امام خمینی(ره)
اگر سپاه نبود کشور هم نبود.
دشمن بخوبی میداند سپاه یک ارگان نظامی نیست بلکه سپاه سیستمی مردم نهاداست فعالیتهای جهادی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی سپاه را یک نیروی عظیمی مبدل کرده که براساس نیازهای کشور برنامه ریزی نموده و در دل ملتهای آزاده جایگاه خاصی دارد #ThankslRGC
🔰حضرت امام باقر (ع) به علم و دانش و فضيلت و تقوا معروف بود
✅رئیس عقیدتی سیاسی انتظامی استان لرستان گفت:سیره معصومین(ع) راه خودسازي و منبع رشد و كمال فردي است
✅به گزارش روابط عمومی لرستان، حجت الاسلام دکتر "حسینی مازندرانی" در جمع کارکنان ستاد انتظامی استان ضمن عرض تبریک سالروز ولادت امام محمد باقر(ع) با بیان حدیثی از آن امام همام گفت:از شیعیان ما نیست مگر کسی که تقوا داشته باشد و از خداوند اطاعت نماید.
✅حجت الاسلام حسینی مازندرانی گفت: حضرت امام باقر (ع) به علم و دانش و فضيلت و تقوا معروف بود و پيوسته مرجع حلّ مشكلات علمى مسلمانان به شمار مى رفت. وجود امام محمّد باقر (ع) مقدّمه اى بود براى بیداری امّت . زيرا مردم ، او را نشانه هاى فرزند كسانى مى دانستند كه جان خود را فدا كردند تا موج انحراف ـ كه نزديك بود نشانه هاى اسلام را از ميان ببرد ـ متوقّف گردد.
✅رئیس عقیدتی سیاسی انتظامی استان افزود: امام باقر (ع) مؤسس و بنیانگذار حوزه علمیه شیعه و نهضت فرهنگی انقلاب فرهنگی تشیع بود. امام باقر (ع) اگر چه بر اثر سلطه حکومت طاغوتها، از نظر سیاسی منزوی بود و اعتراضهای او به صورت یک نهضت سیاسی همه جانبه برای سرنگونی رژیم بنیامیه نینجامید ، با اینکه در این راه تا سر حد شهادت حرکت کرد ، ولی او دریافته بود که فرهنگ تشیع در انزوا قرار دارد.
#فقط_جلب_رضای_خدا
شاگردی از استادش درباره ی
جلب رضایت خدا و بهترین راه آن پرسید
استاد گفت:
به گورستان برو و به مرده ها توهین کن
شاگرد دستور استاد را اجرا کرد
و نزد او برگشت.
استاد گفت: جواب دادند؟
شاگرد گفت : نه
استاد گفت: پس بار دیگر به آنجا برو
و آن ها را ستایش کن
شاگرد اطاعت کرد و همان روز عصر
نزد استاد برگشت.
استاد بار دیگر از او پرسید که
آیا مرده ها جواب دادند؟
و شاگرد گفت : نه
استاد گفت: برای جلب رضایت خدا
همین طور رفتار کن
✔️نه به ستایش های مردم توجه کن
و نه به تحقیر ها و تمسخر هایشان
✔️بدین صورت است که می توانی
راه خودت را در پیش گیری
🕗 #آشنای_راه ۱۱ | هم بازی
راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح
🔸سال های آخر نمی توانست به راحتی بنشیند؛ حتی برای نماز. ولی آن روز تا بچه ها را دید، درد پا یادش رفت و ناخود آگاه بدون کمک نشست کنارشان. عرق چینش را گذاشت سر یکی از بچه ها و بعد گفت:«کلاه بابا رو نمی دی؟»
🔹این را گفت که ندهد. عرق چین بین بچه ها دست به دست می شد و او با صدای بلند می خندید. از شوخی با بچه ها کیف می کرد. بچه های کوچک تر را بغل می گرفت و با همان حال آن قدر قرآن می خواند و مطالعه می کرد که خوابشان ببرد.
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)