eitaa logo
روابط عمومی انتظامی زنجان
329 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
﷽وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ شهادت یعنی،متفاوت به آخر برسیم و گرنه،مرگ پایان همه قصه‌هاست . ✅ امام خامنه‌ای: حوزه فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد ارتباط با ادمین کانال @Admin_R_O_E_Zanjan
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍ بدان که سفرت در این دنیا کوتاه است 🔹شخص جوانی در اتوبوس نشسته بود. 🔸در ایستگاه بعدی شخصی مسن با ترش‌رویی و سروصدا وارد اتوبوس شد و کنار او نشست و خود را به‌همراه کیف‌هایش با فشار و زور بر روی صندلی نشاند. 🔹کسی که در طرف دیگر آن جوان نشسته بود، از او پرسید که چرا چیزی نمی‌گوید. 🔸جوان با لبخندی پاسخ داد: سفر ما با یکدیگر بسیار کوتاه است، من ایستگاه بعدی پیاده می‌شوم. 🔹اگر تک‌تک ما این موضوع را درک می‌کردیم که وقت ما بسیار کم است، آن‌وقت متوجه می‌شدیم که پرخاشگری، بحث و جدل‌های بی‌نتیجه، نبخشیدن دیگران، ناراضی‌بودن و عیب‌جویی‌کردن، تلف‌کردن وقت و انرژی است. https://eitaa.com/atashbekhtyar
🌹دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان https://eitaa.com/atashbekhtyar
29_237594863510487210.mp3
7.96M
🌹تلاوت تحدیر (تند خوانی) جز ۲۹ قرآن کریم 🕊ثوابش هدیه ای باشد به روح حضرت امام (ره) https://eitaa.com/atashbekhtyar
16.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اعتراض شدید حجت الاسلام سلیمانی «امام جمعه لاهیجان» به دادستان این شهر 🔹با احکام ضعیفِ آقایان، لاهیجان تبدیل به بهشت اغتشاش‌گران شده است. آقای دادستان در قضیه پلمپ فروشگاه‌ها اقتدار شورای تامین شهرستان را شکست و اعضای شورا را سکه‌ی یک پول کرد. 🔹ملاقات با آقای دادستان برای مردم خیلی سخت است؛ شما خانواده شهید امنیت را به دیدار نپذیرفتید. خیلی بیجا کردید، البته دیدار خانواده شهید لیاقت میخواهد. 🔹این شهر دادستان نداشته باشد بهتر است تا رسانه تروریستی رادیو گیلان برای دادستانش سوت و کف بزند. چادر از سر دخترمان کشیدند و به او جسارت کردند آقایان آزاداشان کردند. 🔹این بچه‌های بسیجی میخواستند جلوی دادگستری جمع شوند و اعتراض کنند، بخدا ریش گرو گذاشتم تا انجام نشود والا سقف دادگستری روی سرتان خراب میشد. https://eitaa.com/atashbekhtyar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وداع با ماه رمضان 🔺 رهبر انقلاب: 🔹در دعای وداع ماه مبارک رمضان، امام سجاد (علیه‌السلام) میفرماید: «تَشکُرُ مَن شَکَرَکَ وَ أنتَ ألهَمتَهُ شُکرَکَ»؛ تو بودی که شکرگزاری را به دل شاکران الهام کردی. «وَ تُکافِئُ مَن حَمِدَکَ وَ أنتَ عَلَّمتَهُ حَمدَکَ»؛ تو بودی که توفیق دادی، تعلیم دادی که بتواند حمد تو را به جا بیاورد. به قول شاعر: گفت آن الله تو لبیک ماست و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست https://eitaa.com/atashbekhtyar
