eitaa logo
رسای اردکان
2.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
10هزار ویدیو
99 فایل
کانال رسمی روابط عمومی سپاه اردکان در پیام رسان ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 ✅ گزارشی از حضور و اجرای گروه سرود دختران زینبی پایگاه شهید خروسی و خادم الشهدای روستای ترک آباد در جوار شهدای گمنام در لحظه تحویل سال ۱۴۰۲❤️🌱 عیدتون مبارک (:🤍🌱 با ما همراه باشید... @dokhtaranezeynabi_313🌱 •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
🔸مسابقه کتابخوانی طعم شیرین خدا🔸 ⭕️ویژه نوجوانان مسجدیتیمان و پایگاه قاسم ابن الحسن 🎁جوایــــــز: - نفر اول 500 هزار تومان - نفر دوم 300 هزار تومان - نفر سوم 200 هزار تومان ❌اطلاعات بیشتر در پوستر⬆️ - @yatimanmosque - @ghasemebnelhasanardakan •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥روحت شاد حاج قاسم سلیمانی که عجیب حق گفتی میثم تمار •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
♦️‏پس از ۸۲ سال لجن‌پراکنی و نفرت‌پراکنی علیه ملت نجیب ‎ و حتی هم‌دستی با کودتاگران و ... ‎ فارسی ریغ رحمت را سر کشید و به فعالیت‌هایش خاتمه داد. 🔹از اینترنشنال گرفته تا منوتو و بی‌بی‌سی و ... مزدوران بی‌وطن همگی باید فکری به حال سیر کردن شکمشان بکنند! خ فوری •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از آقا افطاری می‌خواد جواب آقا دیدنیه 😂 •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
💢 به فدای لب عطشان حسین ، اولین ذکر پس از افطار است •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📷 #تصاویر 📌دیدار با خانواده شهدای پاسدار اردکان 🔰به گزارش روابط عمومی سپاه اردکان، به مناسبت فرارسیدن سال جدید و حلول ماه مبارک رمضان،فرماندهی سپاه ناحیه اردکان، از تعدادی از خانواده معظم شهدای پاسدار شهرستان عیادت و سرکشی کردند. ✅ سرهنگ پاسدار سیداسدالله امامی فرمانده ناحیه مقاومت بسیج اردکان به همراه جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و مسئولین بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان با خانواده معظم شهدای پاسدار دیدار کردند. ✅ فرمانده ناحیه مقاومت بسیج اردکان در این برنامه ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدا و ایثارگران از صبر و استقامت خانواده های معظم شهدا تجلیل کرد. 📆 دوشنبه ۷ فروردین ماه ۱۴۰۲ #رسای_اردکان •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
خاطره ای زیبا از بانوی آمر به معروف اردکانی، یاس کبود، نوروز ۱۴۰۲ 💞لاک صورتی ... 💅 آرایش ملایم، کلاه پسرونه، موهای... ظاهرش نگاهمو جلب کرد. چه تیپ قشنگی... کارمو شروع کردم. اصلا رفته بودم اونجا برا همین. مسیرمو عوض کردم و رفتم به سمتش. با یه دختر دیگه داشتن ظرفای شامشونو میشستن.ظاهرا خواهرش بود. نرسیده بهشون، نیم‌نگاهی بهمون انداختن و روشونو برگردوندن. رسیدم کنارشون... _سلاااام،خیلی خوش اومدین عزیزای دلم. اینجا کنار مقبره‌ی شهداس. شهر ما هم یه شهر مذهبیه. لطف کنید حجابتونو رعایت کنید. خوشحالم که شهر مارو انتخاب کردین و ما می‌تونیم میزبانتون باشیم. خواهرش ساکت بود که یهو سوژه برگشت؛ _ ولی ما خیلی ناراحتیم که شهرتونو برای استراحت انتخاب کردیم، من دلم می‌خواد اینجوری باشم...