#رسول_عشق
#سرخی این پرچم عشق،نشانگر خون های شیرمردان از خود گذشته است...🇮🇷
رنگ #سفید آن نشانه ی روشنی راه پر پیچ و خم آینده است🇮🇷
و رنگ #سبز آن نشان عشق #مهدوی است....🇮🇷
ما برای این انقلاب جان گذاشتیم و پای این پرچم تا ابد میمانیم...🇮🇷
تا با ظهور #مهدی فاطمه،شاهد آینده ی سپید با عطر عدالت #علی باشیم....
#مهدی جان
این #کشور برای شماست....🇮🇷
با لشکری از #سربازان شهیدت برگرد تا شب سیاه غربت به طلوع #فرج مزین شود...
#شبتون مهدوی و شهدایی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_رسول_خلیلی
═▩ஜ••🍃🇮🇷🍃••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🍃🇮🇷🍃••ஜ▩═
📜📜📜خطبه ششم نهج البلاغه مولا علی ع📜📜📜
از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در موقعى كه (طلحه و زبير نقض بيعت كرده گريختند) تقاضا شد از آن جناب (امام حسن عليه السّلام تقاضا كرد) كه در پى طلحه و زبير نرفته مهيّاى جنگ با آنها نشود: (1) سوگند بخدا من مانند كفتار خوابيده نيستم كه صيّاد مدّتى در كمين آن نشسته براى فريبش بدست يا به چوب آهسته، آهسته بزمين مىزند تا اينكه (از خواب جسته كسيرا نه بيند به دنبال صدا از خانه بيرون آمده) دستگيرش نمايد، (2) بلكه (نمىگذارم دشمن مسلمانان را فريب دهد و فتنه و آشوب بر پا كند، پس) به همراهى كسيكه رو بحقّ آورده و شنوا و فرمانبردار است شمشير مىزنم و با گنه كارى كه از حقّ رو گردانيده شكّ و ترديد در آن دارد جنگ ميكنم تا زنده هستم، (3) پس سوگند بخدا از زمان وفات رسول اكرم تا امروز هميشه من از حقّ خود محروم و ممنوع بر كار خويش تنها ايستاده بودم.
🌞🌞ب نیت سلامتی و ظهور حضرت مهدی عج🌞🌞
💐💐وهدیه ب روح برادر شهیدم رسول خلیلی💐
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
بسم رب المهدی☘
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا ✨
و زمین به نور پروردگار خود روشن گردید.
زمر/69
🌸🍃
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
چشم خورشید چنان
محو تماشا شده است
به رخ ماه و دل انگیز شما
ڪه دلم گفته برای دلتان دود ڪنم
مشتی اسپند در این
صبح به دور سرتان
#شهید_رسول_خلیلی
#سلام_صبحتون_شهدایی
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
سلام 💐
صبح همگی تون شهدایی
امروز 📆:
🔸 چهار شنبه
شمسی 🇮🇷 13 آذر 1398
میلادی ⛪️ 4 دسامبر 2019
قمری 🕋 7 ربیع الثانی 1441
👈 برای شادی روح 🌷شهدا🌷 ، دهانمان را خوش بو کنیم با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
🌺🌺 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهُم 🌺🌺
ذکر امروز :یا حَیُّ یا قَیّومُ؛ای زنده، ای پاینده(صد مرتبه)🤲
#صبح_های_شهدایی
🍂🍁🍂
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀 امیرالمؤمنین على -عليه السلام- فرمودند:
🥀 لَيْسَ الْحَلِيمُ مَنْ عَجَزَ فَهَجَمَ وَ إِذَا قَدَرَ انْتَقَمَ إِنَّمَا الْحَلِيمُ مَنْ إِذَا قَدَرَ عَفَا وَ كَانَ الْحِلْمُ غَالِباً عَلَى كُلِّ أَمْرِه
🥀 كسى كه چون ناتوان شود هجوم برد و چون قدرت يابد انتقام گيرد بردبار نيست، بلكه بردبار كسى است كه قدرت داشته باشد اما گذشت كند و بردبارى بر تمامى امور او غالب باشد.
📚 تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 286 ، ح 6437
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
برادر مثل هر پسری که نزدیک توست، نیست
برادر بهترین دوست است
ممکن است از تو بزرگ تر یا کوچک تر باشد
اما اهمیتی ندارد، او بهترین دوست توست
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
34.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نماهنگ زیبا با عنوان ای حرم محترمت کعبه عاشقان رضا(ع)
🎤 #مرحوم_محسن_استاد_حسین
🍃 پیشنهاد ویژه برای دانلود
#مشهد
#امام_رضا
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
شهید علی شاهسنایی در وصیتنامهاش خطاب به همسرش مینویسد: «از شما میخواهم که زهرا کوچولو؛ نورِ چشم من را مانند خودت تربیت کنی و مسائل دینی را به او آموزش دهی و هوای پدر و مادرم را هم داشته باشی و در نبود من صبور باشی و خواهش میکنم که در مراسمم خود را کنترل کنی و الگو باشی… امیدوارم که حضرت زهرا(س) شما را شفاعت کند.» نهمین شهید مدافع حرم شهر اصفهان، ماه صفر سال گذشته همسر و دختر هشت ماههاش را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) تنها گذاشت تا 38 روز بعد در آذر ماه 94 خبر شهادتش در فضای رسانهای کشور مخابره شود. دقایقی با فاطمه باقری، همسر شهید به گفتوگو پرداختیم تا اطلاعات بیشتری از سبک زندگی و اعتقادی شهید شاهسنایی به دست بیاوریم که در ادامه میخوانید.
