ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺑﺨﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﺮﯾﺴﺖ ...
ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﺴﺖ
ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﺳﻼﻡ، ﺧﻮﺑﯽ ﺷﯿﺸﻪ؟ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﯾﺴﺖ
ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ...😂😂😂
از فرودگاه اومدیم بیرون. دستمو فشار داد و گفت: ددی ددی چقدر اینجا اینترستینگه!
زدم پس کلهش گفتم مرتضی مث آدم حرف بزن، ما فقط رفتیم عموتو برسونیم فرودگاه مهرآباد.
چنان میزنمت که ندونی مقسومی یا مقسوم علیه
اینو از گروه اساتید ریاضی ور داشتم!!
😁🙊👻
یبار رفتیم از این رستوران باکلاسا که گارسون وایمیسته بالاسرت
از اول تا اخر غذا بابام واسه یارو لقمه میگرفت😐🤦♂😂😂😂😂
4_5870574863126628367.mp3
1.97M
💥 #غدیر سه روز است! 💥
🔻چطور دو ماه عزاداری میکنیم، اما سه روز نمیتوانیم جشن بگیریم؟🤔
🌺 #استاد_پناهیان
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
💠چرا افسرده ای؟چرا مضطربی؟...توکل کن به خدا...بگو من صاحب الزمان حضرت مهدی عج رو دارم...که از پدر و مادر صدها و میلیون ها بار مهربان تره...
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
#تربیت_کودکان_مهدوی
✍️یکی از کارهای معاویه لعنة الله علیه در #بدنام_کردن امیرالمومنین علی(علیه السلام) این بود که در #شام به بچه های شامی بره #هدیه می کرد و میگفت این بره از جانب #معاویه است و زمانی که بچه های شامی با بره خودشون #انس می گرفتند و بزرگتر می شدند،عمال معاویه اون بره رو که گوسفند شده بود از بچه ها می گرفتند و می گفتند این کار از #جانب_علی است و ما به فرمان #علی این گوسفند رو از شما می گیریم.
❌در واقع با همین حیله ها #کینه حضرت #علی(علیه السلام) و فرزندان ایشان را در دل مردم شامی کاشت.
🔺تا جاییکه بعد از واقعه کربلا و اسارت اهل بیت، وقتی از امام سجاد پرسیدند سخت ترین لحظات اسارت برای شما کجا بود؟ ایشون سه بار فرمودند:
◾️الشام الشام الشام...
🔹دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) برای دشمنی آن حضرت نقشه ها کشیده اند و خرج ها کرده اند...
🍃 حال از خود بپرسیم ما به عنوان محب اهل بیت(علیهم السلام) برای #ایجاد_حب_اهل_بیت__در_کودکانمان چه کردیم و چقدر خرج کردیم؟
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
خانمی ادعا می کرد که من در منزل که یک پسر 8 ساله هم دارم لخت می گردم تا برای او هم این مسائل عادی شود! از ایشان پرسیدم که چرا این مسئله باید برای پسر شما عادی شود؟!
✔️ یک نکته را در این جا اشاره می کنم که در مباحث اقتصادی، بحث خواست – خواسته را مطرح کردم و گفتم که گرسنگی خواست است و غذا خواسته است و لذت به دنبال گرسنگی است نه غذا؛ و گفتیم بعد از یک سالگی باید بین خواست و خواسته بچه ها فاصله بیاندازید و بلافاصله نیازهایشان را برآورده نکنید تا صبوری را یاد بگیرند (به بحث کودک و تفکر اقتصادی مراجعه کنید)
حال در بحث جنسی، پوشش لباس فاصله ی میان خواست و خواسته را زیاد می کند. چرا زن و مرد و حتی زن و شوهر باید برای هم عادی شوند؟
🔷اصل پوشش برای این است که این فاصله زیاد شود، گرسنگی به وجود آید تا وقتی غذا می خورد لذت ببرد. ما همان کاری که با فست فود کردیم را داریم با رابطه ی همسران هم انجام میدهیم.
💠حجاب می تونه نباشه اما اگر نباشه طبیعتاً فاصله ی خواست و خواسته نزدیک می شود. الآن توی هر خیابانی که می رویم پر از فست فود است حالا اگر خیابان ها پر از زن و مرد لخت باشد چه می شود؟ پوشش برای این است که فاصله ی خواست و خواسته زیاد شود؛ وقتی پدر و مادر پوشش خودشان رعایت نمی کنند این فاصله را برای فرزندشان کم می کنند و وقتی عادت به وجود می آید یعنی بی میل است.
آیا این خوبه که بچه های ما بدون میل جنسی بزرگ شوند و یا با احساس گناه بزرگ شوند؟ یا این که با یک میل کنترل شده و تعریف شده بزرگ شوند تا از زندگی زناشویی شان لذت ببرند. این حرف خیلی اشتباه است که مادر لخت بگردد تا پسر عادت کند و بالعکس. بچه ها با محارم نباید عادت کنند.
💠همسران عمیق ترین ارتباط را دارند چون شامل هر پنج حوزه است و در تمام این حوزه ها ارزش ها باید حضور داشته باشند و حرمت ها و حریم ها حفظ شوند. (ادامه دارد...)
تحقیقات روانشناسی نشان داده که وقتی انسان هیجان زده میشود، عقل و خِرد او به یک سوم، افت پیدا میکند "چه مثبت و چه منفی، چه عاشق و چه عصبانی، پر از خشم و نفرت و يا محبت افراطی و ...."
