رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #پارت_۲ تابستونا گاهی میرفتیم تهران یکی دوهفته ای میموندیم و ملاقات بابا هم میرفتیم.دلم
🍃🍃🍃🌸🍃
#پارت_۳
بعد از چند وقت مامانم از کسی شنیده بود که میتونه حقوق بابابزرگم رو درست کنه واسه خودش و خالم.. راه افتاد دنبال کارای حقوقیش و حقوق پدر بزرگم رسید به مامانم و خالم.. یکمی دست و بارشون بازتر شد.خرج خونه شریکی بود و هرچی میخریدیم با خالم نصف میکردیم.
اینم بگم منم کلاس اول دبیرستان ترک تحصیل کرده بودم و درس رو ول کرده بودم چون خیلی ضعیف بودم ولی بعدها پشیمون شدم و تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدم اون موقع ۱۹سالم شده بود و رفتم مدرسه بزرگسالان و چون مدرسه دور بود با اتوبوس میرفتم. یه چند روز گذشت احساس کردم یکی از پسرای محله با دوچرخه دنبالم میاد اعتنایی نمیکردم تا اینکه یه روز موقع عادت ماهانه ام بود و منم حالم خیلی بد بود.تصمیم گرفتم بجای اتوبوس با سواری برم مدرسه.دیدم یه ماشین جلوم ترمز زد دیدم همون پسره اس که هر روز با دوچرخه می اومد دنبالم ولی امروز با ماشین بود.نمیخواستم سوار بشم ولی وقتی گفت هم مسیر هستیم سوار شدم.
اولش هیچی نمیگفت فقط از آینه نگاه میکرد و منم معذب میشدم. تا اینکه سر صحبت رو باز کرد و گفت سخت نیست اینهمه راه رو میری فلان خیابون مدرسه؟😁
آقا منم حالم بد بود حوصله هم نداشتم گفتم به شما ربطی نداره.
دیگه هیچی نگفت ولی دلم سوخت که اینجوری گفتم. معذرت خواهی کردم و گفتم امروز حالم خوب نیست عصبی هستم.
گفت اشکالی نداره.خلاصه رسیدم و پول هم نگرفت عصر برگشتنا هم اومده دنبالم و جلو پام بوق زد. یه حسی داشتم که تا حالا نداشتم. منو جذب خودش کرده بود و دوباره سوار شدم.میگن عشق تو یه نگاه اتفاق میفته ولی من با اینکه چهره قشنگی داشت عاشق نگاهش نشدم.. عاشق صداش شدم..صدای جذاب و گیرایی داشت.. و این شد آغاز رابطه ما.. بعد فهمیدم ۲ماهی بود منو زیر نظر داشت و اونم مجذوب تیپ و قیافم شده بود.اون زمان لاغر و خوشگل بودم. تا اینکه ۱سال گذشت و رفته رفته به شدت عاشقش شده بودم و ازش میخواستم اگ اونم واقعا دوسم داره بیاد خواستگاریم میگفت فعلا شرایطش رو ندارم.. با پدر بزرگش خیلی رفیق بود و پدر بزرگش هم با من آشنا کرد. پدر بزرگش به من میگفت نوه ام خیلی دوستت داره همه اش از تو حرف میزنه.میگفتم چرا پس نمیخواد بیاد خواستگاری هیچی نمیگفت و منو میپیچوند. تا اینکه بعدها اینقدر اصرار کردم که بهم گفت من نامزد دارم😞
ادامه دارد
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
خطاب به اون دختر خانمی که گفتن دختر ازدواج میکنه تا ملکه خونه همسرش باشه
میگم :
بابا این خبرها نیست. ملکه فقط تو فیلم هاست. هرگز با این افکار ازدواج نکن.
مادر شوهر هم آخرش کار خودش رو میکنه.
من دختر خونه بودم همیشه به خودم میگفتم که اینقدر به مادرشوهرم محبت میکنم تا من رو مانند دختر خودش دوست داشته باشه و زندگیمون شیرین باشه.
ولی بشکنه این دست که نمک نداشت. هرچی براش کارخونه انجام میدادم براش کادو میخریدم همراهش بیرون میرفتم خلاصه فقط میخواستم بی احترامی نباشه و با هم خوب باشیم ولی آخرش اون کار خودش رو انجام میداد وقتی پسرش ازسر کار میومد خونه اینقدر پرش میکرد که حتی جواب سلامم رو هم نمیداد.😡😡😡
من پنج سال خونه مادر شوهر بودم. خدا ازش نگذره هرچی غیبت کرده و بهم تهمت زده.
