eitaa logo
روابط عمومی انتظامی زنجان
329 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
﷽وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ شهادت یعنی،متفاوت به آخر برسیم و گرنه،مرگ پایان همه قصه‌هاست . ✅ امام خامنه‌ای: حوزه فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد ارتباط با ادمین کانال @Admin_R_O_E_Zanjan
مشاهده در ایتا
دانلود
دااااد نزن ... 👈خانم جان، با شما هستم ... داد نزن! 🦋 زن مظهرجمال خداست و مرد مظهرجلال. و باطن مردان از زن خشن، و باطن زنان از مرد ضعیف، بیزار است. وقتی جای مرد و زن، در خانه عوض شده، و زن مظهر قدرت خانه می‌شود؛ تنفر و پشیمانی جای عشق و عاطفه را می‌گیرد! نرمش و سکوت، حتی در زمانی که حق با شماست، شأن زنانه و روح لطیف شما را، حفظ خواهد کرد. از امروز، حواست به تُنِ صدایت بیشتر باشد ... موفق باشی دوست من ✋ ‌‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌
❄️زن و شوهر باید آن قدر با هم صمیــمی باشند و آن قدر به همدیگر اعتــماد داشته باشند كه حاضر نشوند سفره دلشان را نزد هر كسی باز كنند. بیشتر دخالت های اطرافیان به دلیل ضعف ارتباط زن و شوهر و یا بخاطر این است كه حرف خودشان را نسنجیده پیش دیگران (والدین یا ...) بازگو كرده❌و در واقع خودشان به دیگران چـــــــراغ سبز نشان داده اند ❄️كه دیگران به خود اجازه داده اند وارد زندگی آنها شده و دخالت كنند ‌‌‌ ‌
🔅 ✍ نگذاریم بند «حرمت» پاره شود 🔹زندگى مثل يک كامواست؛ از دستت كه در برود، می‌شود كلاف سردرگم، گره مى‌خورد، می‌پيچد به هم، گره‌گره مى‌شود. 🔸بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله باز كنى. 🔹زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگ‌تر مى‌شود، کورتر مى‌شود. يک جايى ديگر نمى‌شود کاری كرد. 🔸بايد سر و ته كلاف را بريد، يک گره ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محو كرد كه معلوم نشود. 🔹يادمان باشد گره‌هاى توى كلاف همان دلخورى‌هاى كوچک و بزرگند، همان كينه‌هاى چندساله، بايد يک جايى تمامش كرد و سر و تهش را بريد. 🔸زندگى به بندى بند استْ به‌نام «حرمت» كه اگر پاره شود، تمام است ‌‌‌ ‌
برابر اعلام ستاد کل نیروهای مسلح از تاریخ یکم مرداد ماه سال 1402، ترفیع درجه 5 نفر از سرتیپی موقت به سرتیپی دائم و 2 نفر به سرتیپی موقت و 8 نفر نیز سرتیپ دومی به پیشنهاد فرمانده کل انتظامی و با تأیید فرمانده معظم کل قوا اعطا شد. اسامی فرماندهان که درجه سرتیپی (موقت) آنان به سرتیپی (دائم) تبدیل شده است: 1_ احمدعلی گودرزی _ فرمانده مرزبانی فراجا 2 _ سیدکمال هادیانفر _ رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی فراجا 3 _ حسن کرمی _ فرمانده یگان‌های ویژه فراجا 4_ مهدی معصوم بیگی _ رئیس بازرسی کل فراجا 5_ محمد زارعی _ مشاور فرمانده فراجا اسامی مسئولینی که مفتخر به ترفیع سرتیپی (موقت) شده‌اند: 1- سرتیپ دوم پاسدار محمدرضا اسحاقی (معاون مهندسی و پدافند غیر عامل فراجا) 2- سرتیپ دوم پاسدار لطفعلی بختیاری (رئیس مرکز مطالعات راهبردی فراجا) اسامی مسئولینی که مفتخر به ترفیع سرتیپ دومی شده‌اند: 1- سرهنگ پاسدار نبی اله روحی (مشاور و رئیس دفتر فرماندهی فراجا) 2- سرهنگ جلیل موقوفه ئی (فرمانده انتظامی استان سمنان) 3- سرهنگ محمدعارف سپهری (فرمانده مرزبانی استان کردستان) 4- سرهنگ سید موسی حسینی (جانشین فرمانده انتظامی استان مازندران) 5- سرهنگ رضا نصیری (فرمانده یگان ویژه استان اصفهان) 6- سرهنگ محمد معظمی گودرزی (رئیس پلیس پیشگیری فاتب) 7- سرهنگ علی ولی پور گودرزی (رئیس پلیس آگاهی فاتب) 8- سرهنگ سیاوش مهدی زاده (معاون نیروی انسانی فرماندهی یگان‌های ویژه فراجا). انتهای پیام/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥بزرگان شیعه اینجوری به همسرانشون علاقه‌مند بودن و احترام میذاشتن 💥مقایسه کنید با محمدرضا پهلوی که ۳ تا زن گرفت، تهش هم بر اثر مصرف زیاد داروی تقویت جنسی مُرد!
💢 ‏وحوش حمله کننده به دو بانوی محجبه در شیراز شناسایی و بازداشت شدند 🔹 ‌ زمان پایان مماشات با این جانوران وحشی نشده؟ منتظر حکم در کوتاهترین زمان و برخورد قاطع قوه قضاییه هستیم. ✍️ بیداری ملت
 انهدام باند سارقان ای سی یو با بیش از 100 فقره سرقت گروه استان ها_ زنجان _ فرمانده انتظامی استان زنجان از دستگیری سارقان "ای سی یو" خودرو توسط پلیس آگاهی این فرماندهی خبر داد و گفت: با انهدام این باند بیش از 100 فقره سرقت در استانهای زنجان ،اردبیل ، قزوین و همدان کشف شد.   سردار "طراقیه" فرمانده  انتظامی استان زنجان در گفت وگو با خبرنگار پایگاه خبری پلیس بیان داشت: پس از وقوع چندین مورد سرقت "ای سی یو" خودرو در  زنجان ، کارآگاهان  اداره مبارزه با سرقت  پلیس آگاهی وارد عمل شدند. وی افزود خاطر نشان کرد: با تلاش کارآگاهان هویت دو نفر سارق و یک نفر مالخر محرز گردید که طی هماهنگی با مقام قضائی در یک عملیات ضربتی این سه نفر در استان "البرز" دستگیر و به پلیس آگاهی استان زنجان انتقال داده شدند. سردار طراقیه تصریح کرد: متهمان که در ابتدا منکر هر جرمی بودند در مواجه با مدارک و مستندات پلیسی لب به اعتراف گشوده و به ارتکاب بیش از 100 فقره سرقت "ای سی یو" خودروها از استانهای زنجان ،اردبیل ، قزوین و همدان  اقرار کردند. فرمانده انتظامی استان زنجان اظهار داشت: در بازرسی از مخفیگاه این سه نفر تعدادی دستگاه ای سی یوی مسروقه کشف و متهمان برای انجام اقدامات قانونی تحویل مرجع قضائی شدند. پلیس زنجان در پیام رسان سروش :👇 🆔 https://splus.ir/policezanjan پلیس زنجان در پیام رسان تلگرام :👇 🆔https://t.me/police_zanjan1 پلیس زنجان در پیام رسان روبیکا :👇 🆔https://rubika.ir/Police_Zanjan پلیس زنجان در پیام رسان ایتا:👇 🆔 eitaa.com/Police_Zanjan پلیس زنجان در اینستاگرام :👇 🆔http://instagram.com/police__zanjan
 کشف بیش از 85 تن گندم قاچاق گروه استان ها - زنجان - فرمانده انتظامی استان زنجان در پی توقیف 7 دستگاه خودرو کامیون؛ از کشف 85 هزارو و 800 کیلوگرم گندم فاقد مجوز در شهرستان ایجرود خبر داد.   سردار "محمد طراقیه" در گفت و گو با خبرنگار پایگاه خبری پلیس، بیان داشت: در اجراي طرح مقابله با قاچاق کالاهای اساسی و به منظور جلوگیری از خروج  غیر مجاز گندم از کشور، مراتب به صورت ویژه در دستور کار عوامل انتظامی استان قرار گرفت.   وي افزود: ماموران پس از هماهنگی قضائی، حین کنترل نامحسوس خودروهاي عبوري و گشت زنی هدفمند در محورهای مواصلاتی شهرستان ایجرود به 7 دستگاه خودرو کامیون مشکوک و آنها را با علائم هشدار دهنده و دستور ایست متوقف کردند که  در بازرسی از این  7 دستگاه کامیون ، جمعاً مقدار 85 تن و 800 کیلوگرم گندم فاقد مجوز اداره جهاد کشاورزی و سازمان غله، كشف و ضبط شد.   