هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زرند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاصه اسلام در یک جمله!
♨️ توصیه مهم #آیتالله_فاضل_لنکرانی به فرمانده نیروی انتظامی
♨️ امان یافتگان روز قیامت چه کسانی هستند؟
🔷 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ۲۶ خرداد، سالروز ارتحال آیت الله فاضل لنکرانی
هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زرند
🖌📚وجدان بیدار
دهه 1990، عکسی از یک کرکس که منتظر مرگ دخترکی گرسنه برای خوردن جسد او بود، به طور گسترده ای منتشر شد. این عکس در سال 1993/94 در طول قحطی سودان توسط کوین کارتر، عکاس خبری اهل آفریقای جنوبی، گرفته شد و بعداً برای این 'عکس شگفت انگیز' جایزه پولیتزر را کسب کرد.
در حالی که از کوین کارتر برای 'مهارت عکاسی استثنایی' اش در شبکه های خبری و تلویزیونی بین المللی سراسر جهان تمجید میشد، ثمره این دستاورد و شهرت تنها چند ماه بیشتر طول نکشید، زیرا بعداً افسرده شد و خودکشی کرد!
افسردگی کوین کارتر زمانی آغاز شد، که در یکی از این مصاحبه ها (برنامه تلفنی)، کسی تماس گرفت و از او پرسید که برای دخترک چه اتفاقی افتاد؟ او به سادگی پاسخ داد: "من منتظر نماندم تا بعد از این عکس ببینم چه اتفاقی می افتد، چون باید به پروازم میرسیدم.." سپس تماس گیرنده گفت: "من به شما می گویم که در آن روز دو کرکس وجود داشت و یکی دوربین داشت."
این موضوع مثل خوره به جان کارتر افتاده بود، منجر به افسردگی شد و خودکشی کرد. کوین کارتر می توانست هنوز زنده باشد و حتی شهرت بیشتری داشته باشد، اگر فقط آن دخترک را به مرکز تغذیه سازمان ملل می رساند.
هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زرند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ روایت درست
🚨 گردن سارقان و زورگیران را بشکنید
🔹فیلم کاملتری از بازدید میدانی سردار مفخمی منتشر شد که در این موقعیت، در واکنش به گزارش شفاهی افسر مربوطه در رابطه با بازداشت سارقان موتورسیکلت از عبارت ناهنجاری و شکستن گردن ناهنجاران صحبت میکند.
#پلیس #مدافعان_امنیت
#برخورد_با_اراذل
هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زرند
💢شهادت یکی از نیروهای سپاه کردستان
رییس بسیج رسانه کردستان:
🔹شامگاه جمعه در درگیری بین سپاه و گروهک پژاک، یکی از نیروهای سپاه استان به شهادت رسید.
🔹این درگیری در روستاهای درهتفی و کانی سانان مریوان میان نیروهای سپاه پاسداران و گروهک معاند پژاک اتفاق افتاد.
https://eitaa.com/ravabetomomi_zarand
سیستم ایجاد نویز صوتی ANGS-1 ساخت وزارت دفاع ایران
سیستم تولیدکننده نویز صوتی ANGS-1 یک سیستم مختل کننده زیر آبی است که میتواند نویز (باند پهن یا باریک) با قدرت قابل کنترل ایجاد کند. این سیستم برای سلاحهای تهدید کننده و مزاحم مانند اژدر استفاده میشود و احتمالا در سفر ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش نیز مانع عملیات سونوبوی هواگرد یکی از کشورها شده است
امکانات
● قابلیت استفاده در کشتی جنگی با پرتابگر 140 میلیمتری
● قابلیت استفاده به عنوان شبکه ثابت (مانند سونوبوی)
● قابلیت استفاده به صورت پرتاب شده توسط هواپیما یا بالگرد
● قابلیت استفاده به عنوان هدف صوتی برای آزمایشات میدانی
برنامههای کاربردی
● به عنوان جمر صوتی برای محافظت از کشتی جنگی با ایجاد اختلال در عملیات اژدر دشمن استفاده میشود.