@rasooll_khalili
آشنایی شما و شهید شاهسنایی از کجا رقم خورد؟
من در دارالقرآن مرکزی اصفهان کار میکردم و علیآقا من را در مسیر میبیند، به دنبالم میآید و منزلمان را پیدا میکند. البته خانههایمان در یک محله است. منتها ایشان مرا تا آن موقع ندیده بودند. علیآقا وقتی از خانوادهشان در موردم میپرسند، مادرشان من را میشناسند و بعد از اینکه میفهمند چه کسی هستم، به خواستگاریام میآیند.
@rasooll_khalili
خاطرتان هست روز خواستگاری چه مسائل و صحبتهایی بین شما و شهید مطرح شد؟
ایشان تأکید زیادی روی کارش داشت و میگفت وظیفه خیلی مهم و سنگینی دارم و باید کارم را به نحو احسن انجام دهم. تعریف میکرد کارم به شکلی است که مأموریت زیاد میروم و من باید در مورد کارش فکر کنم که میتوانم با آن کنار بیایم یا نه. من شغل نظامی را خیلی دوست داشتم و مشکلی بابت شغلش نداشتم. اسفند سال 88 عقد و یک سال و هفت ماه بعد در سال 91 جشن ازدواجمان را برگزار کردیم.
@rasooll_khalili
غیر از مسائل کاری چه معیارهای دیگری را به عنوان همسر در وجودشان میدیدید؟
علیآقا طوری از خود، خانواده و بستگانشان صحبت میکرد که من همان موقع احساس کردم صادقانه و از اعماق وجودش صحبت میکند و این موضوع خیلی به دلم نشست. احساسم به من گفت دروغ در کارش نیست. زمانی که میخواست صحبت کند گفت من ائمه را به مجلسم دعوت کردهام و حضورشان را حس میکنم. حتی از من خواستند از ائمه بخواهم در مجلسمان حضور داشته باشند. این حرف را که گفت خیلی خوشحال شدم. من تحقیقاتم را از قبل کرده بودم و وقتی آمدند بیشتر در مورد اخلاقش صحبت کرد که خیلی خوش اخلاق و خوش رو است. یکی از ملاکهایی که من قبول کردم همین اخلاق و ایمانش بود.
در سالهایی که در کنارشان زندگی کردید اگر بخواهید تصویری از شهید به ما بدهید که چطور انسانی بودند و چه ویژگیهای اخلاقی داشتند بیشتر روی چه نکاتی تمرکز میکنید؟
شهید نسبت به همسر، فرزند، خانواده و پدر و مادرش خیلی احساس مسئولیت داشت. میخواست همه کارها را خودش انجام دهد. در کارهای خانه خیلی کمک میکرد. خیلی دل رحم بود. اگر کسی مشکلی داشت تا مشکل شخص را حل نمیکرد آرام و قرار نداشت. خیلی دوست داشت به دیگران کمک کند. خیلی در خانه خوشاخلاق و خوشبرخورد بود. در این چند سال ندیدم بخواهد تندی یا پرخاش کند. در مسائل معنوی هم خیلی رعایت میکرد. روی خواندن زیارت عاشورا خیلی تأکید داشت. بعد از نمازهایش و شبها قبل از خواب همیشه زیارت عاشورا میخواند. به من هم میگفت اگر میتوانی در روز حتماً یک بار این زیارت را بخوان. زمانی که به سوریه رفت از آنجا زنگ میزد و میپرسید که روزها زیارت عاشورا میخوانم یا نه. این موضوع خیلی برایش مهم بود
@rasooll_khalili
سال 88 که با علی آقا عقد کردید هنوز اتفاقات سوریه شروع نشده بود. همسرتان آن زمان درباره شهادت صحبتی میکرد؟
روز خواستگاری درباره مأموریتهای داخلی صحبت میکرد. نمیدانم شاید اگر آن روز درباره مأموریتهای اینچنینی صحبت میکرد دچار تردید میشدم. خودم هم نمیدانم اگر زمان به عقب برگردد چه تصمیمی خواهم گرفت، ولی اصلاً فکر نمیکردم مأموریتهای اینچنینی برایش پیش بیاید. البته بعداً که فکرش را میکنم میبینم نمیتوانستم علیآقا را با وجود مأموریتهای خارج از کشور نخواهم. فکر میکنم باز اگر به عقب برگردم به خاطر وجود علیآقا جواب منفی نمیدادم.
در مأموریتهای داخلی احتمال شهادت و اتفاق خاصی را نمیدادید؟
در مأموریتهای داخلی فکر خاصی نمیکردم ولی از وقتی به سوریه رفت فکرهای زیادی به سرم خطور میکرد. در ذهنم میدیدم که ممکن است همسرم شهید شود و اگر این اتفاق بیفتد من چه کار کنم. خودم را آماده این واقعه میکردم. میگفتم هر جوری شود دست خداست و خدا صلاح میداند که علی برگردد یا نه. همه چیز را به خدا سپردم. این حرفها باعث میشد آرام شوم.
از کی تصمیم گرفتند به سوریه اعزام شوند؟
از سه، چهار ماه قبل از شهادت میگفت همرزمانم به سوریه میروند و میآیند و ممکن است من هم بروم. من که مخالفت میکردم میگفت نه همینطوری گفتم و قرار نیست به سوریه بروم. چند ماه به این صورت من را آماده رفتنش کرد. حرفش را میزد بعد میگفت نه احتمال رفتنم خیلی کم است. اوایل اسم سوریه را که میآورد خیلی مخالفت میکردم. از اول محرم سال گذشته خیلی میگفت باید بروم و قول میداد فقط همین یک بار را میرود. از سوریه که تماس میگرفت فقط میگفت همین یک بار است و قول میدهم دیگر نروم. نهایتاً اول ماه صفر پارسال راهی سوریه شد.