eitaa logo
روابط عمومی پلیس مازندران
262 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
64 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
اگر اجرت ماشین یا هواپیما و یا سایر وسایل نقلیه در سال استطاعت، بیشتر از حدّ متعارف باشد، در صورتی که توانایی پرداخت مازاد را بدون حرج و مشقّت داشته باشد، واجب است آن را بپردازد تا به حج برود و صِرف گرانی و افزایش قیمت‌ها ضرری به استطاعت نمی زند؛ ولی اگر توانایی پرداخت مازاد را ندارد یا پرداخت آن اجحاف بر او باشد، واجب نیست آن را بپردازد و مستطیع نیست و حکم خرید یا اجاره چیزهای دیگری که در سفر حج به آنها نیاز دارد نیز چنین است. همچنین در صورتی که بخواهد مال خود را به کمتر از قیمت معمول بفروشد و پول آن را صرف حج کند، همین حکم را دارد.   خمس سرمایه سرمایه دو قسم است: ۱. سرمایه در گردش (یا مال التجاره یا سرمایه متغیّر) که پول نقد در گردش، اجناس مغازه، تولیدات کارخانه، محصولات کشاورزی و ... را شامل می شود. این نوع سرمایه اگر از درآمد تهیه شده باشد، در اولین سررسید سال خمسی پس از خرید باید خمس آن به قیمت روز پرداخت شود و پس از آن اگر در سررسید سال خمسی بعد نسبت به سال قبل (پس از کسر مقدار تورم)، رشد داشته و خریدار داشته باشد، باید خمس آن پرداخت گردد. ۲. سرمایه ثابت که شامل ملک تجاری، زمین زراعی، ابزار تولید و کسب (حتی وسایل سرمایش و گرمایش) همچنین وسایل حمل و نقل بار یا مسافر و ... است. این نوع سرمایه اگر از درآمد تهیه شده باشد، در اولین سررسید سال خمسی پس از خرید باید خمس آن به قیمت روز پرداخت شود و پس از آن تا زمانی که فروخته نشود، خمس ندارد و ترقی قیمت آن پس از فروش و کسر مقدار تورم، جزء درآمد سال فروش محسوب می‌شود. اگر چند سال از خرید سرمایه گذشته و خمس آن پرداخت نشده باشد، خمس آن باید همراه با تورم پرداخت گردد.  https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 برزو ارجمند رو میبینید که خارج از کشور شغلش شده دلقک بودن خداروشکر زیر یک سال از عزا و عزاداری هم در اومد 🔹 ‌ چه قدر پست و حقیر واقعا خلایق هر چه لایق، شاید دلقک بودن تو خارج رو به هنرمند با عزت بودن داخل ایران ترجیح داده 🔹 ‌ میخواست برعندازی کنه ولی مضحکه خاص و عام شد!
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 سردار آزمون مهمون برنامه فوتبال برتر شبکه سه شده! 🔹 منم بابت استوری‌هام علیه نظام و نخوندن سرود تیم ملی تو جام جهانی و همراهی با جریان براندازی عذرخواهی می‌کنم! ✍️
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️ 💠 مصطفی در حرم (علیهاالسلام) بود و صدای تیراندازی از تمام شهر شنیده می‌شد. ابوالفضل مرتب تماس می‌گرفت هر چه سریعتر از خارج شویم، اما خیابان‌های داریا همه میدان جنگ شده و مردم به حضرت سکینه (علیهاالسلام) پناه می‌بردند. 💠 مسیر خانه تا حرم طولانی بود و مصطفی می‌ترسید تا برسد دیر شده باشد که سیدحسن را دنبال ما فرستاد. صورت خندان و مهربان این جوان ، از وحشت هجوم به شهر، دیگر نمی‌خندید و التماس‌مان می‌کرد زودتر آماده حرکت شویم. خیابان‌های داریا را به سرعت می‌پیمود و هر لحظه باید به مصطفی حساب پس می‌داد چقدر تا حرم مانده و تماس آخر را نیمه رها کرد که در پیچ خیابان، سه نفر مسلّح راه‌مان را بستند. 