سلیقه‌ایه. _ عزیزم بحث سلیقه نیست. داشتن حجاب تو کشور ما یه قانونه. اینو که گفتم سریع راهمو کشیدم و رفتم؛ ولی صداش رو می‌شنیدم؛ من قانون خودمو دارم. بعد یه گشت چند دقیقه‌ای... _ ایناهاش دیدمش. بچه‌ها! تو ماشین نشسته. تازه کلاشم درآورده، عجب نفس موثری داشتمااا! کیف کردین! اینو گفتم و سه تایی زدیم زیر خنده سمت شاگرد نشسته بود و سرش به گوشیش گرم بود. از سمت راننده زدم به شیشه. یه چشمک و یه لبخند ملایم بهش تعارف کردم. شیشه رو یکم داد پایین. گفتم با ما بِه از این باش ... لبخند تلخ کوچولویی زد. گفتم باور می‌کنی منم الآن دلم می‌خواست عین تو باشم؛ راحت، موهامو وِلو کنم یه تیپ فانتزی .. ولی خب نمی‌شه که عزیزم. اگه خدایی نکرده یه مردی وقتی تو رو دید دلش نسبت به همسرش سرد بشه و... سریع حرفمو قطع کرد و با لحن تندی گفت: از نظر من مردی که اینجوری باشه به هیچ دردی نمی‌خوره. گفتم: عه پس اصول مردامون می‌شن به‌دردنخور که. دستمو جلو بردم و دستشو گرفتم و یه کوچولو فشار دادم و ادامه دادم؛ خانم خوشگل! هر کی بخواد حتی یه تار موی تو رو ببینه، باید مهریه بده. ریز خندید و گفت:نه من مهریه نمی‌خوام منم با خنده دستشو رها کردم و رفتم. سه تایی گشت می‌زدیم و چندتایی هم تذکر دادم. ولی فکرم از اون دختر جدا نمی‌شد. یه جورایی دلم خیلی براش می‌سوخت. یه چیزی تو دلم بود که نمیذاشت فکرم ازش جدا بشه. من باید هرطورشده دلشو به دست می‌آوردم.جوری که آقا راضی باشن. ولی...چجوری..؟؟ یه چیزی به ذهنم رسید... آره خوبه. _ بچه‌ها هیچ‌کدوم پول نو همراتون هست؟ آخه پولم تو ماشینه... یکی از خواهرا گفت: آره آبجی چقدر بدم؟ _ یه ده هزارم باشه خوبه، ان‌شاءالله کارمونو راه می‌ندازه.. خیر ببینی، رفتیم تو ماشین، بهت برمی‌گردونم. _ ای بابا! ثوابش مال ما.. _ خیر ببینی.. _ بچه‌ها بریم... تق تق!!! با یه خنده‌ی تلخ که بوی کلافگی می‌داد شیشه رو کشید پایین. گفتم:یه چیزی!من خیلی دوست داشتم، برا همین به این راحتیا ولت نمی‌کنم...ناقابله، یه عیدی از طرف من به تو که اینقد خوشگلی.. با کلی تعجب نگام کرد و گفت: نه، من اصلا نمی‌تونم اینو قبول کنم. _ عه، چرا؟؟ حالا می‌دونم باهاش یه بسته آدامسم نمی‌دن، ولی خب شما منو شرمنده نکن حداقل برا یادگاری نگهش دار. _نههه، این چه حرفیه! شما با کارتون دارین منو شرمنده می‌کنید. من اصلا برخورد خوبی با شما نداشتم. گفتم: عه یعنی چی؟ بچه‌ها شما رفتار بدی از ایشون دیدین؟ منکه چیز بدی ندیدم عزیزم. سرشو انداخت پایین. گفتم قبول نمی‌کنی؟؟دستم خیلی وقته بلنده. ابروهاش به هم بافته شد؛ _ آخه من خاطره خوبی از چادریا ندارم حتی یبار منو کتک زدن عزیزم...تو به بزرگیت حلالشون کن.اونا ناخواسته مسیرو اشتباه رفتن پول یه ادامسه دختر! بگیر دیگه. عیدی رو که از دستم گرفت دلم قنج رفت...آره همینو می‌خواستم. خدایا شکرت.. کلی تشکر کرد.. فدات بشم عزیزم! ارزشت خیلی بیشتر از این حرفاست خانم گلی! تو پوست خودم نمی‌گنجیدم. حالا آروم‌تر شدم. همینو می‌خواستم. _ولی بچه‌ها خیلی حیف شد؛ روسری که تو خونه کنار گذاشته بودم، یادم رفت با خودم بیارم، وگرنه بهش می‌دادم.دیگه چه میشد؛ نور علی نور یکی ازبچه‌ها گفت:اشکال نداره خواهر! تا همین‌جاشم خداروشکر. یه گروه ازخواهران روی صندلی نشسته بودن؛ _عه مجددا سلام _ یه مورد کشف حجابو موفق شدیم با خودمون نرمش کنیم تا حداقل از چادریا متنفر نباشن و... یهو یادم افتاد اصلا اینجا که غرفه حجاب داریم _ بچه‌ها قیمت روسریا چطوره؟قیمت مناسب دارن؟ یکی از بچه‌ها گفت: غرفه حجاب برای موردای کشف حجاب روسری رایگان می‌دن. از خوشحالی برق از چشام پرید.. _ جدی؟؟ چه عالی!خداخیرشون بده الهی. خانوما پنج تا روسری دخترونه بهم دادن که ببرم به سلیقه‌ی خودش انتخاب کنه. بهتر از این نمی‌شد. تو دلم کلی دعاشون کردم. خانواده‌ی سوژه که نزدیک ماشین چادر زده بودن، بروبیاهای منو زیر نظر داشتن؛ تا روسریا رو تو دستم دیدن، شروع کردن به گرفتن فیلم..چراشو دقیق نمی‌دونم، ولی چهرشون حسابی خوشحال و گل لبخند رو لباشون... 👇👇