● ایجاد اختلال در سیستم شناورهای بدونسرنشین
● اختلال در عملیات مین دریایی
● اختلال در سیستمهای ارتباطی زیر آب
● اختلال در ارتباطات غواص
● ایجاد نویز در اطراف کشتی جنگی خودی برای جلوگیری از شناسایی شدن توسط دشمن (زمان صلح یا جنگ)
مشخصات عملیاتی
● دمای کارکرد: -5ºc تا 50ºc
● توسط آب فعال میشود
آن مداح و منبری که جمهوری اسلامی و کنشگری سیاسی روحانیت را با استناد به دین، نفی میکند و خطا میداند، خودش در واقع دارد خلاف عقیدهاش عمل سیاسی انجام میدهد.
تخریب جمهوری اسلامی به همان اندازه سیاسی است که تایید و حمایتش.
چطور اولی با دینداری میسازد ولی دومی نمیسازد؟!
مخالفان دخالت دین در سیاست اگر میخواهند مطابق عقیده خود رفتار کنند فقط باید سکوت کنند؛ ذکر بگویند، نماز بخوانند، برای عاقبت به خیریشان دعا کنند.
اگر خودتون دارای درآمد هستید، هیچوقت پولتون را به رخ شوهرتون نکشید، حتی اگر بیشتر هم بود به روی خودتون نیارید
بزارید همسرتون احساس کنه که تمام اداره امور مالی بعهده اونه
💠 زندگی به سبک شهید حمید میرافضلی معروف به سید پابرهنه.
🔹️ شب ها که می خواست بخوابد با همان لباسی که تنش بود می رفت بیرون سنگر و روی سنگ ریزه ها می خوابید
یک شب بهش گفتم:چرا این کار رو می کنی، چرا توی سنگر نمی خوابی؟
جواب داد:بدن من خیلی استراحت کرده، خیلی لذت برده، حالا باید اینجا ادبش کنم.
#زندگی_به_سبک_شهدا
❤️محل دفن :گلزار شهدای عباس آباد ده شیخ شهر رفسنجان
💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
به حمید گفتم این لباس دیگر جا برای وصله ندارد، گفت: بدهید به یک بلد. رفت نخ کاموا خرید و مجبورمان کرد لباس را بدوزیم. دست بر قضا با همین لباس هم به شهادت رسید.
شهید «سید حميد میرافضلی» هفدهم بهمن ماه 1335 در شهرستان رفسنجان به دنیا آمد. با شروع عملیات خبیر و در پی حضور لشکر ثارالله در جزایر مجنون ، سید حمید که به چند و چون منطقه به خوبی واقف بود همراه رزمندگان این لشکر در منطقه حضور یافت تا در آخرین نبرد در زندگی خود ، چهرۀ مردانه اش را باخون سرخ پیشانی اش رنگین سازد.
سرانجام در 22 اسفند سال 1362 به همراه سردار شهید حاج ابراهیم همت فرماندۀ لشکر محمد رسول الله سوار بر موتور مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.
✍بخشهایی از زندگی نامه شهید «سید حمید میرافضلی» را به روایت مادر ایشان با هم مرور می کنیم:
آقا (پدر شهید) اول قصابی داشتند. بچه ها بیشتر یادشان است. با پسر حاج مرتضی شریک بودند. در همان بزرگ شدن بچه ها بود که صابون پزی را شروع کردند. خانه مان را به چهارصد و پنجاه تومان خریدیم. آن موقع یخچال و تلویزیون و این چیزها رسم نبود . خصوصا برای ماها. این چیزها برای آمیرز احمد، برای معاون، برای این ها بود. برای ما نبود.
با قوم و خویش ها خوب بودم. البته افتاده ی هیچ کدام نبودم. احتیاج به هیچ کدام نداشتم. زرنگ بودم. می فهمید؟ زرنگ در خانه بودم. برای خمیر و برای کار و نانوایی داشتن خیلی سمج و آماده ایستاده بودم. حرفی با آقا نبود که چرا کم است یا زیاد . همسایه ها هر دردی داشتند، هر عروسی، هر زایمانی، هر گرفتاریی، شب و نصف شب می آمدند و در خانه ی ما را می زدند. می گفتند چی لازم دارند و من می گفتم نبات دارم یا بابونه یا دوا یا هرچی که داشتم و نداشتم.
مجلس هفته خوانی قرآن هم داشتم. آسید علی رحمت آبادی می آمد خانه مان و روضه می خواند. من به اسم تمام بچه ها می گفتم یک روضه بخواند به اسم حمیدم می رسید، می گفتم برام روضه ی پنج تن بخواند. آسید علی رحمت آبادی همیشه به همه می گفت: کاش همه مشتری های من مثل بی بی فاطمه باشند، آمادگی داشته باشند، مريد روضه و روضه خوانی باشند.
من خب مرام خودم را داشتم. همه چیز را، از چای گرفته تا هرچی، آماده می کردم و می نشستم پای روضه، نمی گذاشتم کسی وسط حرف آقا حرف بزند. می گفتم: حالا که تشریف آورده اید، لااقل گوش بگیرید آقا چی می گوید.
بچه ها هم خوب بودند. نمی گذاشتم به آقاشان بک سر سوزن جسارتی بکنند. خودم کمربسته آن جا ایستاده بودم. آقا همه چیز را سپرده بود دست من. رسیدگی به نماز و روزه شان با من بود. من خودم آمادگی مسجدی و محرابی داشتم و یادشان می دادم که چی کار کنند .
سر حمید که آبستن بودم، یک شب خواب دیدم که دست کردم تو جییم و دیدم یک سکه تو دستم هست که روش اسم پنج تن نوشته شده . در جیبم را محکم گرفتم تا این که از خواب پریدم، صبح پا شدم و گفتم: این بچه ام هم پسر است. به نیت پنج تن حتما.
که پسر هم شد. اسمش را گذاشتیم غلامرضا و تو خانه صداش می زدیم حمید. حمید از بچگی پر جنب و جوش بود. سر نترسی داشت. بازی اش همه اش ورزش بود. رضا دو سال از او بزرگتر بود. همبازی حمید فقط او بود. با هم شمشیر بازی می کردند. کشتی می گرفتند. از این کارها. از بابت اشتباه کردن هیچ کدام شان جرأت نداشتند.
همه شان، کوچک و بزرک، حتی همان سید احمد، مواظب بودند دست از پا خطا نکنند. عوضش تو کارهای دیگر به بچه ها سخت نمی گرفتم ، توقع پول و کسب و کار کلان نداشتم. می گفتم: معلم هم بشوید. بس است. روز بروید سرکار، شب بیایید درس بخوانید، یا برعکس.
حمید معلم شد. رفت درسش را خواند، آمد معلم شد. با خواهر و برادرهاش خوب بود. همه دوستش می داشتند. به همه شان می گفتم چیزی از خودشان کم نگذارند. دوست می داشتم بچه هام کمتر از مردم نباشند. حمید هم از لباس خوب بدش نمی آمد. بیشتر می خواست رخت آدم وار برش باشد.
از وقتی رضام شهید شد، حمید دیگر دل به هیچ چیز نداد. مشوقش را از دست داده بود. رفت تو کارهای تظاهرات و راهپیمایی و جنگ و این چیزها. وقتی هم که از تربیت معلم آمد، قبول نکرد کیف دست بگیرد و برود سر کار. رفت یک دوره ی چریکی دید و رفت جنگ. رخت و لباسش را هم می آورد می داد بچه ها بشویند یا بدوزند.
می گفتم: این که دیگر جا برای وصله ندارد، می گفت: من نمی دانم. این باید دوخته بشود. می گفتم: نخ همرنگش را نداریم. می رفت خودش نخ را می خرید و می آورد. یادم می آید یک لباس داشت که روی سینه اش سوراخ شده بود. بافندگی بلد نبودیم و می گفتیم نمی توانیم.
می گفت: بدهید به یک بلد. رفت نخ کاموا هم خرید و مجبورمان کرد لباس را دوخت و دوز کنیم. دست بر قضا با همین لباس هم به شهادت رسید.
یک جا بند نمی شد. این آخرها دیگر به خورد و خوراك و رخت خودش نمی رسید. تا می فهمید کسی مستحق است، می برد یک چین کمک حال شان کمک می کرد.
آزادی زن
یا آزادی برای رسیدن بـه زن؟
مسئله این است
اسلام به دنبال اولی
و غرب به دنبال دومی ست
🙏 احکام تراشیدن ریش
1️⃣ در بین مراجع موجود، کسی حکم به جواز نداده و نوعاً یا فتوا به حرمت دادهاند یا بنابر احتیاط واجب تراشیدن آن را جایز نمیدانند.
2️⃣ تراشیدن ریش خواه با تیغ باشد یا ماشین حرام است (بنابر فتوی یا احتیاط واجب).
3️⃣ به نظر مشهور مراجع تراشیدن مقداری از ریش (دو طرف گونهها) نیز حکم تراشیدن تمام آن را دارد. مگر آیت الله مکارم که میگوید: اگر چانه و اطراف آن (یک چهارم صورت) تراشیده نشود، به طوری که صدق ریش کند، کفایت میکند.
4️⃣ هر وسیلهای که موهای صورت را بتراشد به گونهای که عرف مردم بگویند ریش ندارد، خواه با تیغ باشد یا ماشین و یا هر ابزار دیگری حرام است.
5️⃣ تراشیدن روی گونهها (بصورت خط ریش) و زیرگلو اشکال ندارد.
6️⃣ تراشیدن سبیل و بلند گذاشتن آن اشکال ندارد ولی بلند نمودن آن به مقداری که هنگام خوردن و آشامیدن با غذا یا آب برخورد کند مکروه است
#احکام
⏰یک دقیقه با قرآن کریم
بسم الله الرحمن الرحیم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
ای اهل ایمان! از خدا پروا کنید، و اگر مؤمن [واقعی] هستید آنچه را از ربا [بر عهده مردم] باقی مانده رها کنید.
🔹سوره بقره آیه ۲۷۸🔹
🌺صلوات🌺
⏰یک دقیقه با نهج البلاغه
🔹حکمت ۳۷۷🔹
حضرت علی علیه السلام فرمودند:
ایمن مباش بر بهترین افراد این امت ازعذاب خدا زیرا که خداوند میفرماید: «از مجازات الهى هيچكس جز زيانكاران احساس امنيت نميكنند» (سوره اعراف،آيه 90) و بر بدترين اين امت از رحمت خداوند مايوس مباش چرا که خداوند میفرماید : «از رحمت خداوند جز كافران مايوس نمي شوند»(سوره يوسف، آيه 88.)
🌺صلوات🌺
🎐 #مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم | #جان_فدا
🏷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
▫️باید در رفتار خود حقیقت شیعه بودن را نشان دهیم به دنبال شیعه کردن دیگران نباشیم، به طور طبیعی حقیقت شیعه می تواند تاثیرات به سزایی داشته باشد.
🌺ماجرای مادر شهیدی که سردار سلیمانی از سوریه با او تماس میگرفت!
شهید_سلیمانی دفترچه تلفنی به همراه داشت که در آن، شماره حدود ۱۵۰ خانواده شهید لیست شده بود و برخی روزها با چندتایشان تماس میگرفت.
ارتباط حاج قاسم با بعضی مادران شهدا، خیلی خاص بود.
نسبت به مادر شهید علی شفیعی هم همین احساس را داشت.
مادر مرحوم شهید شفیعی میگفت:
«حاج قاسم، گاه نیمه شب از سوریه زنگ میزند و با هم صحبت میکنیم.
بعد میگفت:
"حالا دیگر خستگی ام رفع شد و به آرامش رسیدم.
مادر! دیگر برو بخواب" .»
نقل از :
سردار حسنی سعدی
💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
#روزشمار_غدیر
0️⃣ 2️⃣بیست روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...
🌸پیامبر خدا صلیالله علیه و آله و سلم:
❇️عُنوانُ صَحیفَةِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلیِّ بنِ ابیطالب علیهالسلام
✨سرلوحه پرونده هر مؤمن (در روز قیامت) دوستی و محبت علی بن ابیطالب علیهالسلام است.
📚کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٥
💠تویی کـه پیشتـر از ابتـدای عالم، بود
خـدای عـزوجل مـدح گسترت مولا!
هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زرند
✅یادمرگ وپرهیزکاری
✍امام علی (ع) میفرمایند :
اي مردم! از خدایی بترسيد كه اگر سخنی گوييد می شنود، و اگر پنهان داريد می داند، و برای مرگی آماده باشيد، كه اگر از آن فرار كنيد شما را می يابد، و اگر بر جای خود بمانيد شما را می گيرد، و اگر فراموشش كنيد شما را از ياد نبرد.
📚نهج البلاغه ، حکمت ۲۰۳