eitaa logo
رسمـِ شیـــدایـے پروفایل استوری بیو عاشقانه مذهبی عشق رمانstory prof roman
3.7هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
55 فایل
℘مطالب انگیزشۍ و مذهبۍ🌸🌊 ℘ یھ ڪانال حال خوب ڪن ࢪنگی☺️🍓 °√•|⚘ 🌱 تبلیغات: @salam_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱:) • محض‌‌تۆصیفش‌ همین‌ کافیست‌ کھ جبریل‌ گفت کوثࢪِ حق است و اثباتش به قࢪآن مےࢪسد ... ولادټ حضࢪٺ مادࢪ(س)مباࢪک🌸 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
رسمـِ شیـــدایـے پروفایل استوری بیو عاشقانه مذهبی عشق رمانstory prof roman
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹#رمان _مذهبی🌹 💞#بچه_مثبت💞 #قسمت_105 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 آ، آ، نشد دیگه، هیچ وقت، تاکید م
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹 _مذهبی🌹 💞💞 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 از جو به وجود اومده متنفر بودم. سریع خودم رو جمع و جور کردم و گفتم: - سلام حمید خان. از آشناییتون خوشحالم، تبریک می گم.همه بهش تبریک گفتن، حتی بهروز.صدای بغض دارش وقتی به حمید گفت: "تبریک می گم، امیدوارم بتونی خوشبختش کنی." اشک رو تو چشمام جمع کرد. - نازی با بچه ها و آقا حمید برید کافی شاپ مهمون من، منم با بهروز برم سراغ سهرابی و یه گوشمالی حسابی بهش بدم. بچه ها که زود گرفتن می خوام با بهروز صحبت کنم، از پیشنهادم استقبال کردن و همگی به سمت کافی شاپ رفتن.- بهروز؟ - برو باهاشون ملیسا، می خوام تنها باشم. - اما ...- خواهش می کنم.- خواهش می کنم خواهش نکن.بهروز لبخند تلخی زد و گفت: - دیدی بعد سه سال مثل یه کاغذ باطله انداختم دور؟- بهروز؟ - چیه؟ دروغ می گم؟ هان؟ تو بگو ملی، تو بگو، دیگه باید چی کار می کردم تا بفهمه دوستش دارم؟ من احمق دوستش دارم. من ... بغض نذاشت ادامه ی حرفش رو بزنه و من ساکت شدم، یعنی در واقع چیزی نداشتم بگم. چی می تونستم بگم؟ بگم حق با اونه یا نازنین؟ واقعا حق با کدومشون بود؟- نازی تو واقعا حمید رو دوست داری؟ - معلومه، اگه دوستش نداشتم که باهاش نامزد نمی کردم.- پس با بهروز چه کنیم؟ داره داغون میشه.من باهاش حرف زدم. گفتم به درد هم نمی خوریم، گفتم تو این سه سال هیچ وقت نتونستم به چشم شوهر آیندم بهش نگاه کنم، یا حداقل کسی که بشه بهش تکیه کرد. ملیسا بهروز خیلی بچه س. درسته فقط دو سال از حمیدکوچکتره، اما حمید خیلی پخته س. - پس چرا زودتر روشنش نکردی؟ چرا بهش نگفتی نمی خوای باهاش ازدواج کنی؟ - چون برام خیلی عزیزه، هیچ وقت دوست نداشتم دلش بشکنه. می دونم که اشتباه کردم، اما خب ... نازنین ساکت شد و آه کشید. یکی دو دقیقه هر دو ساکت بودیم تا این که نازنین گفت: - اوایل فکر می کردم می تونم اون جوری که خودم دوست دارم بارش بیارم. منظورم اینه که اخلاقیاتش رو مطابق باسلیقم عوض کنم. اتفاقا تا حدودی هم تونستم، اما بعد یه مدتی فهمیدم کارم اشتباس و هیچ وقت چنین مردی روواسه زندگیم، واسه این که پدر بچه هام باشه دوست ندارم.- واقعا نمی دونم چی بگم، اما به نظر من تو این رابطه فقط تو مقصری، چون وقتی فهمیدی تو و بهروز به درد هم نمی خورید همه چیز رو به هم نزدی و گذاشتی بهروز بازی بخوره. - راست می گی، اما مشکل این جا بود که هر چقدر سعی می کردم بین خودم و بهروز فاصله بندازم، بهروز سریع فاصله رو پر می کرد. وقتی از نازی جدا شدم تموم فکرم پیش این بود که چطور بهروز می تونه راحت نازی رو فراموش کنه تا کمتر عذاب بکشه. * بهروز کلا از گروه پس کشیده بود، دیرتر از همه سر کلاسا می اومد و زودتر از همه هم می رفت. کوروش هم کم مونده بود از عشق مائده سر به کوه و بیابون بذاره. کتی جون هم یه جوری انگار می پیچوندش و به بهونه ی تحقیق کردن هی لفتش می داد. دیگه اصلا تو کارشون دخالت نمی کردم و وقتی کوروش اصرار می کرد با مامانش حرف بزنم، با حرص می گفتم "به من چه؟ مگه من مدد کار اجتماعیم؟ واالا." نازنین سرش به حمید جونش و تدارک مراسم عقدش گرم بود و کلاسا رو یک در میون دودر می کرد. فقط من و یلدا و شقایق مثل قبل واسه خودمون می تابیدیم و به این و اون گیر می دادیم. با مائده سر سنگین بودم چون احساس می کردم سر کارم گذاشته، یه جورایی از رفتارای متین فهمیدم که همه حرفای مائده درباره عشق و عاشقیش کشک بوده.مثل قبل یه سلام کوچیک و نگاهش به هر جایی غیر از نگاه من و بعد هم جیم شدن سریعش به طوری که احساس می کردم ازم متنفره و فراری. وقتی از این موضوع مطمئن شدم که آخرای کلاس سهرابی بهم گفت بعد کلاس بمونم که ... رفتن به پارت اول👇 https://eitaa.com/Rasme_SheYdaei/1588 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانس فوق العاده فیلم "چند میگیری گریه کنی"؟ بهترین راه ترک گناه 🍃🌷°| تًوبِه‌حُرّ |°🌷🍃 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
غیرِ رویَتـ✨| هر چہ بینمــــ~• نورِ چشمم ڪم شود...🤓| ^🕶^ 🤪 ^🐰^ 🍃 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
❄️ Don't let anyone step on your dreams. اجازه نده هيچ كس پاشو رو روياهات بذاره.🥀 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
•<🛵📒>• 🖤 ڇاڐࢪےکھ ݕاشێ🐣😌 میدونی‌بااࢪزش‌ترین🍒🍓 امانت‌حضࢪت‌زهراࢪو‌دارۍ🍐💕 چادࢪےکھ باشے💕👛 اول‌اسمت‌خانم‌میاد،نه‌خانمی💞😏 چادࢪےکھ باشی😍✋ باافتخارسرتوبالامیگیری☺️🍓 چون‌اون‌بالایی‌بالاسرتھ💜😋 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |