eitaa logo
راشِدون
165 دنبال‌کننده
987 عکس
176 ویدیو
13 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم، هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌«نوشتن‌»نیازداریم. مهمان اتاق عملی ومعمارنویسنده‌‌ای هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش رابه کلمه تبدیل می‌کند. شیعه‌ی‌مولاعلی|همسر|مادر
مشاهده در ایتا
دانلود
ماشاءالله و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم :)❤️ +منبع انرژی 🤌🏻
چو تو ایستاده باشی ادب آن که ما بیفتیم... :)
امام آمد امام «ره» آمد و به ما آموخت که «انتظار (فرج) در مبارزه است» و این بزرگترین پیام او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد همین است که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم.. امام «ره» ما را آموخت که « عرفان را با مبارزه جمع کنیم» و خود بهترین شاهد بود بر این مدعا که  عرفان عین مبارزه است.. او کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد و مجهولات شریعت و طریقت را با مفتاح مبارک حیات خویش گشود و ما می دانستیم که جهاد اصغر شرط لازم جهاد اکبر است و اولیای مقرب خدا در تمام طول تاریخ همواره بر همین شیوه زیسته اند.. ❞سید مرتضی آوینی آغاز دهه فجر و یاد و خاطره امام و شهدای انقلاب اسلامی گرامی باد🌱❣🇮🇷
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+ حالا که به سن تکلیف نرسیدم، میشه شمارو یه کم کنم؟ 🥺 _بغلم کنی؟ پاشو بیا اینجا بغلم 😍 حلما دختر خردسال شهید پوریا احمدی + آخ قلبم.... .
سبزه، خط می دمد از لعلِ جانان، غم مخور می شود سیراب، خضر از آبِ حیوان، غم مخور بر سرِ انصاف، خواهد آمد آن چَشمِ سیاه می شود آن غمزهْ کافَر، مسلمان، غم مخور حُسْنْ، بی پروا به فکرِ عاشقان خواهد فِتاد می شود عالم ز عدل، خطِ گلستان، غم مخور از نزولِ کاروانِ خط، به منزلگاِه حُسْنْ دل، برون می آید از چاهِ زنخدان، غم مخور خطِ مشکین می کند کوتاه، دستِ زلف را می رسد غمهای بی پایان به پایان، غم مخور آتشِ بی زینهارِ حُسْنْ در دورانِ خط بر دلِ بیتاب، خواهد شد گلستان، غم مخور خط، حمایت می کند دل را زِ دست‌اندازِ زلف مصرِ اعظم می شود این مُلکِ ویران، غم مخور صبحِ امیدی که پنهان است در دلهای شب می شود طالعْ از آن چاکِ گریبان، غم مخور بوی پیراهن نخواهد مانْد در زندانِ مصر خواهد افتادن به فکرِ پیرِ کنعان، غم مخور دیده‌ی لبْ تشنه از رخسارِ شبنم‌خیزِ او غوطه خواهد خورد در دریایِ احسان، غم مخور از رهِ گفتار، این مورِ به خاک افتاده را می دهد مَسنَد، ز دستِ خودْ سلیمان، غم مخور گردِ خواری، پیش‌خیزِ شهسوارِ عزت است زینهار ای ماهِ مصر! از چاه و زندان غم مخور چون فِتَد دامانِ ساحل، کشتیِ ما را به دست خاک خواهد زد به چشمِ شورِ طوفان، غم مخور چون خطِ شبرنگ، صائب! از لبِ سیرابِ او غوطه‌ها خواهی زدن درآبِ حیوان، غم مخور صائب تبریزی
تا قبلش یجوری باهام صحبت میکرد و یجوری نکته‌ها و نظراتمو تحویل می‌گرفت و از لاشون نکات قابل توجه بیرون میکشید که شرمنده‌ش شدم اصلن و میخواستم بگم بابا خودمم فکر نمی‌کردم اینهمه نکته داشته باشه حرفام! آخرش یهو پرسید راستی شما متولد چندین؟ (راستشو بخواین از بچگی از مواجه شدن با این سوال خوشم نمیاد و از پاسخ دادن بهش بدتر) صادقانه که جوابشو دادم مات و مبهوت نگاهم کرد یه کم بعدش پاشد صندلیشو جابجا کرد رفت پیش یه بزرگتر نشست! خب چرا واقعا؟ مگه به سن و سال تولده؟ :/ حالا که بحث تولد شد بگم که بازم رسیدیم به سالروز فتح خیبرو بازم من مفتخرم به اینکه سالروز قمری تولدمو با فتح خیبر جشن بگیرم :) به همین مناسبت بریم یه کم از مولا علی بگیم و دلمون خنک بشه :)) شما هم یادتون باشه که به قول مولا علی: اُنْظُرْ الی مَا قَالَ و لا تَنْظُر إِلَی مَنْ قَالَ نگاه کن ببین چی میگه نگاه نکن کي میگه.. (شرح و تفصیلش بماند برای بعد)
وَ الله! لَو تَظاهَرَتِ العَرَب عَلى قِتالی لَما وَلَّیتُ عَنها... به خدا قَسَم! اگه همه یِ عرب برایِ جنگِ با من، پشت به پشت همدیگه بدند من پشت به اون جنگ نمیکنم... ❞حضرت اَسَدالله مرتضی علی اینجاست که باید به دنیا گفت: من و مولام شما همه :)
ظهرِ فتحِ خِیبَر بخیرررررررررر :)
پیشنهاد رمانی که این روزها می‌خوانم و سخت درگیرم کرده است.. تا اینجای این رمان ۴۷۲ صفحه‌ای، یعنی فصل دوازده و صفحه‌ی ۲۱۷، هیچ صفحه‌ای نبود که برایم حوصله سر بر باشد! از همان صفحه‌ی اول با هیجان دنبالش کردم تا اینجا و برایم غیرقابل باور است که یک داستان چقدر می‌تواند پر از کشش و جذاب و گیرا نوشته شود! مخصوصا وقتی به این فکر میکنم که این داستان همه‌اش واقعیت دارد و برگرفته از یک تجربه‌ی زیسته است! نسخه دیجیتال آن را میتوانید از اپلیکیشن «فراکتاب» تهیه کنید... راستش را بخواهید آن بخش از روز که می‌خواهم سراغ مطالعه‌اش بروم، از جذاب‌ترین قسمت‌های روزم محسوب میشود :)