فرق اولاد گذاشتن تا این حد 😭😭
واگذارش کردم به جد بچه هام و روز قیامت
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🌷پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله :
فرزندانتان را با سه خصلت بار بیاورید :
محبت پیامبرتان ،محبت اهلبیت،قرائت قرآن
#حدیث📖
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
✨ نامه یکم
همه ما توی زندگی تلاش میکنیم کسی بشویم!
اما نه برای خودمان، بلکه برای دیگران
تلاش میکنیم دختر یا پسر خوبی برای خانواده باشیم
پارتنر خوبی باشیم، همسر خوبی باشیم، کارمند خوبی باشیم
تلاش میکنیم تحصیلات عالیه و پول و ثروت به دست بیاوریم
بدون آنکه بدانیم چرا و این ها همه برای چیست؟
بدون اینکه از خودمان بپرسیم:
اگر همه این هارا از من بگیرند، از من چه باقی خواهد ماند؟
اگر دیگر کسی نباشد که به کف و تشویق او نیاز داشته باشم
یا دیگر کسی نباشد که مرا به خاطر داشتن ثروت و تحصیلات تحسین کند
آن وقت من چه کسی خواهم بود؟
جز یک تکه گوشت تحصیل کرده و پول دار
که هیچ یک از روزهای زندگیش را
برای خودش زندگی نکرده!
تمام عمرش را دویده دویده دویده
و به هیچ کجا رسیده و به هیچکس تبدیل شده
و اکنون میخواهد دیگر برای خودش باشد...
اما چگونه؟
رنج دارد!
برای خود بودن آسان به دست نمیآید
نمیشود با چهارتا تمرین آبکی و جلسات خودسازی
آدم برای خودش بشود
برای خود بودن سفری است که با رنج آغاز میشود
و با به خود آمدن پایان مییابد.
من سفرم را آغاز کردهام...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#حدیث
💚امام رضا عليه السّلام:
⚠️مَن سَألَ اللّه َ التَّوفيقَ و لَم يَجتَهِد فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ.
⚠️هر كس از خدا توفيق بخواهد
و تلاش نكند ، خود را مسخره كرده است.☘⚠
📘ميزان الحكمه ، ح 2790
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
_سلام آقای الوندی
_بفرمایید سوار بشید
_نه نیازی نیس
سرمو پایین انداختم و گفتم
_جواب من منفی
_زیر چشمی نگاش کردم خیلی ریلکس بود حا نخورد کمی این طرف اون طرف نگاه کرد و گفت
_اینجا جای مناسبی نیس خوبیت نداره خواهش میکنم سوار بشید تو ماشین باهم صحبت میکنیم
_آخه صحبتی نیس که
_سوارشید لطفا
به ناچار سوار شدیم و آیسو ساکت فقط نگاه میکرد
مطمعنم الان داره مثل ضبط صوت یا چه میدونم دوربین همه چی ضبط میکنه
_من باید برم کافی شاپ
_نگران نباشید چن خیابون پایین تر یه کافی شاپ هست میریم اونجا یه چیزی میخوریم و حرف میزنیم یه ساعتم طول نمیکشه
و بعد انگار که پوزخند بزنه گفت
_حتما کسرا درک میکنه کار داشتید توبیخ نمیشید
ساکت موندم و چند دقیقه بعد ماشین واستاد
پیاده شدم و به نمای بیرونی کافی شاپ که سه چهار تا گلدون شمعدونی با گلای صورتی آویز کرده رودن نگاه کردم
_بفرمایید
_آیسو جلوتر من و خیلی ریلکس وارد کافی شاپ شد
الحق که کافی شاپ خیلی خاص و خوشگلی هستش
همه رنگای روشن توش استفاده شده
خود آقای الوندی هم همینجوره طر سنگینه ولی شادی آوره خدایی چقد گره کار منو باز کرد اون موقع ها اگه بهم کار نمیداد اونم با یه بچه کوچیک چیکار میکردم
_به چی میخندین
_چیزی نیس یاد یه چیزی افتادم
_بفرمایید اونجا
نشستیم و بالافاصله پیش خدمت اومد و سفارش گرفت
_شما چی میل داری
_من فقط یه کاپوچینیو لطفا
_خانم کوچلو شما چی میخوری
آیسو اول لباشو برچید و بعد مثل یه آدم متفکر گفت
_من یه کیک شکلاتی با آب طالبی موز
_چه خوش سلیقه ای تو آیسو
_عمو من همه ی اینارو از عمو کسرا یاد گرفتم
