eitaa logo
روابط عمومی انتظامی زنجان
329 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
﷽وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ شهادت یعنی،متفاوت به آخر برسیم و گرنه،مرگ پایان همه قصه‌هاست . ✅ امام خامنه‌ای: حوزه فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد ارتباط با ادمین کانال @Admin_R_O_E_Zanjan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ربع پهلوی آخرین میخ تابوت اپوزیسیون رو کوبید... فرزند آرزو به گوربرنده شاه فراری که توسط مخالفان جمهوری اسلامی ایران، به عنوان رهبر انتخاب شده به رژیم صهیونیستی سفر کرد تا یک مانور رسانه‌ای و اعلام هم‌بستگی با دشمنان خونی ایران عزیزمان و این رژیم کودک‌کش انجام داده باشه، اما در کمال حقارت نخست وزیر نامحترم رژیم صهیونیستی این بچه خرفت رو در آبدارخانه و در حضور چند سطل آشغال محترم مورد استقبال قرار داد و به معنای واقعی کلمه میزان حقارت دشمنان جمهوری اسلامی رو به نمایش گذاشتن از یه طرف نمایش حقارت و بی‌مقداری ربع پهلوی و اپوزیسیون و از طرف دیگه حقارت خودشون که این‌قدر به خنسی افتادن که با این حقیر پدرفراری دیدار مثلا راهبردی در آبدارخانه برگزار می‌کنند 😄 در واقع شما در اين تصاوير دو وجه حقارت دشمنان ملت بزرگ ایران رو می‌بینید، نه فقط حقارت ربع پهلوی بیچاره، بلکه حقارت رژیم غاصبِ صهیونیستیِ مدعیِ اقتدار که این‌گونه توسط خودشون به نمایش گذاشته‌اند. https://eitaa.com/atashbekhtyar
🔴 تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب، امام (ره) این خط قرمز را مشخص کرد 🔰امام خمینی (ره) تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در همان هفته های اول فرمودند: ‏« الآن وزارتخانه‌ها - این را می‌گویم که به دولت برسد، آنطوری که برای من نقل‌ می‌کنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامی نباید در آن بشود. در وزارتخانه‌های اسلامی نباید زن های لخت بیایند؛ زن ها بروند اما با حجاب باشند. مانعی ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند، با حفظ جهات شرعی باشند » صحیفه امام(ره)، ج 6، ص 328 و 329 🔻در نظر بگیرید که اساساً هنوز مردم به طور رسمی به جمهوری اسلامی رأی نداده اند. 🔻مردم و کشور با انواع و اقسام بحران های و غیر اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند. 🔻کشور در وضعیت خطرناکی قرار داشت و هنوز معلوم نبود چه بر سر انقلاب می آید. 👈 آنگاه امام (ره) در همان روزهای اول، به موضوع ورود پیدا کرده است. ◀️ این اقدام امام نشان می دهد که مسأله حجاب جزو ارکان جدانشدنی حکومت برآمده از دین خداست و در همه شرایط جزو و های ما بوده، هست و خواهد بود. همچنین تمرکز دشمن بر موضوع حجاب در فتنه اخیر نیز یک بار دیگر نشان داد که در موضوع حجاب، ما با یک مسأله عادی روبرو نیستیم. https://eitaa.com/atashbekhtyar
فرازی از وصیت نامه شهید فرج الله ابراهیمی {از خواهران عزیزم می خواهم که حجاب خود را خوب حفظ کنید زیرا حجاب شما از خون شهداء کوبنده تر است.}
حجت الاسلام والمسلمین ادیانی (ریاست محترم سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی ج.ا.ایران) شکوه و عظمت نماز عید ، دل های مؤمنان را جلا می بخشد و دشمنان اسلام را خوار و ذلیل می سازد.