ادامه 👆👆 تق تق!!! _ تو هرچی‌‌هم منو نخوای من‌که امشب ولت نمی‌کنم. شیشه ماشین اومد پایین.. بیا فدات شم یکیو انتخاب کن. تعجب و شرمندگی از سر و روش می‌بارید. _ خانم نه، اینو دیگه اصلا نمی‌تونم قبول کنم. من یه وقتایی شال سرم می‌کنم. الآنم تو چمدون دارم... بیشتر از این شرمندم نکنید. _ ای بابا! این چه حرفیه. من‌که می‌دونم خیلی خانوم‌تر از این حرفایی. اونایی که داری که هیچی.. مال خودت حالا ببخشید من سلیقم خوب نیست، ولی سعی کردم تو همش رنگ صورتی رو داشته باشه.. هر کدومو دوست داشتی بردار. گفت آخه من همش شال دارم، روسری نپوشیدم تا حالا...!! اشکال نداره، این‌دفعه رو به‌خاطر من بپوش، رفتی شهرتون هر کی تعجب کرد بگو: ما عید رفتیم اردکان یه خانم چادریِ سیریش و یه دنده اینو بهم داد.. _ وای نگید توروخدا.. این یکی رو برمی‌دارم خیلی لطف کردین... یکاری کردین چادری بِشما!! _ ای جااااااانم ان‌شاءالله فداي تو.. دستمو آروم گذاشتم رو صورتش.. یه کوچولو نوازشش کردمو و ادامه دادم؛ فقط قول بده هر موقع پوشیدی منم دعا کنی، باشه؟؟؟؟ _ نه... آخه... من نمی‌تونم _ نگو این حرفو دختر! چرا نمی‌تونی؟ _ آخه من دینم با شما فرق داره. _ جدی؟ _ چه دینی داری عزیزم؟ _ من زرتشتیم. _ عزیزم...اشکالی نداره که با همون دین خودت برام دعا کن. _ خیلی لطف کردین چشم حتما. _ جان دلی عزیزم خدانگهدارت باشه. خداحافظ... ✨ خاطره ای زیبا از بانوی آمر به معروف اردکانی ، یاس کبود ، نوروز ۱۴۰۲ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦      @payame_kosar •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙پست شماره ۹ 🌺 🔹مسابقه 🔹 🌙ویژه فرارسیدن بهار قرآن و بهار نوروز💐 ✅ قرآن خواندن روزه اولی عزیزمان: زینب خانم تیموری / ۹ ساله از اردکان ان شاءالله در پناه قرآن کریم عاقبت به خیر بشوید دخترم😍💐 •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
🌙پست شماره ١٠ 🌺 🔹مسابقه 🔹 🌙ویژه فرارسیدن بهار قرآن و بهار نوروز💐 ✅ احمد ایوانکی / از اردکان •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
🌙پست شماره ١١ 🌺 🔹مسابقه 🔹 🌙ویژه فرارسیدن بهار قرآن و بهار نوروز💐 ✅ نازنین زهرا رحمتی/ از اردکان •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
🌙پست شماره ١٢ 🌺 🔹مسابقه 🔹 🌙ویژه فرارسیدن بهار قرآن و بهار نوروز💐 ✅ ابوالفضل چاه افضلی / ساله از اردکان •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
حضور دختران همیار حجاب در بافت تاریخی اردکان ۱:زیارتگاه حوض عباس همراه با اجرای سرود سلام فرمانده ۲ ۲:بازدید خانه خاتمی و کوچه های بافت تاریخی همراه با توضیحات راهنما ۳:بازدید نخلستان بابا حاجی ۴:بازدید از آسیاب دژگ با توضیحات راهنما ۱۴۰۲/۱/۶ @hedayatefatemiy 🌱 •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
🍃برگزاری دومین جلسه قرائت قرآن در دومین روز از ماه مبارک رمضان هدیه جزء خوانی امروز تقدیم به مادر شهید مهدی دهقانی که مراسم تشییع و خاکسپاری ایشان بود. 🌱برنامه ها: 🔹قرائت جزء دوم 🔹ترجمه ۵ آیه از جزء دوم 🔹قرائت دعای روز دوم 🔹بیان روایتی از امام رضا علیه السلام درباره فضیلت رمضان 🔹معمای سوره های قرآن 🔹اشاراتی درباره مهدویت 🔹بیان ۳ مسئله شرعی 🌱مربی: خانم فاطمه حسنی 🌱تاریخ: ۴فروردین ۱۴۰۲ •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
🍃برگزاری چهارمین جلسه حزب خوانی نوجوانان مقطع متوسطه در محل بسیج خواهران ✨پخش کلیپ دعای روز چهارم و بیان نکاتی از این دعا ✨قرائت دو حزب جزء چهارم ✨بیان اجمالی نکته تفسیری آیه ۱۰۳ سوره آل عمران و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر ✨بیان احکام و حکم کیفری روزه خواری در ملا عام در ایران و چند کشور عرب زبان ✨اجرای مسابقه چون و چرا با مضامین قرآنی مربی : رحمتی تعداد : ۴۲ نفر تاریخ: یکشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۲ @hedayatefatemiy 🌱 •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 روایتی قابل تامل از همسر شهید حمید باکری... 🌴واقعا ما چقدر پای کار دین خدا هستیم!! ای کاش مثل شما بودیم شهــدا... هدیه به روح مطهر شهید صلوات اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 🌱 🌱 •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا