🔴استفتائات امام خامنه ای(مدظله العالی):مصرف زکات فطره
♦️س: آيا زكات فطره را مىتوان به خانواده فقير غير متدين داد؟
💢ج) در زكات فطره، عدالتِ گيرنده لازم نيست؛ ولى به كسى كه آشكارا گناه كبيره انجام مى دهد، بنابر احتياط نبايد زكات فطره داد.
♦️س: آيا پدر مى تواند زكات فطره را به فرزند دانشجوى خود كه محتاج است، بدهد؟
💢ج) اگر فرزندان فقير باشند، پدر و مادر بايد مخارج واجب آنان را بپردازند و نمىتوان چيزى از زكات فطره را بابت مخارج زندگى به آنها داد ولى براى اداى دين و يا مايحتاجى كه تأمين آن بر پدر واجب نيست اشكال ندارد.
♦️س: آيا جايز است زكات فطره را به عنوان هديه، به خويشاوندان آبرومند و مستحق داد؟
💢ج) میتواند به عنوان هديه بدهد و لازم نيست به او بگويد زكات فطره است؛ ولى بايد در نيت قصد زكات كند.
♦️س: كسى كه سيد نيست، میتواند فطره را به سيد بدهد؟
💢ج) خير، جايز نيست.
♦️س: آيا جايز است زكات فطره را در امور فرهنگى و مذهبى كه باعث نشر معارف دين میشود صرف كرد؟
💢ج) صرف زكات فطره در راه نشر معارف دين اشكال ندارد؛ ولى بهتر است آن را به فقير بدهند.
♦️س: همسرم از سادات مىباشند با توجه به اينکه فطريه ايشان به عهده اينجانب مىباشد و من نيز سيّد نيستم و با عنايت به اينکه فطريه سادات جداگانه دريافت مىشود آيا فطريه مربوط به همسرم را در محل فطريه سادات بايد قرار داد؟
💢ج) ملاک در پرداخت فطريه معيل (پرداخت کننده فطريه) است نه عيال، بنابراين شما نمىتوانيد فطريه خود را به سيّد بپردازيد هر چند همسر شما از سادات باشد.
♦️س: آيا فطريه را به سادات فقير مىتوان داد؟
💢ج) غير سادات نمىتوانند به سادات فطريه پرداخت نمايند.
♦️س: اگر شخصى وضع مالى خوبى ندارد و براى مداواى بيمارى دختر بچهاش که هزينه زيادى دارد نيازمند پول است، آيا زکات فطره به او تعلق مىگيرد؟ و اگر بعداً معلوم شود كه اصلاً او مستحق نبوده حکم چيست؟
💢ج) اگر فقير است، زكات فطره بر او واجب نيست و مىتوانيد زكات خود را به او بدهيد و اگر بفهميد فقير نبوده چنانچه مالى را كه به او دادهايد از بين نرفته باشد، مىتوانيد پس بگيريد و به مستحق بدهيد و اگر نتوانيد پس بگيريد، بايد از مال خودتان فطره را بدهيد.
قانون حمایت از آمران.mp3
5.71M
🔴 بسیار مهم بشنوید؛لزوم آشنایی واطلاع رسانی قانون حمایت از آمران به معروف وناهیان از منکر
♦️این قانون مکمل مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی وعمل به آن کمک کننده به پیگیری هوشمند فراجا و عاملی راهگشا برای فضای کنونی جامعه است
♦️در ماده ۷ این قانون آمده است: مجازات اشخاصی که مبادرت به اعمال مجرمانه نسبت به آمر به معروف و ناهی از منکر نمایند، قابل تخفیف و یا تعلیق نیست و صدور حکم مجازات قابل تعویق نمی باشد.
♦️در مواد دیگر این قانون به صراحت از آمربه معروف در ابعاد مختلف حمایت شده که اطلاع رسانی وعمل به آن از یکسو باعث تقویت جریان انقلابی و از سوی دیگر منجر اتمام حجت با هنجارشکنان و کاهش تنش ها در جامعه خواهد شد
+توضیح مواد قانون حمایت از آمران به معروف...