يعني اگر ما ۱۸۰ درجه IQ "ضریب هوشی" داشته باشیم و جزو نوابغ باشیم، وقتی هیجانزده شویم، ضریب هوشی مان به ۶۰ میرسد "نُرمالِ ضریب هوشی، ۱۰۰ است" یعنی مثل یک آدم عقبمانده تصمیم میگیریم.
خونسردی، آرامش و متانت و تصميم نگرفتن در لحظه های خشم و عصبانيت و يا عشق زياد، راهِ درست زندگی کردن و موفقیت و خوشبخت شدن است.
#دعوای_فرزندان
🔵فواید دعوا و مشاجره
_دعواهای فرزندان باهم برای تسلط بر دیگری به سرعت و چابکیشان میافزاید
_مشاجراتشان باعث می شود که به تفاوت میان «زیرک» و «موذی، پی ببرند
_در عصبانیتهای روزمره فرا می گیرند که چگونه خود را در جامعه مطرح سازند و از خود دفاع یا با یکدیگر مصالحه کنند
_برخی اوقات غبطه آنها به تواناییهای ویژه دیگران، انگیزه ای می شود برای پشتکار و تلاش آنان و دست یافتنشان به موفقیت.
اینها بهترین نتایج رقابت در میان خواهر و برادرهاست و بدترین آن، به گفته والدین، سرخوردگی جدی یک یا هر دو کودک و آثار سوء دائمی آن است.
🔴رقابت از کجا آغاز می گردد؟
بنظر میرسد کارشناسان این رشته، در این مورد اتفاق نظر دارند که منشاء حسادت خواهر و برادرها به یکدیگر در میل شدید هر یک به دستیابی به عشق انحصاری والدین نهفته است.
چرا این نیاز به یکتایی وجود دارد؟ زیرا تمام چیزهایی که کودک برای بقا و بالیدن به آن نیاز دارد، مثل غذا، سرپناه، محبت، نوازش، احساس هویت، احساس باارزش و خاص بودن، از پدر و مادر، این سرچشمه های حیرت انگیز، نشأت می گیرد. این گرمای زندگی بخش عشق والدین و تشویق آنهاست که کودکی را قادر می سازد تا با شایستگی و مهارت و به آرامی، بر محیط اطرافش چیره شود.
چرا باید حضور خواهر و برادرهای دیگر بر زندگیشان سایه افکند؟ چون آنها آنچه را که او برای خوشبختی نیاز دارد تهدید می کنند. حضور کودک با کودکانی دیگر در خانواده به معنای دست یافتن به امتیازات کمتری است. یعنی صرف وقت کمتری با پدر و مادر (بتنهایی)، توجه کمتر پدر و مادر به ناکامیهای او، تشویق کمتر برای موفقیتها و از تمام اینها وحشتناک تر اینکه چون مامان و بابا این همه عشق و توجه و اشتیاق به خواهر یا برادرم ابراز می کنند، پس شاید او برایشان ارزش بیشتری دارد و اگر او برایشان با ارزشتر است پس من کم ارزشترم و اگر من کمتر عزیزم پس با مشکلی جدی روبه رویم.»
تعجبی ندارد که بچه ها تا این حد با خشونت، برای «اول بودن» یا بهترین بودن» میجنگند. جای تعجب نیست که آنها تمام انرژیشان را برای "بیشتر" یا «بیشترین» یا بهتر بگوییم «همه چیز داشتن» بسیج می کنند. امنیت در این است که صاحب همه مامان، همه بابا، همه اسباب بازیها، همه غذاها و همه جاها شوی.
چه وظیفه شگفت انگیز و دشواری بر دوش پدر و مادرهاست! آنها باید راهی بیابند که هریک از کودکان احساس امنیت، مستثنی بودن و محبوبیت کنند. آنها لازم است که به رقبای جوان کمک کنند تا به مزایای شریک شدن و همکاری پی ببرند. آنها باید مقدمات کار را به گونه ای تدارک ببینند که خواهر و برادرها بتوانند در آینده حامی و عامل خوشبختی یکدیگر باشند.
📚 کتاب خواهر و برادرهای سازگار
ادیسون از حاصل درآمدهایش یک کارخانه تأسیس کرد که به مبلغ اندکی آن را بیمه کرد و بعد از چند سال بیمه را هم تمدید نکرد. این داستان از طرف پسرش نقل می شود که یک روز به او خبر دادند که کارخانه ی پدرت آتش گرفته، گفت سریع خودم را رساندم و دیدم شعله های آتش تا آسمان رفته و آتش نشانی هم توان خاموش کردن آن را ندارد، با نگرانی دنبال پدرم گشتم دیدم که روی یک صندلی نشسته و از دور به شعله ها نگاه می کند، بغض گلویم را گرفت و رفت سمت پدر و دستم روی شانه اش گذاشتم، تا من را دید گفت: تویی بدو برو مادرت را بیاور ببین چه شعله های زیبایی درست شده او دیدن شعله ی آتش را خیلی دوست دارد زود بیاورش که بعداً ممکن است همچین فرصتی پیدا نکند.
عظمت روح را می بینید؟ سال بعدش ادیسون گرامافون را اختراع کرد و سال بعدش نیز فوت کرد.این خصوصیت یک انسان خلاق است. یعنی در هر لحظه خلاقیت می بیند، شعله های آتش زندگی اش را می سوزاند ولی او در آن ها زیبایی می بیند. درسته این حالات و خصوصیات با نگاه ما خیلی فاصله دارد.