🍃🍃🍃🍃🌸🍃
همیشه واسم سوال بود آدم ها چرا میرن
اصلا اگه قرار به رفتن باشه چرا میان
بدتر از اون اینکه چرا خیلیاشون بعد از رفتن پشیمون میشن و دوست دارن برگردن ...
هیچکس مثل اون نمی تونست جواب این سوال هارو بده ...
کسی که تمام زندگیش تو رفت و آمد بود ...
تو شک بین خواستن و نخواستن ...
بین بودن و نبودن ...
یه برزخ کامل بین بهشت و جهنم ...
یه بار وسط درد و دلاش درست جایی که قله ی خاطره هاش بود پریدم وسط حرفشو گفتم با خودت چند چندی؟!
بالاخره می خوای باهاش باشی یا نه؟
دوسش داری یا نه؟!
یه نفس عمیق کشید و گفت نمی دونم!
مسخره بود ...
مگه میشه آدم احساسش رو نسبت به کسی ندونه ...
شده بود ...
اون واقعا نمی دونست ...
چشماش رو انداخت رو صفحه ی گوشیشو گفت :
بچه بودم ...
سنم رو نمی گما ، تجربه م رو میگم ...
وقتی رفتم گفتم سرم گرم میشه ، دلم گرم میشه ...
کمکم خاک میشه هر چی بوده ...
یکی میاد یکی میره ...
نمی دونستم خاطره ارتش یک نفره ست ... زورش خیلی زیاده ...
نگاش کردم و گفتم خب چرا برگشتی؟!
دوباره گفت نمی دونم ...
ولی این بار میدونست ...
عادت کرده بود به بودنش ...
به داشتنش ...
نمی تونست کسی رو کنارش ببینه ...
با آینده و زندگیِ خودش و یارش گل یا پوچ بازی میکرد ...
واسه همین بی رحمانه یه برزخ ساخته بود ...
برزخی که هیچ راهی به بهشت نداشت ...
فقط رفتن به جهنم رو به تاخیر می نداخت ...
صداش کردم ولی نشنید ...
تو فکر و خیالات بود ...
یعنی داشت به چی فکر میکرد ؟!
به موندن ...
به رفتن ...
🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄
نازنین بانوی سرپرست خانوارمنم همددردتم من یه میلیون وام یارانه ای گرفتم ازسال 99اجباری هم بوداگه نمیگرفتیممممم یارانه قط میشیدولی همچتان هرماه 40تومن ازیارانه کم میشه من موندم این یه میلیون کی قسطتش تموم میشه من فرمانداری رفتم رسیدگی نکردن یه شماره تلفن دادن ک پاسخگونبودن اینه ک ماگشتیم رفتیم نبودنازنین 😂😂😂😂😂😂😂😂
6369این شماره تلفن ستادیارانه هس ولی یامشغوله یاتونوبت نگهت میداره ودرکل پاسخگونیستن😩
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
سلام بر دوستان وفاطمه جان خانمی که فرزندشون معتاده عزیز دل هیچ چیزی بهتر ازمشاوره نیست من یکی از نزدیکانم معتاد به گل وحشیشو این چیزابود ۴سال تموم- اول قبول نمیکرد ولی بعد از ۳سال تو اتاق مصرف میکرد و به طور واضح مصرف میکرد وخانواده ازهر راهی وارد شدن دوستی-قهر-دعوا-قرص ارامبخش-ولی هر روز فقط بدترو بدتر شد ی روز پدرو مادرشون رفتن پیش مشاوره و در میون گذاشتن مشاوره معرفی به روانشناس کرد اول پسره قبول نمیکرد و نمی یومد دکتر ی شربت داد وگفت بریزید توغذاش تاحرف گوش کن بشه اولش خانوادش میگفتن مگه میشه اخه با ی شربت حرف گوش بده -اخه تواین مدت مصرف خیلی پرخاشگر و سنگ دل شده بود طوری که هیچ احساسی به کسی نداشت و حتی دوسه بارپدرومادرشوتحدید کرده بود میزنمتون وی بار حمله کرد به مادرش که خفش کنه-ولی قبل ازمصرف ی پسر کامل اروم وعاطفی بودا-این آقاپسر الان ۲۹سالشه-الان ی سالو نیمه پاک بعد از۴سال مصرف-جالب اینجاس که میگفت من اصلا پیش دکتر نمی یام ولی بعد از۱۴روز که شربتو خورد گفت می یام پیش مشاوره-ماه های اول مشاوره و روانپزشک ی سری قرص ودارو میداد ودرماه ۴جلسه مشاوره داشت که مشاور باهاش حرف میزد خیلی قشنگ پسره بعد از ۵ماه کم کم ترک کرد والان پاکه پاکه-این ی تجریه بود امیدوارم کمکتون کرده باشم ببخشید که طولانی شد-میفهمم چقدر سخت عزیزت جلوت اب بشه ونابود شدنش روببینی امیدوارم شمام زودتر خبرپاکیه فرزندتون رو بدید😍😍😍😍