آقای الوندی خواست آیسورو به اصطلاح بفرسته دنبال نخود سیاه گفت
_آیسو نگاه کن که چه ماهی های خوشگلی دارن
آیسو انگار که تازه متوجه آکواریوم نسبتا بزرگ گوشه سالن شده باشه با تعجب و خوشحالی سمت آکواریوم رفت
_خوب بگید چرا جوابتون منفی
من باید بدونم
_شما هیچچی از من نمیدونید
_اون مقدار که لازمه میدونم
_چی میدونید
_قبل از اینکه بیام و بهتون پیشنهاد بدم با مهری خانم همسایت صحبت کردم
هیجان زده شدم و پرسیدم
_مهری خانم حالش خوبه هنوزم اونجاس
_بله و خیلی مشتاق که ببینتت قرار شده حتما یه روز شمارو ببرم پیشش
_وای من خیلی دلم براش تنگ شده همسایه به خوبی مهری خانم ندیدم
_دلایل جوابتون نمیگید
_فقط میتونم بگم شما آقای خیلی محترم و مهربونی هستین و حقتون خوشبخت بشید
_پای کس دیگه ای وسط
ناراحت و سر به زیر گفتم
_نه این چه حرفیه من اصلا شرایط ازدواج ندارم
_کسرا
_چی
_نکنه کسرا
_نه نه به خدا اصلا اینطور نیس کسرا نامزد داره من از طریق نامزدش باهاش آشنا شدم
ابروهاشو گره زد و پرسید
_نامزد داره
_بله دختر خالش نرگس دوست منه
_پس مشکلتون چیه از چی میترسید
_آقای الوندی به خدا من...
_شما چی
آیسو اومد و نشست و شروع کرد به خوردن سفارشاتی که اصلا نفهمیدم کی آوردن
و آقای الوندی همچنان خیره به صورتم بود
_جواب من منفی بهتره بحث تمومش کنیم شما با من خوشبخت نمیشید
_این که نشد جواب خواهش میکنم...
نزاشتم ادامه حرفشو بزنه و پا شدم
_ما خیلی دیرمون شده امروز تولد داریم باید زودتر برم
_آقای الوندی چن ثانیه ساکت موند و بعد پا شد گفت
_ولی من سر پیشنهادم هستم تا وقتیم که یه جواب قانع کننده نشنوم پا پس نمیکنم
_مامان من هنوز کیکمو تموم نکردم
_اشکالی نداره مامان بریم کافی شاپ خودمون میخوری
تو راه حرفی نزدیم و خیلی زود به کافی شاپ رسیدیم
ولی بعید میدونم به این زودیا فراموش کنه
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری 🌺❤️
سلام،،،، اون عزیزی که گفتن خواهرشون موقع خواب تپش قلب داره،، منم همین طور بودم، دکتر بهم قرص پرو پرانول داد، من الان 45 سالم هست 15 ساله که هر شب پرو پرانول میخورم،، یه سری که تپش قلبم زیاد بود 12 ساعت یه بار میخورم ولی الان چند ساله فقط موقع خواب میخورم
🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃
برا اون خانمی که گفتن، با مادر شوهر بری مشهد، نمیتونه خوردنت رو ببینه یا خوب پوشیدنت رو ببینه،، باید بگم اولا مادر شوهر خودش باید عزتش رو دست خودش بگیره با عروس مسافرت نره،،، اگه خواهری کسی که هم دندونش بود مسافرت بره اگه نبود که هیچ شده قید زیارت رو بزنه ولی با عروس نره،،، حتی اگه عروس خوب هم باشه،، دوما این خانم گفتن مادر شوهر نمیتونه خوب پوشیدن عروس رو ببینه، والا من که 8 ماه هست مادر شوهر شدم، دوست دارم عروسم بهترین لباس ها رو بپوشه چون وقتی اون خوب بپوشه سر افرازی من هم هست،،، ولی من عروسم چاقه وقتی زیادی بخوره و به فکر چاقیش نباشه از درون حرص میخورم ولی بازم به روش نمیارم، که اینم باز از اینکه خوبیش رو میخوام هست نه اینکه ندونم خوردنش رو ببینم، این قدر در مورد مادر شوهر ها بدبین نباشین ایشالله اگه پسر دارین یه روزی خودتون هم مادر شوهر میشین،، همه یک جور نیستن
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#پندانه 🌹👌
فرد خوشبین کسی است،
که به جنبه مثبت واقعیت نگاه میکنه،
به نیمه پُر لیوان،
اما میداند که نصف دیگر لیوان خالیه...
چرا خالیه؟
و چگونه میشه اونو پُر کرد؟
و برنامه پُر کردنش را میزاره....
