شدم و به گوش پناه بردم از حرم این بردها میترسیدم از مردی که دوره جوونیم رو زهرمارم کرد و اونم از مردی که دوره عاشقی و متاهلی مرا گفتم کرد من هیچ وقت دیگه با مردی ارتباط نخواهم گرفت مگر اینکه مردی بهم حس امنیت و الان ۵ ماهی از طلاقم میگذره من کم کم شروع به خوندن درسم کردم و الان در مقطع روانشناسی در دانشگاه مشغول ادامه تحصیل دوباره افسردن با خیلیا رفت آمد دارد اما اصلاً حال روحیه خوبی ندارم چند تا دوست پیدا کردم که حالم رو درک می کنم و افسرده ایم را کمتر کردم اما دوباره نمیتونم خودم را به چنگال مردی بسپارم که بلاهایی رو سرم بیاره نمازم رو میخونم و سرم رو گرم درست کردم انشاالله خدا سرنوشت من رو نصیب هیچکس نکنه من و دعا کنید تا سرنوشتم خوب رقم بخوره
#پایان
نظراتتون روراجعب سرنوشت پریا بگید🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"