eitaa logo
روابط،عمومی عقیدتی سیاسی پلیس آگاهی فاتب
289 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
گر بر سر فتنه بر نجوشی مردی.. ور تیغ زبانها بنیوشی مردی.. ای ذره که در راه هوا می کوشی.. در راه خدا اگر بکوشی مردی.. حکیم باباافضل
مشاهده در ایتا
دانلود
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منبر کوتاه 💠 گلایه مادر بعد از مرگ، از فرزند 🎤 استاد عالی ‌‌کانال روابط عمومی عقیدتی سیاسی پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ👇🏼 https://eitaa.com/ravabetomomi_agahi_fateb1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رضاشاه که در سال ۱۳۱۳ خورشیدی به اصرار محمدعلی فروغی نخست وزیرش سفری چهل روزه به ترکیه داشت، پس از بازگشت به ایران تصمیم گرفت تا با انجام برخی اقدامات کشور را از آنچه مظاهر تمدن غرب خوانده می‌شد بهره‌مند سازد. غربی شدن را علاج کشور می‌دانستند البته این تنها رضاخان نبود که می‌خواست با زور چماق به اصطلاح مظاهر تمدن جدید و اسباب ترقی و رفاه جامعه ایرانی را مانند ممالک فرنگی در کشور حاکم کند بلکه عده‌ای روشنفکر از خارج برگشته نیز علاج حل بسیاری از مشکلات کشور را غربی شدن می‌دانستند.امام خمینی (ره) نیز با تأکید بر سیاست استعمارگران برای سلطه و به یوغ کشیدن کشور فرمودند: «آنان چون می‌دیدند که زنان در نهضت مشروطه و پس از آن، نقش برجسته ای داشته‌اند و آنها هستند که می‌توانند حتی مردان را به میدان مبارزه بکشند، نخست به سراغ زنان ما آمدند». جشن شیراز مقدمه‌ای برای قیام مسجد گوهرشاد ۱۳ فروردین ماه ۱۳۱۴ بود که جشن شیراز با حضور علی اصغر حکمت وزیر معارف برگزار شد؛ جشنی که در آن عده‌ای از دوشیزگان پس از نمایان شدن بر روی صحنه ناگهان نقاب از چهره گرفتند و دختران به پای‌کوبی پرداختند. اعتراض حسام الدین فال اسیری از علمای شیراز به برگزاری چنین مراسمی موجب دستگیری و زندانی شدن او نیز شد.
همین جشن در کنار جشن‌های بی حجابی دیگری که ماه‌های دی و بهمن ۱۳۱۴ در سراسر کشور برگزار شد مقدمات قیام مسجد گوهرشاد را فراهم کرد. پس از برگزاری این جشن‌ها و دستگیری‌ها بود که موجی از اعتراضات به ویژه در حوزه‌های علمیه مشهد، قم و تبریز به راه افتاد. مرحوم آیت الله حائری نیز با اظهار نفرت از مساله کشف حجاب، جلسات درس و بحث و نماز جماعت خود را به عنوان اعتراض تعطیل و اعلام کرد که باید تا پای جان مقاومت نمود، زیرا مسئله حجاب، از ضروریات دین است و بنا به نص قرآن، واجب شمرده می‌شود. آیت الله حاج آقا حسین قمی برای مذاکره با رضاخان پیرامون مسائلی که به واسطه کشف حجاب پیش آمده بود، به تهران رفت. قبل از حرکت، از وی درباره نحوه عملکرد و اینکه در ملاقات با شاه چه خواهد کرد، سوال شد و وی در پاسخ گفت: «اول اصرار و التماس می‌کنم که از برنامه‌های ضددینی و اسلامی خود دست بردارد و اگر موافقت نکرد، دست او را می بوسم و اگر باز هم موافقت نکرد، خفه اش می‌کنم».
