#حدیث_گرافی #قناعت #امام_علی http://eitaa.com/ravabeteci

اگر گاهی همسرتان از رفتار یا کلام مادر یا پدرتان و یا هر یک از اعضای خانواده‌تان گلایه کرد ســـریع گارد متعصبانه نگیــــرید! حتی اگر حق با او نیست برای اینکه آبی بر آتش دعـوا بریزید بگویــید حق با شماست منم بـــودم ناراحت می‌شـــدم. با این روش هم جلوی مشاجره را می‌گیرید و هم همـــسرتان انـــرژی خود را صرف گــارد گرفتن با شـــما نمی‌کنــد. و نیــــز شما را فردی منصف و منطقی تلقی می‌کند و محبوب او می‌ شــــوید. در فرصتی مناسب درباره گلایه او با منطق و به قصد نزدیک کردن دل همسرتان با طرف مقـــــابل صحبت کنـــید. #همسرانه @arameshkade ❤️

🎥مولودی فوق العاده زیبای حاج حسین طاهری💐🌸 #میلاد_حضرت_علی_اکبر علیه السلام #روز_جوان 💐🌸 #ماه_شعبان http://eitaa.com/ravabeteci •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

💠 #رهبر_انقلاب: انشاءالله خدا به حق #حضرت_علی‌_اکبر شما جوانان را ثابت قدم بدارد ⛔️بعضی‌ها جوانی خوبی داشتند اما امان از پیری‌شان! 🌺میلادِ جَوانِ دشت کربلا حضرت علی اکبر (ع) و #روز_جوان مبااااارکــــــ 😍 #ميلاد_حضرت_علي_اكبر http://eitaa.com/ravabeteci •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

@arameshkade ❤️

📌 تفاوت های زنان و مردان: زن‌ها وقتے احساسے درون‌شان فوران ڪند باید حرف بزنند حالا فرقے ندارد فوران غم باشد یا شادی؛ خوشے یا ناخوشی... آنها باید آنقدر از تمام جزییات ریز تا ڪلیات را بگویند تا حس ڪنند آرام گرفته اند! مردها اما... چه در اوج شادے باشند چه اوج غم ترجیح‌شان این است ڪه در گوشه‌اے خلوت به اتفاقاتے ڪه افتاد فڪر ڪنند و نهایتا لبخندے بزنند لبخندے گاه تلخ و گاه شیرین... تفاوت‌های همدیگر را بفهمیم تا رنجش و تنش بی‌جا پیش نیاید. http://eitaa.com/ravabeteci

🌠☫﷽☫🌠 🔴ضایع شدن مدیرکل #آژانس_اتمی توسط یک خانم با #حجاب ایرانی فکر کردی اینجا اروپاست که مردان را رها کنی و مستقیم بروی به خانم دست بدهی!؟ #باغ_اروپا فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ @SiasatoDianat ╚══••⚬🌍⚬••═╝

👆رسانه‌هایی که از ماجرای مسمومیت‌ها دنبال آشوب در ایران هستند. http://eitaa.com/ravabeteci •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

میگن فرزند نمک زندگیه😍 پیرمرد ۹۰ ساله یزدی صاحب فرزند شد فرزند بزرگ این پیرمرد ۵۷ ساله است. 😏 جوان ها یه کم از این پدر عزیز یاد بگیرن!!! یه دونه میاری و تمام؟ خجالت داره خدایی!😁 👶 http://eitaa.com/ravabeteci •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

#نکته👌🌹 ❤️امیرالمؤمنین عليه السلام: برترين #ادب، آن است كه انسان در حدّ خود بايستد و از اندازه خويش فراتر نرود👌 غررالحكم حدیث3241 http://eitaa.com/ravabeteci •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

💠جانم سلام،تور جذاب مهدویت در تخت‌فولاد 🔸️یکی از اتفاقات خوب این دوره در تخت‌فولاد اصفهان علاوه بر شتاب فعالیت‌های عمرانی و خدماتی، طراحی تورهای موضوعی است. 📌تور آب، تور گنبدهای تخت فولاد، تور زنان، تور شعرا و ده‌ها تور موضوعی دیگر که زمینه آشنایی گردشگران و اصفهانی‌ها متناسب با علاقه آنها با این سرزمین پر از رمز و راز را فراهم می‌آورد. 🔹️به مناسبت نیمه‌شعبان یکی از جذاب‌ترین تورهای معنوی برنامه‌ریزی شده است، زیارت تشرف‌یافتگان به محضر امام‌عصر(عج) و شرح احوالات آنها همچون میرزاحسین کشیکچی، شیخ‌مرتضی ریزی، اذن کتاب مکیال المکارم سادات احمدآبادی، استغاثه حاج آقارضاهرندی، قصه شهید ردانی پور و زیارت و معرفی آیت الله ناصری اشاره کرد. ⚘توصیه می‌کنم با خانواده در این رویداد معنوی که در ۱۶ اسفندماه برگزار می‌گردد، شرکت کنید. جهت ثبت نام و شرکت در رویداد معنوی " #جانم_سلام " می‌توانید باشماره ۰۹۰۲۸۰۱۱۳۵۵تماس حاصل فرمایند. 🕹(برای اطلاعات بیشتری روی پوسترها ضربه بزنید) #اصفهان_شهر_زنده_فرهنگی #اصفهان_من_شهر_زندگی #تخت_فولاد_اصفهان ➖➖➖➖➖➖

به طرف میگن خودتو به انگلیسی معرفی کن ، میگه : پاور گاد نیو دی اورجینال ، میگن به فارسی بگو ، میگه : قدرت الله نوروزی اصل ...😂😂😂

💕داستان کوتاه گویند قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او تِرمان می‌گفتند. او  شیرین‌عقل بود و گاهی سخنان حکیمانه‌ی عجیبی می‌گفت. روزی از او پرسیدند: « مصدق خوب است یا شاه ؟ بگو تا برای تو شامی بخریم. » ترمان گفت: « از دو تومنی که برای شام من خواهی داد، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی!!! » مرحوم پدرم نقل می‌کرد، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم. ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم، نزدیک رفتم دیدم، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود می‌کند. یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم، او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت. باید دنبال دلیلی می‌گشتم تا این پول را از من بگیرد. گفتم: « ترمان، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم. » ترمان از من پرسید: « ساعت چند است؟ » گفتم: « نزدیک ده.» گفت: « ببر نیازی نیست.» خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت؟!! پرسیدم: « ترمان، مگر ناهار دعوتی؟ » گفت: « نه. من پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم، الان تازه صبحانه خورده‌ام، اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم، من بارها خودم را آزموده‌ام ؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد. » واقعا متحیر شدم. رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم. ترمان را پیدا کردم. پرسیدم: « ناهار کجا خوردی؟ » گفت: « بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید. جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند. روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد.» ** نکته: ترمانِ دیوانه، برای پول ناهارش نمی‌ترسید، اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم. از آنچه که داری، فقط آنچه که می‌خوری مال توست، سرنوشتِ بقیه‌ی اموالِ تو، معلوم نیست.*   🍃🍃🍃