💠 تمام تنم از ترس سِر شده بود، مادر مصطفی دستم را محکم گرفته و به خدا التماس می‌کرد این را حفظ کند. سیدحسن به سرعت دنده عقب گرفت و آن‌ها نمی‌خواستند این طعمه به همین راحتی از دست‌شان برود که هر چهار چرخ را به بستند. ماشین به ضرب کف آسفالت خیابان خورد و قلب من از جا کنده شد که دیگر پای فرارمان بسته شده بود. 💠 چشمم به مردان مسلّحی که به سمت‌مان می‌آمدند، مانده و فقط ناله مادر مصطفی را می‌شنیدم که خدا را صدا می‌زد و سیدحسن وحشتزده سفارش می‌کرد :«خواهرم! فقط صحبت نکنید، از لهجه‌تون می‌فهمن نیستید!» و دیگر فرصت نشد وصیتش را تمام کند که یکی با اسلحه به شیشه سمت سیدحسن کوبید و دیگری وحشیانه در را باز کرد. نگاه مهربانش از آینه التماسم می‌کرد حرفی نزنم و آن‌ها طوری پیراهنش را کشیدند که تا روی شانه پاره شده و با صورت زمین خورد. 💠 دیگر او را نمی‌دیدم و فقط لگد وحشیانه را می‌دیدم که به پیکرش می‌کوبیدند و او حتی به اندازه یک نفس، ناله نمی‌زد. من در آغوش مادر مصطفی نفسم بند آمده و رحمی به دل این حیوانات نبود که با عربده درِ عقب را باز کردند، بازویش را با تمام قدرت کشیدند و نمی‌دیدند زانوانش حریف سرعت آن‌ها نمی‌شود که روی زمین بدن سنگینش را می‌کشیدند و او از درد و ضجه می‌زد. 💠 کار دلم از وحشت گذشته بود که را به چشم می‌دیدم و حس می‌کردم قلبم از شدت تپش در حال متلاشی شدن است. وحشتزده خودم را به سمت دیگر ماشین می‌کشیدم و باورم نمی‌شد اسیر این شده باشم که تمام تنم به رعشه افتاده و فقط را صدا می‌زدم بلکه شود که هیولای تکفیری در قاب در پیدا شد و چشمانش به صورتم چسبید. 💠 اسلحه را به سمتم گرفته و نعره می‌زد تا پیاده شوم و من مثل جنازه‌ای به صندلی چسبیده بودم که دستش را به سمتم بلند کرد. با پنجه‌های درشتش سرشانه مانتو و شالم را با هم گرفت و با قدرت بدنم را از ماشین بیرون کشید که ‌دیدم سیدحسن زیر لگد این وحشی‌ها روی زمین نفس‌نفس می‌زند و با همان نفس بریده چشمش دنبال من بود. 💠 خودش هم بود و می‌دانست سوری بودنش شیعه بودنش را پنهان می‌کند و نگاهش برای من می‌لرزید مبادا زبانم سرم را به باد دهد. مادر مصطفی گوشه خیابان افتاده و فقط ناله جانسوزش بلند بود و به هر زبانی التماس‌شان می‌کرد دست سر از ما بردارند. 💠 یکی‌شان به صورتم خیره مانده بود و نمی‌دانستم در این رنگ پریده و چشمان وحشتزده چه می‌بیند که دیگری را صدا زد. عکسی را روی موبایل نشانش داد و انگار شک کرده بود که سرم فریاد کشید :«اهل کجایی؟» لب و دندانم از ترس به هم می‌خورد و سیدحسن فهمیده بود چه خبر شده که از همان روی خاک صدای ضعیفش را بلند کرد :«خاله و دختر خاله‌ام هستن. لاله، نمی‌تونه حرف بزنه!» 💠 چشمانم تا صورتش دوید و او همچنان می‌گفت :«داشتم می‌بردم‌شون دکتر، خاله‌ام مریضه.» و نمی‌دانم چه عکسی در موبایلش می‌دید که دوباره مثل سگ بو کشید :« هستی؟» یکی با اسلحه بالای سر سیدحسن مراقبش بود و دو نفر، تن و بدن لرزانم را به صلّابه کشیده بودند و من حقیقتاً از ترس لال شده بودم که با ضربان نفس‌هایم به گریه افتادم. 💠 مادر مصطفی خودش را روی زمین به سمت پای‌شان کشید و مادرانه التماس کرد :«دخترم لاله! اگه بترسه، تشنج می‌کنه! بهش رحم کنید!» و رحم از پلیدشان فرار کرده بود که به سرعت برگشت و با همان ضرب به سرش لگدی کوبید که از پشت به زمین خورد. به‌نظرم استخوان سینه سیدحسن شکسته بود که به سختی نفس می‌کشید و با همان نفس شکسته برایم سنگ تمام گذاشت :«بذارید خاله و دخترخاله‌ام برن خونه، من می‌مونم!» که را روی پیشانی‌اش فشار داد و وحشیانه نعره زد :«این دختر ایرانیه؟»...