🔰آیت الله اعرافی، مدیر حوزه های علمیه:
🔻حجاب نمادی از زیست ایمانی و هویت ایرانی و انقلابی است. حجاب پرچم شرافت و افتخار زن ایرانی است حجاب یک ارزش آسمانی الهی است، حجاب محدودیتی کوچک برای آزادی های بزرگ است و زنان خود این را در انقلاب اسلامی فهمیدند.
🔻در ترویج تحکیم حجاب همه ما وظیفه داریم. نباید وظیفه را به یکدیگر ارجاع دهیم. هم باید دستگاههای فرهنگی اقدامات ایجابی کنند، هم امر به معروف به روش صحیح در جامعه انجام شود، هم دولت و مسئولان، زیر ساختهای یک زندگی اسلامی را تامین کنند و دستگاههای مسئول در اجرای قانون مطابق ضوابط عمل کنند.
هدایت شده از دارالقرآن پلیس
با احترام به استحضار سروران قرآنی همراه در کانال نورالقرآن می رساند:
مسابقه روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۲ همانند روز های گذشته با استقبال چشم گیری از همراهان صورت گرفت که از بین این عزیزان پس از قرعه کشی برندگان ذیل مشخص شدند:
#برندگان_مسابقه_روز_یست_و_هشتم
۱- سرکار خانم زینب سادات احمد زاده طاهری از استان اصفهان _ آران و بیدگل ( خانواده کارکنان)
۲- جناب آقای محمد شریف اعلم از استان خراسان رضوی _ درگز ( کارکنان)
۳-سرکار خانم فاطمه امیریان از استان ایلام _ مهران ( خانواده کارکنان)
۴- جناب آقای حسن کریمی از استان خراسان جنوبی _ بشرویه ( کارکنان )
۵- جناب آقای سید علی حسینی از استان مازندران _ بابلسر ( کارکنان)
پاسخ صحیح این مسابقه : ۲۸۳
اطلاع رسانی اداره قرآن ، عترت و نماز فراجا
🆔 @nouralquran
هدایت شده از دارالقرآن پلیس
این مسابقه آخرین مسابقه ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۲ بود ...
از تمامی برندگان تقاضا می شود برای پرداخت جوایز شماره حساب به نام شخص برنده (ترجیحا شماره حساب بانک سپه) را به همان آیدی که برنده شدنتان را اعلام نموده است ارسال نمایید...
با تشکر و قدردانی از همه ی عزیزانی که در مسابقه مشارکت داشتند
کانال رسمی نورالقــ♥ــرآن
🆔 @nouralquran
✍️ رمان #سپر_سرخ
#قسمت_اول
💠 از پنجره اتاق نسیم خوش رایحه بهاری نوازشم میکرد تا خستگی یک شب طولانی را خمیازه بکشم.
مثل هر روز به نیت شفای همه بیمارانی که دیشب تا صبح مراقبشان بودم، سوره #حمدی خواندم و سبک و سرحال از جا بلند شدم.
💠 روپوش سفید پرستاریام را در کمد مرتب کردم، مانتوی بلند یشمی رنگم را پوشیدم و روسریام را محکم پیچیدم که کسی به در اتاق زد.
ساعت ۷ صبح بود، آرزو کردم در این ساعتِ تعویض شیفت، بیمار جدیدی نیاورده باشند و بتوانم زودتر به خانه بروم که در چهارچوب در، قد بلندش پیدا شد.
💠 برای شیفت صبح آمده بود و خیال میکرد هر چه پیراهن و شلوارش تنگتر باشد، پیش چشمم جذابتر میشود و خبر نداشت فقط حالم را بیشتر به هم میزند که با لبخندی کرشمه کرد :«صبح بخیر آمال!»
نمیدانست وقتی با آن خط باریک ریش و سبیل، صدایش را نازک میکند و اسم کوچکم را صدا میزند چه احساس بدی پیدا میکنم که به اجبارِ رابطه همکاری، تنها پاسخ #سلامش را دادم و او دوباره برایم زبان ریخت :«دیشب خیلی خسته شدی؟»
💠 نمیخواستم مستقیم نگاهش کنم که اگر میکردم همین خشم چشمانم برای بستن دهانش کافی بود و میدانستم #زیبایی صورتم زبانش را درازتر میکند که نگاهم را به زمین فرو بردم و یک جمله گفتم :«گزارش مریضا رو نوشتم.»
و دیگر منتظر پاسخش نماندم، کیفم را از کمد بیرون کشیدم و از کنارش رد شدم که دوباره با صدای زشتش گوشم را گزید :«چرا انقدر بد رفتار میکنی آمال؟»
💠 روی پاشنه پا به سمتش چرخیدم و باید زبانش را کوتاه میکردم که صدایم را بلند کردم :«کی به تو اجازه داده اسم منو ببری؟»
با لبهای پهن و چشمان ریز و سیاهش نیشخندی نشانم داد و همه خویشتنداری دخترانهام را به تمسخر گرفت :«همین کارا رو میکنی که هیچکس نمیاد سمتت! #داعش هم انقدر سخت نمیگرفت که تو میگیری!»
💠 عصبانیت طوری در استخوانهایم دوید که سرانگشتانم برای زدن کشیدهای به دهانش راست شد و با همان دستم دسته کیفم را چنگ زدم تا خشمم خالی شود.
این جوانک تازه از #آمریکا برگشته کجا داعش را دیده بود و دیگر لیاقت نداشت حتی صدایم را بشنود که از اتاق بیرون رفتم.
💠 میشنیدم همچنان به ریشخندم گرفته و دیگر نمیفهمیدم چه میگوید که حالا فقط چشمان کشیده و نگاه نگران آن جوان را میدیدم.
او به گمانش فقط به تمسخرم گرفته و با همین یک جمله کاری با دلم کرده بود که دوباره خمار خیال او خانه خاطراتم زیر و رو شده بود.
💠 از بیمارستان خارج شدم و از آنهمه شور و نشاط این صبح #بهاری تنها صحنه آن شب شیدایی پیش چشمانم مانده بود که قدمهایم را روی زمین میکشیدم و دوباره #حسرت حضورش را میخوردم.
از آخرین دیدارش سه سال گذشته بود و هنوز جای خالیاش روی شیشه احساسم ناخن میکشید که موبایلم زنگ خورد.
💠 گاهی اوقات #رؤیا تنها مرهم درد دوری میشود که کودکانه آرزو کردم او پشت خط باشد و تیر خیالبافیام به سنگ خورد که صدای نورالهدی در گوشم نشست.
مثل همیشه با آرامش و مهربانی صحبت میکرد و حالا هیجانی زیر صدایش پیدا بود که بیمقدمه پرسید :«آمال میای بریم #ایران؟»
💠 کنار خیابان منتظر تاکسی ایستادم و حس کردم سر به سرم میگذارد که بیحوصله پاسخ دادم :«تازه شیفتم تموم شده، خستهام!»
بیریاتر از آنی بود که دلگیر حرفم شود، دوباره به شیرینی خندید و شوخی کرد :«خب منم همین الان از شیفت برگشتم خونه! تازه مگه همیشه دوست نداشتی محبت اون پسره رو جبران کنی؟ اگه میخوای الان وقتشه!»
💠 نگاهم به نقطهای نامعلوم در انتهای خیابان خیره ماند و باور نمیکردم درست در همان لحظاتی که #پریشان او شده بودم، نامش را از زبان نورالهدی بشنوم که به لکنت افتادم :«چطور؟»
طوری دست و پای دلم را گم کرده بودم که نورالهدی هم حس کرد و سر به سرم گذاشت :«یعنی اگه اون باشه، میای؟»
💠 حس میکردم دلم را به بازی گرفته و اینهمه تکرار #خاطراتش حالم را به هم ریخته بود که کلافه شدم :«من چی کار به اون دارم!»
رنجشم را از لحنم حس کرد، عطر خنده از صدایش پرید و ساده صحبت کرد :«#ابومهدی داره نیروهای #حشد_الشعبی رو برای کمک به سیل #خوزستان میبره ایران.»...
#ادامه_دارد
#رادان
#حجاب_بالندگی
#سپر_سرخ