هدایت شده از روابط عمومی مرکز آموزش ثامن الائمه علیه السلام مشهد
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دستگیری باند سارقان منزل شمال تهران توسط افسران گمنام پلیس آگاهی تهران بزرگ
در روز هشتم محرم سال 61 هجری قمری تشنگی حسین(ع) و اصحابش را آزار میداد. حسین(ع) تیری برگرفت و پشت خیمه زنها آمد و نه گام به سوی قبله پیمود و آنجا را کند و چشمه آب شیرینی جوشید و همه اصحاب نوشیدند و مشکها را پر کردند و آن چشمه فرو رفت و اثرش نهان شد.
صحرای کربلا در روز هشتم محرم سال ۶۱ هجری شاهد جریانهای غریب و ظالمانهای در حق امام حسین(ع) و خانواده و یاران آن حضرت بود. در این روز تعدادی از یاران امام اقدام به حفر چاه کرده بودند، خبر این ماجرا به عبیدالله ین زیاد رسید و او به عمر بن سعد دستور داد که فوراً جلوی حفر چاه را بگیرند تا امام حسین(ع) در تشنگی بمانند. عمر بن سعد نیز یاران آن حضرت را تهدید کرد که چاه را از خاک پر کنند، در غیر این صورت به آنها حمله خواهد کرد. ساعتی بعد، تشنگی در میان کاروان امام بالا گرفته بود. به همین دلیل حضرت عباس(ع) از سوی امام حسین(ع) مأمور آوردن آب به خیمهها شد. ماجرای آوردن آب در تاریکی شب اتفاق افتاد و از آن زمان به بعد، عنوان سقایت به حضرت ابوالفضل العباس(ع) اطلاق میشود.
غلبه تشنگی بر خیمهها
گفته میشود در روز هشتم محرم تشنگی حسین(ع) و اصحابش را رنج میداد. در آن زمان سیدالشهدا(ع) تیری برگرفت و پشت خیمهها آمد و گویند بین نه تا نوزده گام به سوی قبله رفت و آنجا را حفر کرد و چشمهی آبی شیرینی جوشید و همه اصحاب نوشیدند و مشکها را پر کردند، پس از آن چشمه پنهان شد. هنگامی که این خبر به عبیدالله رسید پس پیکی به سوی عمر سعد فرستاد و گفت «به من خبر رسیده حسین چاه میکند و خود و اصحابش آب مینوشند، چون نامهام به تو رسید ملتفت باش و تا توانی نگذار که آنها چاه بکنند و آبی بنوشند، بر آنها تنگ بگیر.» عمر بن سعد نهایت سخت گیری را به آنها کرد.
ملاقات زید بن حصین همدانی از یاران امام با عمر بن سعد
هنگامی که تحمل تشنگی بر امام و یارانش سخت شد، یکی از اصحاب حسین(ع) به نام زید بن حصین همدانی که مردی زاهد بود به امام حسین(ع) گفت «یابن رسولالله اجازه بده نزد ابن سعد بروم و با او درباره آب سخن بگویم؛ شاید از این مخالفت برگردد» امام نیز موافقت کردند. همدانی نزد عمر رفت، ولی سلام نکرد، عمر گفت: ای همدانی! مگر مرا مسلمان ندانی که سلام نکردی؟ وی در جواب گفت: اگر چنان که میگویی مسلمان بودی، پس چرا بر خاندان پیامبر(ص) شورش کردی و تصمیم به کشتن آنها گرفتهای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن مینوشند از آنان مضایقه میکنی و گمان بری که خدا و رسولش را میشناسی؟ عمر سعد گفت همهی اینها را میدانم ولی نمیتوانم از حکومت ری بگذرم. زید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را برای امام حسین(ع) تعریف کرد و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند.
دیدار امام حسین(ع) با عمر بن سعد
امام حسین(ع)، عمرو بن قرظه انصاری اهل مدینه و ساکن کوفه که از یاران بسیار فعال ایشان محسوب میشد را نزد عمر بن سعد فرستاد تا به او بگوید که شبانه میان دو لشکر همدیگر را دیدار کنند. عمر بن سعد با بیست سوار آمد و حسین (ع) نیز با بیست سوار آمد و مذاکرات کاملا محرمانه تا پاسی از شب انجام شد. در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال سیدالشهدا(ع) که میفرمودند «آیا میخواهی با من مقاتله کنی؟» عذری میآورد. یک بار گفت میترسم خانهام را خراب کنند، امام فرمودند من خانهات را میسازم، عمر سعد گفت: میترسم اموال و املاکم را بگیرند امام حسین(ع) فرمودند من بهتر از آن را به تو از ملک خود در حجاز میدهم، عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانوادهام از خشم ابن زیاد بیمناکم و میترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. امام حسین(ع) که دید نصیحت و هدایت بر عمر سعد کارساز نیست و او از تصمیم خود باز نمیگردد، فرمود «دیری نخواهد گذشت که بر بستر خودت کشته میشوی و در روز حشر نیز خدا تو را نخواهد آمرزید. من میدانم که گندم ری را جز مدت اندکی نخوری». عمر سعد با تمسخر پاسخ داد: اگر گندم بهرهام نشود، از جو استفاده میکنم.