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #گندم گلروگفت صددرصدکیسه ابم پاره شده و سریع به بیمارستان برم نسرین بازتماس گرفت وگفت
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_اعضا ❤️
#گندم
گلروده روزکنارم موندوبعدده روزسرخونه و
زندگیش رفت
چندروزهم فاگل کنارم موندواونم درس ومشق
داشت ومجبورشدزودبره هرروزگوشیم
زنگ می خوردچکهای مغازه رسیده بودن
حسین ازسرکارمی امدعوض اینکه حالم
بپرسه میگه حواست به چکهای ماشین
باشه ابروم جلوی همکارم نره
محمدبه مادربزرگ سپردم وروزدوازدهم
راهی مغازه شدم
سرمای سوزدارزمستان به بدنم می خورد
وتوخودم می پیچیدم
که باورش می شدمن یک زن تازه زایمان
کرده بااین فاصله وتواین سرماپیاده
مغازه می رفتم ومی امدم
اوضاع کاسبی داغون بودوجرات دست
زدن به حقوق حسین نداشتم وترس
اینکه چکهای ماشین پاس نشه مثل
یک کابوس برام شده بود
تبدیل شده بودم به یک زن افسرده وتنها
زیادباکسی صحبت نمی کردم
بدبختی کم داشتم وبهانه های محمدهم
بهش اضافه شد
اصلاساکت نمی موندوشیرخشک نمی خورد
مادربزرگ جوابم کردوگفت نمی تونم
ازپس نگهداریش برنمیام
مجبورشدم محمدهمراهم مغازه ببرم
این بردن واوردنش کاردستم داد
محمدسخت مریض شدبعدمغازه بردمش
پزشک متخصص بعدمعاینه گفت
خانم حال بچت خیلی خرابه امکان
داره ازدست بدیش وسریع بایدبستری
بشه
باحال زارخونه امدم وساکش جمع کردم و
راهی بیمارستان شدم
محمدلبهاش کبودشده بودونفس نفس
می زد
بیمارستان رسیدم ونامه بستری رونشون
دادم
گفتن جانداریم تمام تختهاپرهست انگار
پتکی به سرم خوردهرچی التماس کردم
فایده نداشت وگفتن ببرش بیمارستان
خصوصی شهر
داخل حیاط بیمارستان روی دوزانونشستم
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
من میگویم:دوستت دارم...
تو میگویی:شنیده ای،دیروز آن سر دنیا،
چند نفر زیر حملات هوایی، کشته شده اند!؟
میگویم:کسی شبیه تو نیست...!
تو میگویی:فکر کنم،آب و هوای زمین تغییر کرده،هیچ چیز سر جایش نیست!
این همه گرما،بی سابقه است!
میگویم:دنیای من،تویی...!
میگویی:فهمیده ای،فلان شاعر دیروز
یک شعری گفت,من ساعت ها
غرق حال و هوایش بودم...!
میگویم:بیشتر از خودم،می خواهمت!
میگویی:نمیدانی،این روزها چقدر سرم شلوغ است!کارهایم روی هم،انباشته شده است!وقت هیچ کاری را هم ندارم،خسته ام...!
میگویم:با من حرف بزن،
منتظر لحن بم مردانه ات هستم...
میگویی:خاصیت من این است!
از همان بچگی هم،با کسی حرف نمیزدم،
همیشه توی خودم بودم،
هیچ وقت,از شلوغی خوشم نمی آمد!
میگویم:ببین،تو آدم اهل سیاست و شعر دوست
و نگران این کره زمین و تو داری هستی!
ولی،کمی هم،به من فکر کن!
به من که،دیگر چیزی جز تو نمیبینم!
نمیشنوم!نمیخواهم!
و تو میگویی:از آدم ها،قدر لیاقتشان،عشق بخواهید!بعضی ها،تحمل این همه،
دوست داشتن را ندارند...!
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
پشت یه ماشینی نوشته بود:
"ما می خواستیم یه زمانی،
اما دلبر نخواست.
ماهم دیگه کسی رو نخواستیم،
حتی یه روزی دلبرو."
