eitaa logo
رستگاران
211 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
894 ویدیو
62 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تربیت فرزند : به جای نابغه، خوشبخت تربیت کنید چندی ست که خانواده ها در این تب و تاب افتاده اند که کودکمان را فلان کلاس و بهمان موسسه ثبت نام کنیم تا نابغه شود.و بعد از کلی رفت و امد نتیجه ای جز خشم و اضطراب و افسردگی برای کودکشان ندارد. گیریم که کودک شما بتواند یک عدد 8 رقمی را در یک عدد 5 رقمی ضرب کند و جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در 15 سالگی لیسانس بگیرد، یا حافظ کل دیوان حافظ و سعدی و مولانا شود.... آن وقت می تواند درست زندگی کند؟از زندگی لذت ببرد؟ مسایلش را حل کند؟ درست تصمیم بگیرد؟ دوست پیدا کند؟ اصلا می تواند بخندد؟ کودکان ما نیازی به نابغه شدن ندارند، اما نیاز دارند که بدانند چگونه زندگی کنند. نیاز دارند که توانایی هایشان را بشناسند و بتوانند آنها را بکار گیرند. حقشان نیست بار آرزوهای از دست رفته ما را به دوش بکشند و کودکی شان فدای خواسته های ما شود. حقشان این است که مطابق شخصیتشان پرورش داده شوند.
تربیت فرزند : 🔸در جایی می خواندم که نوشته بود حتی به بچه هایتان نگویید که مثلاً این غذا را نصفش را الآن بخور و بقیه اش را عصری! بلکه باید به بچه ها گفت که بخور باز هم هست. وقتی دائم از عصرت و نگرانی و نداری صحبت می کنیم بچه ها درک عظمت نخواهند یافت. 🔸 در بم با خانمی در کلاس ها روبه رو شدم که شمالی بودند ولی در آن جا زندگی می کردند و خوشبختانه در زلزله خانواده شان سالم مانده بودند ایشان خیلی بشاش و شاد بودند و من هم حسابی از سرحالی ایشان تعجب کردم و بالاخره از ایشان پرسیدم که چه جوری توی این اوضاع وخیم آن موقع بم می توانند شاد و سرحال باشند؟ ایشان گفتند که این حال را مدیون پدرم هستم، پدر من در شهسوار یک کشاورز ساده هستند و ما وقتی بچه بودیم منزل ما یک زیر پله ای داشت که همیشه دربش قفل بود هر وقت اتفاقی می افتاد پدرم می گفتند که بچه ها اصلاً نگران نباشید ما توی این زیرپله حسابی پول داریم، از ما پول دارتر توی شهسوار نیست و یادمه که ما همیشه از این حرف پدرم احساس امنیت می کردیم و امروزه هم هر وقت جایی گیر می کنم توی دلم شادم که زیر پله پرپوله با این که میدونم اون زیر هیچ خبری جز بیل و کلنگ نیست اما ته دلم قرصه که پدرم به دادم میرسه. 🔸ببینید این خانم تفکر وفور داشتند اما ما کیف پولمون پر از پوله اما تا فرزندمان یک چیزی از ما می خواد که باب طبع ما نیست، سریع میگیم «من پول ندارم»، اقتدار نداریم به بچه حرفمان را بزنیم با حرف های بدتر اوضاع را خراب تر می کنیم. مثل خانمی که خودم با چشم خودم دیدم که به فرزندش که از او می خواست برایش اسباب بازی بخرد گفت: ببین آخه اگر من این رو بخرم دیگه پول نداریم شب شام بخوریم ها اونوقت بابایی گرسنه می مونه!!!!
