eitaa logo
روابط عمومی شهید بیگلری
415 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
127 فایل
این کانال در راستای ارتقاء باورهای مخاطبین در زمینه های فرهنگی،تربیتی،اعتقادی،سیاسی و سبک زندگی اسلامی،اقدام گردیده است. برای ارتباط با ادمین به آیدی @admin_biglari پیام بدهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
⏱ 26 مردادماه 🔆 به میهن گرامی باد.
یاد بگیریم؛ در شادی ها علت باشیم، نه شریک... در غم ها شریک باشیم نه علت... یادتان باشد به اندازه اى كه زيبا مى بينید و مثبت مى انديشید زيبا زندگى کنید آدم هاى دوست داشتنى نگرش مثبت وانرژى مثبت دارند ‌ ‌
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥⚫️ واکنش همسر شهید شاهچراغ(ع) وقتی به او سلام رهبری را می‌رسانند
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قهرمان حادثه شاهچراغ: وقتی فرد تروریست به سمت یک زائر زن تیراندازی کرد، خونم به جوش آمد
🌹اميرالمومنين علی(ع): (ارزش) جوانى را جز پيران نمى شناسند؛ (ارزش) آرامش را جز گرفتاران نمى شناسند؛ (ارزش) سلامت را جز بيماران نمى شناسند، (ارزش) زندگى را جز مُردگان نمى دانند. 📚 مواعظ العددیّة ص ۲۱۸ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکانی که در آن قرآن را آتش زدند توسط خیری خریداری شده تا در آنجا مسجد بسازند
✅استخدامی سپاه پاسداران 🔻سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برخی از استان های کشور از بین آقایان ثبت نام بعمل می آورد . متقاضیان محترم جهت اطلاع از نحوه و مدارک استخدامی به ناحیه (مقاومت) خود مراجعه نمایند.
6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه ورود سیدالاسرا ایران شهید حسین لشکری به وطن پس از ۱۸ سال اسارات وی در ۱۷فروردین۱۳۷۷ و پس از تحمل ۶۴۱۰روز اسارت به آغوش خانواده بازگشت⁦⁩. روایت همسر شهید از لحظه شهادت: لحظه شهادتش تلخ ترين لحظه زندگي ام بود. نوزدهم مرداد سال 88 بود. شام خورده بوديم و حسين مي خواست نوه مان محمد رضا را به بيرون ببرد. حالش خوب بود و ظاهرا مشكلي نداشت. رفت و بعد از دقايقي به خانه بازگشت. گفت مي خواهم توي سالن كنار محمد رضا بخوابم. من هم شب بخير گفتم و از پله ها بالا رفتم. آخرين پله كه رسيم ديدم صداي سرفه اش بلند شد. بخاطر شكنجه هايي كه شده بود حالش بدي داشت و هميشه سرفه مي كرد اما اين دفعه صدايش متفاوت بود. پايين را نگاه كردم ديدم به پشت افتاده. نمي‌دانم چطور خودم را به او رساندم. حالت خفگي پيدا كرده بود. به سختي نفس مي‌كشيد. دستش در دستم بود و نگاهمان بهم گره خورده بود. دنيا برايم تيره و تار شد. چشمان حسين ديگر نگاهم را نمي‌ديد و لحظاتي بعد دستانم از آن وجود گرم، جسمي سرد را حس لمس مي‌كرد.
بحث و مجادله، دوستی را از بین می‌برد
📲تلفن‌های ضروری برای مسافران