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجموعه پیام‌های کوتاه آموزشی با موضوع ترویج عفاف و حجاب 1-پوشیدگی زن برای او بهتر است و زیبایی‌اش را پایدارتر می‌سازد.       حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: 2- مسیر خوشِ سلامت اخلاقی، با احترام به قانون حجاب هموارتر می‌شود 3- زن آزاد، زنی است که با پوشش مناسب، خود را از بند نگاه‌ها و نیت‌های آلوده رها می‌کند 4-حجاب بوته­ی خوش­بوي گل عفاف است که می‌تواند زن را به مراتب عالی معنویت برساند. 5- پوشش مناسب، سمبل آزادگی زن و عامل تحکيم بنیان خانواده است. 6- حجاب؛ جلوه‌گاه زيبايي و شرافت زن است. 7- حجاب، حصاري است که به زن در برابر نگاه‌ها و نیت‌های آلوده مصونیت می‌بخشد. 8- حجاب، نماد پاکدامنی، آگاهی و اندیشه­ورزی زن است. 9- زنان پایبند به حکم شرعی و قانونی حجاب، آرامشی خوشایند را به مردان جامعه هدیه می‌کنند. 10- حجاب، کانون خانواده را به عنوان مركز عشق، اميد و تحقق آرزوهاي زيبا، مستحكم‌ خواهد کرد     11- رعایت قانون حجاب، مهربانی زن در حق افراد جامعه است. 12- پوشش مناسب زن، مهم‌ترین عامل برای مراقبت از زیبایی‌های فطری اوست. 13- آداب دینی از جمله «حجاب» را با عینک علاقه و سلیقه‌ی خویش نگاه نکنیم. 14- حجاب پوشاننده‌ی زیبایی زن نیست؛ بیمه‌کننده‌ی زندگی زیبای اوست 15- حجاب و پوشش ظاهری، ثمره‌ی عفاف درونی است. 16- عفاف ریشه‌ی حجاب و حجاب میوه‌ی عفاف است. 17- حجاب از عوامل مهم تقویت پیوند زناشویی و نظام خانواده است. 18- زکات زیبایی، عفاف و پاکدامنی است
فرماندهی انتظامی استان زنجان به منظور تامین نیروی انسانی خود(مرد) از بین جوانان مومن،متعهد و کارآمد بصورت پیمانی ۵ ساله در مقطع درجه داری استخدام می نماید.
🌹 با سلام و عرض ادب خدمت شما همراهان عزیز از امشب تا پیش از ماه ذالقعده ، به امید خدا هر شب حدود ساعت ۲۱ رمان تقدیم حضورتان می‌شود امید است که مورد پسند شما عزیزان واقع بشه . 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
✍️ رمان 💠 از پنجره اتاق نسیم خوش رایحه بهاری نوازشم می‌کرد تا خستگی یک شب طولانی را خمیازه بکشم. مثل هر روز به نیت شفای همه بیمارانی که دیشب تا صبح مراقب‌شان بودم، سوره خواندم و سبک و سرحال از جا بلند شدم. 💠 روپوش سفید پرستاری‌ام را در کمد مرتب کردم، مانتوی بلند یشمی رنگم را پوشیدم و روسری‌ام را محکم پیچیدم که کسی به در اتاق زد. ساعت ۷ صبح بود، آرزو کردم در این ساعتِ تعویض شیفت، بیمار جدیدی نیاورده باشند و بتوانم زودتر به خانه بروم که در چهارچوب در، قد بلندش پیدا شد. 💠 برای شیفت صبح آمده بود و خیال می‌کرد هر چه پیراهن و شلوارش تنگ‌تر باشد، پیش چشمم جذاب‌تر می‌شود و خبر نداشت فقط حالم را بیشتر به هم می‌زند که با لبخندی کرشمه کرد :«صبح بخیر آمال!» نمی‌دانست وقتی با آن خط باریک ریش و سبیل، صدایش را نازک می‌کند و اسم کوچکم را صدا می‌زند چه احساس بدی پیدا می‌کنم که به اجبارِ رابطه همکاری، تنها پاسخ را دادم و او دوباره برایم زبان ریخت :«دیشب خیلی خسته شدی؟» 💠 نمی‌خواستم مستقیم نگاهش کنم که اگر می‌کردم همین خشم چشمانم برای بستن دهانش کافی بود و می‌دانستم صورتم زبانش را درازتر می‌کند که نگاهم را به زمین فرو بردم و یک جمله گفتم :«گزارش مریضا رو نوشتم.» و دیگر منتظر پاسخش نماندم، کیفم را از کمد بیرون کشیدم و از کنارش رد شدم که دوباره با صدای زشتش گوشم را گزید :«چرا انقدر بد رفتار می‌کنی آمال؟» 💠 روی پاشنه پا به سمتش چرخیدم و باید زبانش را کوتاه می‌کردم که صدایم را بلند کردم :«کی به تو اجازه داده اسم منو ببری؟» با لب‌های پهن و چشمان ریز و سیاهش نیشخندی نشانم داد و همه خویشتن‌داری دخترانه‌ام را به تمسخر گرفت :«همین کارا رو می‌کنی که هیچکس نمیاد سمتت! هم انقدر سخت نمی‌گرفت که تو می‌گیری!» 