وی در تصمیم خود قاطع بود؛ به طوری که قبل از عزیمت به تهران گفت: اگر جلوگیری از این عمل خلاف مذهب، منجر به کشته شدن ۱۰ هزار نفر و خودم هم بشود، باز هم ارزش دارد. مقام معظم رهبری نیز هشتم فروردین‌ماه ۱۳۹۶ در حاشیه بازدید نمایشگاه آثار هنری و اسناد تاریخی مرتبط با واقعه مسجد گوهرشاد در حرم مطهر رضوی فرمودند: «مرحوم حاج آقا حسین قمی سر مسئله‌ی کشف حجاب گفت من می‌روم با رضا شاه صحبت می‌کنم و مجبورش می‌کنم که گوش کند. با همین نیت از مشهد بلند شد رفت تهران، که البته وقتی رسید تهران، ایشان را از طرف دولتی‌ها هدایت کردند به شاه عبدالعظیم و آنجا در یک جایی نگه داشتند و شاه هم ملاقات نداد. البته ایشان گفته بود می‌روم و به او می‌گویم؛ اگر گوش کرد که هیچی، اگر گوش نکرد همانجا خودم خفه‌اش می‌کنم، می‌کشمش مثلاً؛ با این نیت رفته بود و نشد که ملاقات کند و بعد هم از همانجا ایشان را تبعید کردند به عراق. وقتی که ایشان در تهران بود، علمای مشهد در مسجد گوهرشاد جمع شدند برای اینکه بگویند که اولاً آقای حاج آقا حسین برگردند به مشهد؛ ثانیاً حرف‌هایی که ایشان خواسته‌اند، باید تحقق پیدا کند. اصلاً اجتماع علما در کشیک‌خانه‌ی مسجد گوهرشاد که بعد منجر به اجتماع مردم شد، برای این بود. یعنی عنصرِ مرحوم حاج آقا حسین قمی فراموش نشود؛ یک ملّای واقعاً مجاهدِ فی‌سبیل‌اللهِ نترسِ آماده‌ای که حاضر بود برود در دهان شیر دیگر، یعنی هیچ اِبایی نداشت. از اینجا هم که بلند شد رفت، تنها رفت؛ با خودش مثلاً حَشم و خَدم و اینها نبرد، فقط دوتا از پسرهایش ظاهراً رفتند. این نکته‌ی قابل توجهی است.».
پیشنهاد تحصن در مسجد گوهرشاد شیخ محمد تقی بهلول گنابادی پس از اطلاع از هجرت و زندانی شدن آیت الله قمی، سخنرانی کوتاهی کرد که به واسطه آن دستگیر شد؛ بهلول پس از آزادی از زندان در سخنرانی دیگری، پیشنهاد تحصن در مسجد گوهرشاد را مطرح کرد و گفت: «..کار از کار گذشته و ما نباید نرمی نشان دهیم. باید پایمردی کرده، مقاومت کنیم یا حاج آقا حسین قمی را از زندان آزاد کرده و احکام اسلامی را جاری کنیم یا همه کشته شویم». با وجود مذاکره بهلول با سران نظامی شهر مشهد و تلگراف عالمان مشهد به رضاخان و درخواست برای حفظ حرمت استان مقدس رضوی، نظامیان، صبح یکشنبه روز ۲۱ تیرماه ۱۳۱۴ خورشیدی با یورش به متحصنین در حرم به سرکوب آنها پرداختند، پس از مدتی، مقاومت مردم در مقابل تجهیزات نیروهای رژیم شکسته شد و آنها قتل عام شدند. شمار کشته شدگان میان ۲ تا ۵ هزار نفر و دستگیرشدگان حدود یک هزار و ۵۰۰ نفر تخمین زده شد. «محمدحسین ملکیان» خردادماه ۱۳۹۷ در دیدار رمضانی شاعران با رهبر انقلاب شعری با این مطلع درباره ماجرای گوهرشاد خواند: یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه / غم دین بود در اندیشه‌ی مردم، غم نان نه.
عمق جنایت رضاخانی به حدی بود که بر اساس مشاهدات یکی از حاضرین، تعداد کامیون‌هایی که مجروحین و کشته شدگان قیام مسجد گوهر شاد را خارج می‌کردند، ۵۶ کامیون ذکر شده است که در محله خشت مال‌ها و باغ خونی مشهد در گودالی ریخته شدند در حالی که بعضی از آنها هنوز زنده بودند. همچنین از ۲۲ تیر نیز توقیف و دستگیری علما آغاز شد و حدود ۳۰ تن از آنها دستگیر شدند؛ آیت اللّه سید یونس اردبیلی و آقازاده، فرزند آخوند ملامحمد کاظم از جمله دستگیرشدگان بودند. همچنین مأموران برای دستگیری شیخ بهلول جایزه تعیین کرده بودند.
اسدی، نایب التولیه آستان قدس هم به عنوان یکی از محرکان معرفی و بلافاصله دستگیر شد و تحت محاکمه قرار گرفت و در دادگاه نظامی به اعدام محکوم گردید. غلامعلی نخلعی در ۱۳۱۴ خورشیدی کفشدار مسجد گوهرشاد بود؛ وی در بخشی از خاطرات نقل می‌کند: «کشتار تمام شده بود. سراسیمه آمدم بروم توی مسجد که مأمورها جلوی مرا گرفتند. یک صاحب منصبی به آنها گفت می‌خواهد برود کثافت‌کاری‌های شما را پاک کند، بگذارید برود … وقتی داخل مسجد شدم، دیدم همه جا خون ریخته است… چادر زن‌ها، تکه‌های لباس و کفش و کلاه‌ها بود که در مسجد وجود داشت. جلوی کفش‌کن، پر از خون بود. مرده‌ها را داشتند بیرون می‌بردند. یک لت درِ چوبی را برای این کار برداشته بودند که کاملاً قرمز و خونین شده بود. وحشت کردم. کامیون آوردند، مرده‌ها را ببرند؛ برخی هنوز ناله می‌کردند اما همه را ریختند، پشت کامیون، زنده و مرده را با خودشان بردند.»