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #سرنوشت 🌱 اوضاع و جو خونه کیمیا الان با چند ماه پیش خیلی فرق کرده حسین شده دوست صم
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#سرنوشت 🌱
زینب خانوم لبخندی زد و رفت سمت آشپزخانه
حسین با خنده گفت
_ نکنه آجیل قایم کردین میخواین بدین کیمیا تنهایی بخوره
رضا گفت
_اینجوری که پیش میره بعید هم نیست
زینب خانوم با یه کیسه کوچیک تو دستش اومد
و داد حسن آقا
حسن آقا کیسه رو سمت کیمیا گرفت و گفت
_ بگیر از این به بعد این لازمت میشه
کیمیا ناباورانه به کیسه نگاه میکرد
و جعبه توش رو بیرون آورد
رضا داد زد بابا تو برای این گوشی گرفتی
اونم همون گوشی که من میخواستم ازت
و پرید تا جعبه رو از دست کیمیا بگیره
کیمیا از خوشحالی اشک تو چشماش جمع شده بود
باورش نمیشد بابایی که تقریباً همیشه خسته و با اعصاب ناراحت بود الان برای تشکر از تلاش کیمیا براش گوشی گرفته باشه
تا پیش دوستاش کم نیاره
رضا گوشی رو تقریباً از دست کیمیا قاپید
حسین عصبی گفت
_ هوی وحشی چرا اینجوری می کنی
زهرا با خنده پیش کیمیا اومد
رضا داشت جعبه رو باز میکرد که حسین جعبه رو ازش گرفت و گفت
_ بزار خودش باز کنه
زینب خانوم کیمیا رو بغل کرد و گفت
ممنون که مارو سربلند کردی
امشب خیلی خوشحالم
لحظه شماری می کنم تا تو لباس دکتری ببینمت
کیمیا با بغض گفت
_ ممنون بابا انتظار نداشتم
حسن آقا در حالیکه پیرهنش رو در می آورد گفت
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 عاقل در چیزی شرم می ورزد که احمق به آن افتخار میکند
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ۩ ﴿۷۷﴾
🔸 ای اهل ایمان، در برابر خدا رکوع و سجود آرید و (با توجه و بیریا و خالص) پروردگار خود را پرستید و کار نیکو کنید، باشد که رستگار شوید.
💭 سوره: حج
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
تقویم نجومی اسلامی
✴️ چهارشنبه 👈 18 بهمن / دلو 1402
👈26 رجب 1445 👈7 فوریه 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🏴 وفات حضرت ابوطالب علیه السلام " 10 هجری.قمری ".
📛از سفر و ازدواج صرف نظر شود.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
👶مناسب زایمان و نوزاد عمرش طولانی است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت حتما همراه صدقه باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جدی و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️وام و قرض دادن و گرفتن.
✳️تشکیل شرکت و موسسه ها.
✳️برداشت محصولات کشاورزی.
✳️انواع جراحی.
✳️آغاز درمان و معالجه.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️دید و بازدیدهای سیاسی.
✳️و نو پوشیدن نیک است.
🟣 نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
✳️ برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید.
👩❤️👨 حکم مباشرت امشب.
( شب پنج شنبه ) ، فرزند حاکمی از حاکمان یا عالمی از عالمان خواهد شد. ان شاءالله.
💉حجامت.
خون دادن و فصد سبب خلاصی از مرض می شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت باعث رهایی از بلاست.
😴🙄 تعبیر خواب.
خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 27 سوره مبارکه " نحل" است.
قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین..
و مفهوم آن این است که جاسوسی خبری به این شخص برساند و او در صدد تفحص در مورد این خبر شود و خبر صحیح باشد. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #سرنوشت 🌱 زینب خانوم لبخندی زد و رفت سمت آشپزخانه حسین با خنده گفت _ نکنه آجیل قایم
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#سرنوشت 🌱
_می خوام تو دانشگاه نمونه باشی
خانم دکتر کیمیا
و بعد خندید و گفت
_ دکتر کیمیا دادگر
کیمیا خندید و گفت
_ باشه بابا قول میدم
رضا با گلایه گفت
_بابا تو که پول داشتی چرا پس برام نخریدی
حسن آقا در حالی که رختخوابش رو پهن میکرد روی تشک لم داد و گفت
_ پسر خجالت بکش تو مثلاً پسری
برو خودت کار کن دیگه
رضا عصبی گفت
_کدوم یکی از هم سن و سال های من کار می کنن که من بکنم
همه دوستام موتور دارن
هم گوشی خوب
بعد تو رفتی واسه کیمیا گوشی خریدی
اونم گوشی که من چند ماه میگم بخری
زینب خانوم که دید رضا چقدر ناراحته
برای اینکه شادی امشبشون خراب نشه گفت
_ برای تو هم میخریم انشاالله بزار تو هم بری دانشگاه
رضا خنده هیستریکی کرد و گفت
_ اوف مامان چی میگی
یعنی همه چی دانشگا
من دانشگاه نرفتم چی کیو باید ببینم
دانشگاه قبول نشم بچه شماها نیستم؟؟
حسین سریع گفت
_رضا صداتو بیار پایین
رضا عصبانی گفت
_ نمیارم امشب فقط چند میلیون هزینه مهمانی امشب کردین
.یه گوشی که دلخواه من بود خریدین واسه این
چرا ؟؟
چون تو دانشگاه قبول شده
حسن آقا بی حوصله گفت
_ بسه دیگه برید بخوابید
تو صداش به اندازهای تحکم بود که رضا بترسه و دیگه حرفی نزنه
کیمیا و زهرا هر دو به آشپزخانه رفتند تا الباقی ظرفها را جمع کنند
ولی زینب خانوم اشاره کرد که آشپز خونه نرن و برن به اتاق خوابشون
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c