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔴خانمی با بچه به مقر سپاه مریوان آمد گفت: کاک احمد گناه من چیه که شوهرم عضو کومله است و من محتاج نان شبم حاج احمد گفت: از زمانی که من این‌جا هستم تا زمانی که از این‌جا برم، نصف حقوقم رو به این خانم بدید. خبر که به گوش شوهرش رسید با جمعی از کومله‌ها خودش را تسلیم حاج احمد کرد. 🇮🇷 بنیان و پی ریزی اصلی این انقلاب اسلامی بر اساس این تفکرات ، رویکردها و اعمال بنا شده ،این است که به حول و قوه الهی هیچ طوفانی نمی‌تواند کوچک‌ترین آسیبی به این نظام اسلامی و انقلاب وارد کند. 🌷
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
♨️21تیرسالروز قیام مسجد گوهرشاد علیه کشف حجاب 🔷️قیام مسجد گوهر شاد، یک فاجعه‌ایکه در مشهد به مناسبت حجاب اتفاق افتاده. مقام معظم رهبری، 96/1/8 🔷️☫ با ما همراه شوید. 🔹️☫جهاد تبیین •┈┈••✾🍃🌹🍃✾••┈┈• ✅️روابط عمومی مرزبانی خراسان شمالی
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق زن زندگی آزادی به زن اسقاطیلی توسط پلیس 🔷️☫ با ما همراه شوید. 🔹️☫جهاد تبیین •┈┈••✾🍃🌹🍃✾••┈┈• ✅️روابط عمومی مرزبانی خراسان شمالی
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
این‌قدر انرژی منفی به هم ندیم. این‌قدر مشکلاتمون رو تند و تند برای بقیه بازگو نکنیم تا خودمون تخلیه شیم. این‌قدر نق نزنیم، غر نزنیم. این کار بهره‌کشی عاطفی از آدم‌هاست. در جواب «خوبی؟» به جای بازگو کردن سیلی از بدبختی‌ها، بگیم آره و قسمت خوب روزمون رو با دوستمون تقسیم کنیم. تعریف کردن یک داستان خنده‌دار از روزت، هم خودت رو شاد می‌کنه هم دوستت رو... ولی ناله‌ کردن‌های پی‌ در پی حال همه رو خراب می‌کنه.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺فریاد یک دانشجو بر سردر دانشگاه شریف خطاب به شرکت کنندگان جشن خیابانی غدیر: صدای دانشجوی کشته شده شریف باشیم 🔷️☫ با ما همراه شوید. 🔹️☫جهاد تبیین •┈┈••✾🍃🌹🍃✾••┈┈• ✅️روابط عمومی مرزبانی خراسان شمالی
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨تشدید نظارت و برخورد با اماکن متخلف و هنجارشکن 🔹پلمپ کافه هنجارشکن در جزیره کیش تا اطلاع ثانوی 🔰 سازمان اطلاعات فراجا در ایتا، روبیکا، بله و ویراستی 🆔 @S_Etelaat_faraja