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
ما زنان وقتی عاشق میشویم همهی قلب و وجودمان را به مرد محبوبمان میسپاریم آنگونه همه زیباییها و لذات دیگر در رابطه با او معنا مییابند ...
اما شما مردان وقتی عاشق میشوید تنها قسمتی از قلب و وجود خود را در اختیار زن محبوبتان میگذارید بقیه را برای موفقیتها و کسب قدرتها و خودخواهی خود نگه میدارید ...
حرفی نیست شاید اگر ما هم مرد بودیم چنین میکردیم اما آنچه از شما میخواهیم این است که آن قسمتی از قلبتان را که به ما سپردید دیگر ملعبه هوسبازیهایتان نکنید، ما به همان سهم هر چند کوچک _اگر زلال و اطمینان بخش باشد قانعیم ...
رومن رولان ✍🏻
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #پارت_۳ بعد از چند وقت مامانم از کسی شنیده بود که میتونه حقوق بابابزرگم رو درست کنه واس
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#پارت۴
گفتم تو نامزد داری و تا الان پنهون کردی؟ چرا بهم نگفتی؟ چند وقته نامزد کردی؟گفت ۲ساله..😳گفتم پس چرا اومدی دنبالم گفت دوسش ندارم.من تو رو دوست دارم.. تصمیم گرفتم ازش جدا بشم و یه مدت دیگه نخواستم ببینمش ولی داغون شدم داشتم زجر میکشیدم. بعد از چند وقت پدربزرگش رو دیدم و ازش پرسیدم چرا بهم نگفتین ک نامزد داره گفت نامزدش نیست زنشه😒😳 و تو خونه با ما زندگی میکنه ولی دوسش نداره اون عاشق تو شده.
دیگه گوشم نمیشنید..خیلی داغون شده بودم.حتی مامانم فهمیده بود که حالم خوب نیست..
نمیتونستم غذا بخورم نمیتونستم درست فکر کنم. از یه طرف دلم واسش تنگ شده بود و از یه طرف دلم نمیخواست زندگی یکی دیگه رو خراب کنم. لامصب بدجوری عاشقش شده بودم.دلم میگفت ببخشش برو پیشش عقلم میگفت زنش گناه داره.بین بلاتکلیفی گیر کرده بودم.
هر روز هم میدیدمش تند تند پیام میداد بهم ولی با اینکه سخت بود محلش نمیزاشتم تا اینکه حسابی مریض عشقش شدم و دلم فقط اونو میخواست. همش میگفتم خدایا کمکم کن.راه درست رو بهم نشون بده..نمیتونستم فراموشش کنم.تا اینکه دلم به عقلم پیروز شد و رفتم پیشش.
قسم خورد گفت دوسش ندارم گفت دختره خودش اومد تو زندگیم گفت من ۱۷سالم بود که مامانم اونو واسم گرفت. و تا الان ۵ساله نتونستم عاشقش بشم. بهم گفت من از جواب دادن خیلی بدم میاد ولی اون خیلی جوابمو میده و من نمیخوامش.من تو رو میخوام..
گفتم منم خیلی دوست دارم ولی اجازه نده خانمت بفهمه گناه داره.نمیخوام نفرینم کنه.سال بعدش داداشم ازدواج کرد و به هر سختی خونه اجاره کرد و عروسی گرفت و رفت خونه خودش.. از اولین آشنایی با عشقم ۵ سال گذشت.دیپلم گرفته بودم و واسه اینکه هر روز ببینمش میرفتم مهد کودک کار میکردم عصرها می اومد دنبالم. همه خواستگارامو رد میکردم طفلکی مامانم خیلی غصه میخورد و من گوش شنوا نداشتم.عذاب وجدان داشتم ولی من
بدجوری عاشق شده بودم تا اینکه خانمش فهمیده بود و حتی منو شناخته بود و اومده بود باهام صحبت کنه که از شوهرش دست بکشم. خانمش خیلی خوشگل تر از من بود. گفت بزار زندگیمو بکنم.دلم واسش سوخت.. من خیلی احساسی بودم و بهش قول دادم دیگه سر راه شوهرش سبز نمیشم.. دیگه خودمو تو خونه زندونی کرده بودم غذا نمیخوردم داشتم زجر میکشیدم.حالم اصلا خوب نبود.. دلم عشقمو میخواست ولی به زنش قول داده بودم.
تصمیم گرفتم خودکشی کنم😢
رفتم تو یخچال هرچی قرص بود ورداشتم خوردم و از خونه زدم بیرون.
۱۰دقیقه گذشت و تو خیابون قدم میزدم که دیگه هیچی نفهمیدم.
ادامه دارد
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df