eitaa logo
🕊 شـهیـدانــه 🕊
333 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
101 فایل
[به یاد تمام شهدا ،شهیدانه ای به نام شهید مدافع حرم محمدحسن(رسول) خلیلی] 🌸متولد:1365/9/20 تهران 🌸شهادت: 1392/8/27سوریه 🌸مزار: گلزارشهدای بهشت زهرا، قطعه 53،ردیف87 کپی مطالب آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠پَـــنـــد نــٰـامــہء شٌــــهَــــداء "۱۲"💠 🌷شهید محمد جاودانی🌷 ✅ ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 شـهیـدانــه 🕊
🔴شهدای محرم / یازده 🌷شهید حجت الاسلام سعید بیاضی زاده تولد : ۵ تیر ۱۳۷۳ استان کرمان شهر انار روستا
🔴شهدای محرم / دوازده 🌷شهید مدافع حرم میر اعتزاز حسن (زینبیون) تولد : ۱۱ فروردین ۱۳۷۶ در یک خاندان مذهبی در کرم ایجنسی پاکستان شهادت : ۱۲ آبان ۱۳۹۴ سوریه وقتی جنگ سوریه آغاز شد به من و پدرش گفت: همیشه می گوییم کاش در زمان امام حسین(ع) بودیم و به ایشان خدمت می کردیم ،الان همان زمان است و ما در صحنه حاضریم.. الان می خواهند ائمه را در قبورشان دوباره شهید کنند و به آنها بی حرمتی کنند و ما ساکت نشسته ایم..! پس چه شد آن حرف ها..؟! گفتیم: می خواهی در سوریه چکار کنی؟ به طرف اروپا برو و آنجا خوش باش .. اما او مخالفت کرد وگفت : من شوق و ذوق سفر به اروپا را ندارم. 🌷می گفت: این ها هم یک حیله است تا ذهن جوانان ما را خراب کنند و به سمت عیّاشی و خوش گذرانی و گناه متوجه سازند. اگر مرگ هست، در راه سفر، در بستر، در بیماری و در پیری هم هست... و راه فراری از آن نیست... بالاخره همه تسلیم حرف هایش شدیم و او آماده ی رفتن به سوریه شد.. خیلی خوشحال بود ... 🌷موقع رفتن خم شد و دست و پای من وپدرش را بوسید و با لبخند گفت: روزی که به دنیا آمدم گریه کردم و همه خندیدند و روزی که می روم خندانم و همه گریان می شوید . تقریباً 7 یا 8 ماه در سوریه علیه داعش مبارزه کرد. آخرین باری که تماس گرفته بود 16 محرم الحرام بود که با ما صحبت کرد و حلالیت خواست گفته بود در ماه صفر به ایران بیایید تا باهم دیدار کنیم ... 18 محرم الحرام بود که به آرزوی دیرین خود رسید و جام شهادت را نوشید و با اهل بیت هم پیمان شد. ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
💠شهید میر اعتزاز حسن : 🌷ما باید به تمام دنیا نشان دهیم که شیعه یعنی چه..؟! شیعه یعنی ؛ توکل،غیرت،شجاعت... همدردی، دوستی،فداکاری... شیعه یعنی ؛ یک جاذبه حیدری، جنگ علیه کفار و پیروزی حق بر باطل... تا دنیا بفهمد که شیعه یک لفظ ساده نیست. یک انرژی تمام ناشدنی ست و همیشه در حال جنبش و حرکت است و باز نمی ایستد.‌ ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