🚨بخش‌هایی از بیانات مهم رهبر انقلاب درباره‌ی سبک زندگی 🔹 رهبرانقلاب: چارچوب آزادی در کشور ما قانون اساسی و الهام گرفته از شریعت اسلام است. اینکه کسی توقع داشته باشد آزاد باشد و خلاف قانون عمل کند ، درست نیست. 🔸 جمعیت ۸۰ میلیون، آبروی این کشور است و این سیاست غربی‌ها، سیاست تحدید نسل، گریبان آن‌ها را گرفته و بیچاره‌شان می‌کند، اصرار می‌کنند کشورهای اسلامی از جمعیت زیاد و جوانان فعال و کارآمد برخوردار نباشند. 🔹یکی از موانعی که باعث شده ما از این ظرفیت‌ها استفاده نکنیم، اعتماد کردن به نسخه بیگانگان بوده است. برخی‌ها در گوشه و کنار کشور به نسخه بیگانگان بیشتر از داخل اعتماد دارند، همین سیاست جمعیتی غربی‌ها که "فرزند کمتر زندگی بهتر" فرهنگ اروپایی است ، آنها خودشان عمل کردند ، دچار مشکل جمعیتی شدند اما الان جایزه می‌دهند تا بچه بیاورند. 🔸اینکه بنده اصرار می‌کنم که باید تکثیر نسل شود، چون فردای این کشور به همین جوان‌ها احتیاج دارد. اینها چیزی نیست که بتوان از خارج وارد کرد. 🔹 ما باید نسبت به اقتصاد ملی خودمان تعصب داشته باشیم. مصرف جنس خارجی، یکی از عیوب است. باید نسبت به جنس داخلی تعصب داشته باشیم. 🔸 جلوی قاچاق باید گرفته شود. مردم هم مقید باشند و متعصبانه از جنس قاچاق استفاده نکنند تا آوردن جنس قاچاق برای قاچاقچی صرف نداشته باشد. 🔹 در سبک زندگی مشکلاتی داریم که یکی ازآنها مصرف گرایی، اسراف، رفاه طلبی افراطی و اشرافی گری است. اشرافی گری از طبقات بالا به طبقات پایین سرریز می شود. 🔸 زیاد مصرف کردن، زیادی خواستن، زیادی خرج کردن جزو عیوب مهم ما در سبک زندگی است. 🔹 مصرف جنس خارجی یکی از عیوب ماست، همان مقداری که جوان های ما نسبت به تیم های فوتبال تعصب دارند، اگر همین اندازه تعصب را نسبت به اقتصاد ملی و تولید داخلی داشته باشیم، بسیاری از کارهای ما اصلاح خواهد شد. ۹۷/۱/۱
صیغه مخصوص نذر خیلی از مردم وقتی می خواهند نذری کنند، می گویند: "خدایا اگر حاجتم براورده شد فلان کار را می کنم" یا "نذر کرده ام که چنین کنم" در صورتی که بیان این عبارات برای انعقاد نذر کافی نیست و باید خوانده شود. استفتائات امام خمینی ج2 ص460 س8 🌱
چگونگی بیان صیغه نذر برخی از مردم تصور می کنند صیغه نذر حتما باید به زبان عربی خوانده شود. در حالی که نیازی نیست صیغه نذر به عربى خوانده شود، بلکه به فارسی هم کفایت می‌کند، پس به قصد قربت، صیغه نذر را به فارسى چنین مى گوییم: «براى خدا به گردن من باشد که در صورت....، فلان کار را انجام دهم» و اگر صیغه خوانده نشود، نذر منعقد نمى گردد.1 نکته: حتما باید عبارت «براى خدا» به زبان گفته شود و قصد آن در دل کافى نیست. 1. توضیح المسائل مراجع، م 2641
رفتار با نوجوان: 🔹در تربیت دینی نوجوان دقت داشته باشید که او میخواهد بر اساس تفکر و دلایل منطقی مسائل را بررسی و قبول کند؛ 🔸شک های مذهبی از همین سنین آغاز میشود: شک در اعتقادات دینی حاکم بر خانواده, در تعلیمات مذهبی، حقانیت و ... 🔹او میخواهد با دلایل منطقی همه اینها را قبول یا رد کند و از طرفی میترسد که این شک را با دیگران مطرح کند که مبادا او را به بی قیدی و بی دینی متهم کنند،این موضوع باعث ماندن او در شک ها و بی پاسخ رها شدن و تبدیل به یک مشکل بزرگ در دوران جوانی او خواهد شد. 🔸باید بکوشید با استفاده از منابع صحیح و دلایل منطقی این شک ها را برطرف کنید و توقع نداشته باشید چون شما این مسائل را قبول دارید، او هم مثل شما فکر کند...
خاطره ای از یک پزشک متخصص اطفال من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم. سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم. کنار بانک دستفروشی بساط باطری، ساعت، فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود. دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است. آن زمان تلفنهای عمومی با سکه های دو ریالی کار میکردند. جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده. او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها صلواتی است! گفتم: یعنی چه؟! گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد. (دو ریالی صلواتی موجود است) باورم نشد ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم... گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟! با کمال سادگی گفت: ۲۰۰ تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم. مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم، دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مالش را برای خدا میدهد، در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم. احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم. آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم. این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد. من که خیلی مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم... به او گفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟! گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟! گفتم: پزشکم. گفت: آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر. نمیدانید چقدر ثواب دارد! صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم. دگرگون شده بودم، ما کجا اینها کجا؟! از آن روز دادم تابلویی در اتاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون؛ "شبهای جمعه مریض صلواتی میپذیریم" دوستان و آشنایان طعنه ام زدند، اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی: گفت باور نمی کردم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش گفت این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و ما خاموش... راستى یک سوال: شغل شما چیه؟!