💠 عصبانیت طوری در استخوان‌هایم دوید که سرانگشتانم برای زدن کشیده‌ای به دهانش راست شد و با همان دستم دسته کیفم را چنگ زدم تا خشمم خالی شود. این جوانک تازه از برگشته کجا داعش را دیده بود و دیگر لیاقت نداشت حتی صدایم را بشنود که از اتاق بیرون رفتم. 💠 می‌شنیدم همچنان به ریشخندم گرفته و دیگر نمی‌فهمیدم چه می‌گوید که حالا فقط چشمان کشیده و نگاه نگران آن جوان را می‌دیدم. او به گمانش فقط به تمسخرم گرفته و با همین یک جمله کاری با دلم کرده بود که دوباره خمار خیال او خانه خاطراتم زیر و رو شده بود. 💠 از بیمارستان خارج شدم و از آنهمه شور و نشاط این صبح تنها صحنه آن شب شیدایی پیش چشمانم مانده بود که قدم‌هایم را روی زمین می‌کشیدم و دوباره حضورش را می‌خوردم. از آخرین دیدارش سه سال گذشته بود و هنوز جای خالی‌اش روی شیشه احساسم ناخن می‌کشید که موبایلم زنگ خورد. 💠 گاهی اوقات تنها مرهم درد دوری می‌شود که کودکانه آرزو کردم او پشت خط باشد و تیر خیال‌بافی‌ام به سنگ خورد که صدای نورالهدی در گوشم نشست. مثل همیشه با آرامش و مهربانی صحبت می‌کرد و حالا هیجانی زیر صدایش پیدا بود که بی‌مقدمه پرسید :«آمال میای بریم ؟» 💠 کنار خیابان منتظر تاکسی ایستادم و حس کردم سر به سرم می‌گذارد که بی‌حوصله پاسخ دادم :«تازه شیفتم تموم شده، خسته‌ام!» بی‌ریاتر از آنی بود که دلگیر حرفم شود، دوباره به شیرینی خندید و شوخی کرد :«خب منم همین الان از شیفت برگشتم خونه! تازه مگه همیشه دوست نداشتی محبت اون پسره رو جبران کنی؟ اگه می‌خوای الان وقتشه!» 💠 نگاهم به نقطه‌ای نامعلوم در انتهای خیابان خیره ماند و باور نمی‌کردم درست در همان لحظاتی که او شده بودم، نامش را از زبان نورالهدی بشنوم که به لکنت افتادم :«چطور؟» طوری دست و پای دلم را گم کرده بودم که نورالهدی هم حس کرد و سر به سرم گذاشت :«یعنی اگه اون باشه، میای؟» 💠 حس می‌کردم دلم را به بازی گرفته و اینهمه تکرار حالم را به هم ریخته بود که کلافه شدم :«من چی کار به اون دارم!» رنجشم را از لحنم حس کرد، عطر خنده از صدایش پرید و ساده صحبت کرد :« داره نیروهای رو برای کمک به سیل می‌بره ایران.»...
❌ نامه زن آمریکایی به زنان مسلمان/ گول نخورید و نجیب بمانید: ‼️چرا تقلید می کنید از زنانی که به خاطر عفت و پاکدامنی ازدست رفته شان پشیمانند یا به زودی پشیمان خواهند شد؟ هر آنچه شما در مجلات مد و تلویزیون های غرب می بینید، دروغ است. ارتباط نامشروع قبل از ازدواج چندان هم جالب نیست. ما جسم مان را به مردانی دادیم که عاشقشان بودیم ، فکر می کردیم این راهی است تا با ما ازدواج کنند، همانطوری که همیشه در تلویزیون دیده بودیم . اما بعد از مدتی تو می مانی و اشک‌هایت. ‼️ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان، مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این ماییم که مورد ظلم واقع شده ایم ، برده ی مدهایی هستیم که پَستمان می کند ، نسبت به وزن و انداممان عُقده ای شده ایم، و گدای محبت مردان شده ایم. ما مخفیانه تو را تحسین می کنیم و نسبت به جایگاه تو غبطه میخوریم. خلاصه شده از سایت جهان نیوز ✍️ زنان سرزمینم فریب شیاطین را نخورید.