با غصه و با دیدهٔ نم می خوانیم یک بند ز شعر محتشم می خوانیم... همواره گریز روضه بشود وقتی ز مدافع حرم می خوانیم... 🌷 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🔰اردیبهشت بود که آمد. شب . شبی که آرزوی دیدن مرتضی برایم مستجاب شد. همه فامیل و دوست و آشنا رفتیم فرودگاه استقبالش. تمام یک ماهی که بود، روز و شب مهمان داشتیم.‌ همه می‌آمدند ببینند سوریه چه خبر است. 🔰دو سه سالی که تا شهادتش سوریه بود، مرتضی دیگر آن مرتضای سابق نبود. رشد وجودی و روحی‌اش را با تمام وجود حس می‌کردم. با ما هم که بود مدام دلش پیش نیروهایش بود. مدام با بچه‌هایش در تماس بود. 🔰وقتی از آزادی نبل والزهرا می‌گفت به وضوح برق شادی توی چشم‌هایش دیده می‌شد. چقدر ذوق می‌کرد وقتی می‌گفت: «مردم از خوشحالی و به نشانه تشکر، روی سر بچه‌های ما برنج خشک می‌ریختند.» 🔰کوچک‌ترین اتفاقی کم‌صبرش می‌کرد؛ عملیات می‌شد، فلان نیرویش شهید می‌شد، فلان منطقه سقوط می‌کرد. مرتضی دیگر دلش با ما نبود. هربار که می‌آمد، خستگی را به وضوح روی شانه‌هایش حس می‌کردم. 🔰مرتضی تا قبل از رفتنش به سوریه، موهایش یک‌دست مشکی بود ولی از روزی که رفت، می‌دیدم موهایش دارند سفید می‌شوند. شهید که شد، 13 تار مویش سفید شده بود. 🔰بین خواب و بیداری حس کردم مرتضی روی تپه‌ای ایستاده. داشت از سرما می‌لرزید و دندان‌هایش به هم می‌خورد. سرما به جان من هم افتاد. آن‌قدر سردم شده بود که از خواب پریدم. بلافاصله به مرتضی پیام دادم. به همان اسمی که توی گوشی‌ام برایش انتخاب کرده بودم: نورچشمم ؛ جواب نداد. 🔰دلم طاقت نیاورد، زنگ زدم ‌ولی باز هم جواب نداد. دیگر خوابم نمی‌برد. جدای از سرما، نگرانی هم بی‌خوابم کرده بود. دم اذان صبح بود که تماس گرفت. بی ‌سلام و احوال‌پرسی گفتم: «مرتضی! چرا این‌قدر لباس کم پوشیدی که سردت بشه؟ نمی‌گی سرما می‌خوری؟» 🔰 مهربان جواب داد: «چی کار کنم مریم‌جان، عملیات بود. همین یک‌دست لباس نظامی‌ام تمیز بود که پوشیدم.» فهمیدم واقعا سردش بوده. مثل همیشه،قبل ازعملیات غسل شهادت کرده بود و با همان یک‌دست لباس سردش شده بود. راوی✍ همسر بزرگوارشهید 🌷 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
پاے روضه هاے محرم قد کشیدند و آن‌ها چہ‌ خوب شنیده بودند صداے هل من ناصر حسین را...... داداش مرتضی شهدا گاهی یه نگاهی 🌷 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌ورقهای زندگیم نشونه میده 💌خیلی از شماها تو زندگیم بودین 💌که بودنتون، شخصیتتون، رفتارتون 💌من رو سالها از تجربه جلوتر برده 💌شهدا براستی معلمان عشقید❤️ 🌷 پهلوان شهید 🌷پاسدارمدافع وطن ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🕊 شـهیـدانــه 🕊
#شهدا 💌ورقهای زندگیم نشونه میده 💌خیلی از شماها تو زندگیم بودین 💌که بودنتون، شخصیتتون، رفتارتون 💌من
درشهرِ کوچکِ خود گمنام بود.. حالا دنیـ🌏ـا او را می‌شناسد آری شهـ🕊ـادت با آدمی چنین میکند هرچـه گمنام‌تر مشهورتر❤️ ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
شهید محمد جاودانی پارسال شب تاسوعا خودش رو رسوند به قافله اصلا انگار فهمیده بود رفتنی هست گلوله مستقیم کورنت پیکر سوخته و کوچک شده اش ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