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقبت کسی که به درخواست برادر دینی‌اش اعتنا نمیکند شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ☫به کانال جهاد تبیین بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/863436966Cf69e52cb78
8.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراحل تذکر (بار اول-بار دوم-بارسوم و توقیف خودرو ) به کاشفان حجاب درخودرو
روابط عمومی انتظامی زنجان
🌹 با سلام و عرض ادب خدمت شما همراهان عزیز از امشب تا پیش از ماه ذالقعده ، به امید خدا هر شب حدود سا
✍️ رمان 💠 ذهنم هنوز درگیر نگاهش بود و برای فهم هر کلمه به زحمت افتاده بودم تا بلاخره حرف آخر را زد :«گروه‌های امدادی هم دارن باهاشون میرن. منم با ابوزینب میرم برا کارای درمانی، تو نمیای؟» ماشین‌ها به سرعت از کنارم رد می‌شدند و انگار هیچ‌کدام سراغ مسافر نبودند که خسته بهانه آوردم :«آخه شیفت دارم!» و او با حاضر جوابی پاپیچم شد :«چند روز بیشتر نمیشه! شیفتاتو عوض کن، همین امروز بیا . ما فردا حرکت می‌کنیم سمت مرز زرباطیه.» 💠 از همان صبحی که مقابل چشمانم رفت، همیشه دلم می‌خواست محبتش را جبران کنم و حالا فرصتی دست دلم آمده بود تا حداقل برای مردم کاری انجام دهم که راضی به رفتن شدم. نورالهدی هم مثل همان روزهای دانشگاه وقتی نقشه‌ای می‌کشید تا آخر ایستاده بود که دو دختر کوچکش را به مادرش سپرد و با همسرش تا آمد، دل پدر و مادرم را نرم کرد و همان شب مرا با خودشان به بغداد بردند. 💠 از فلّوجه تا بغداد یک ساعت راه بود و از بغداد تا مرز سه ساعت و در تمام طول این مسیر، نورالهدی تنها از دوران آشنایی‌مان در دانشگاه پزشکی بغداد می‌گفت. اصلاً به روی خودش نمی‌آورد در این سال‌ها بین ما چه گذشته و شاید نمی‌خواست آزارم دهد که حتی نامی از برادرش نمی‌برد و با همان صورت سفید و چشمان روشنش تنها به رویم می‌خندید. 💠 همسرش ابوزینب هنوز در حال و هوای جنگ و در هر فرصتی از خاطرات رفقای ایرانی‌اش در نبرد با می‌گفت و بین هر خاطره سینه سپر می‌کرد :« که به کمک ما نیازی نداره، ما خودمون دوست داشتیم یجوری جبران کنیم که داریم میریم!» و از دریای آنچه او دیده بود، قطره‌ای هم به نگاه من رسیده و دِینی به گردنم مانده بود که قدم در این مسیر نهادم و تازه دیدم در مرز زرباطیه شده است. 💠 صدها خودروی با آمبولانس و بیل مکانیکی همه به جبران محبت ایران برای ورود به صف کشیده و به گفته ابوزینب ساماندهی همه این نیروها در خوزستان با و بود. تنها سه سال از آزادی فلوجه گذشته و یادم نرفته بود دو فرمانده قدرقدرتی که فلوجه را از دهان داعش بیرون کشیدند، و بودند که حتی از شنیدن نام‌شان کام دلم شیرین می‌شد. 💠 ساعتی در مرز معطل ماندیم و وقتی وارد شدیم دیدم خوزستان دریا شده و فوران آب زندگی مردم را با خودش برده است. قرار ما شهر بود، جایی که خانه‌ها تا کمر در آب فرو رفته بود، روستاها تخلیه شده و مردم در چادرها ساکن شده بودند. 💠 باید هر چه سریعتر کارمان را شروع می‌کردیم که همانجا کنار آمبولانسی در یک چادر کوچک، همه امکانات درمانی‌مان را مستقر کردیم. چند روز بیشتر از خوزستان نگذشته و در همین چند روز، بیماری حریف کودکان شادگانی شده بود که تا شب فقط مشغول معاینه و نسخه پیچیدن بودیم. 💠 نزدیک مغرب و عشاء، از کمر درد همان کف چادر دراز کشیدم و نورالهدی آخرین مادر و کودک را رهسپار کرد که صدای ابوزینب از پشت چادر بلند شد :«یاالله!» من سریع از جا بلند شدم و نوالهدی به شوخی جواب داد :«مریضِ مرد نمی‌بینیم، نمیشه بیای تو!» 💠 ابوزینب وارد شد و مرا گوشه چادر دید که از خیر شیطنت با همسرش گذشت و با مهربانی خبر داد :«یکی از موکب‌های برای شام دعوت‌مون کرده!» و نورالهدی هم مثل من ضعف کرده بود که روپوشش را درآورد و رو به من صدا رساند :«بلند شو بریم که رنگت پریده!» تا رسیدن به موکب باید از مسیرهای ساخته شده بین آب و گِل رد می‌شدیم و همه حواسم به زیر پایم بود که صدایی زنانه سرم را بالا آورد. 💠 دختری با چشمانی گریان و میکروفون به دست، نزدیک موکب ایستاده و پیرمردی مقابلش اصرار می‌کرد تا انگشتری را از او قبول کند...