فرمانده انتظامی استان زنجان ، در پايان با اعلام این که ارزش تقریبی کالاهای مکشوفه برابر نظر كارشناسان بیش از 22 میلیارد ریال برآورد شده است، تصريح كرد:گندم های مکشوفه جهت تخلیه به سیلوی مرکزی نگهداری گندم شهرستان ایجرود انتقال داده شد.# پلیس زنجان در پیام رسان سروش :👇 🆔 https://splus.ir/policezanjan پلیس زنجان در پیام رسان تلگرام :👇 🆔https://t.me/police_zanjan1 پلیس زنجان در پیام رسان روبیکا :👇 🆔https://rubika.ir/Police_Zanjan پلیس زنجان در پیام رسان ایتا:👇 🆔 eitaa.com/Police_Zanjan پلیس زنجان در اینستاگرام :👇 🆔http://instagram.com/police__zanjan
 درگیری دو برادر منجر به قتل دوستشان شد گروه استان ها – زنجان – رئیس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی استان زنجان در پی درگیری دو برادر در شهرستان خرمدره از مرگ دوست صمیمی قاتل که قصد میانجیگری داشت خبر داد.   به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پلیس، سرهنگ "آدینه لو" رئیس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی استان در تشریح جزئیات این خبر اظهار داشت: در پی انتقال یک جوان مجروح به بیمارستان خرمدره، واحد گشت خودرویی به محل اعزام و وقوع یک فقره قتل با سلاح سرد را محرز و تایید کرد. وی افزود: در پی احراز قتل از سوی ماموران و اخذ دستور قضائی؛ شناسایی و دستگیری قاتل یا قاتلین در دستور کار پلیس آگاهی شهرستان خرمدره قرار گرفت. سرهنگ آدینه لو تصریح کرد: در این رابطه یک نفر متهم شناسایی و به پلیس آگاهی منتقل که در بازجویی های اولیه به بزه انتسابی صراحتا اعتراف کرد. آدینه لو در ادامه با اشاره به اینکه قاتل و مقتول دوست صمیمی هم بودند و در لحظه وقوع قتل در کنار هم در حال پرسه زنی  با دو نفر دیگر بودند؛ گفت: قاتل در این حین با برادرش در خیابان درگیر شده و با یک قبضه چاقو به سمت وی حمله ور می شود. این مقام انتظامی ادامه داد: حین درگیری قاتل با برادرش، مقتول به قصد میانجیگری و جدا کردن این دو به دنبال قاتل رفته و به دلایل نامعلومی مورد اصابت چاقوی قاتل قرار می گیرد که نهایتا به جهت شدت جراحات در بیمارستان فوت می کند. رئیس پلیس آگاهی استان با اشاره به اعترافات قاتل بیان داشت: انگیزه قتل برابر اظهارات قاتل حالت غیرعادی به جهت مصرف مشروبات الکلی عنوان شده است. بنابراین خبر، سرهنگ آدینه لو در پایان ضمن اشاره به مولفه های تاب آوری و آستانه تحمل بالا در کنترل خشم و پرخاشگری توصیه کرد: والدین نسبت به کنترل رفتار جوانان و نوجوانان اقدام همیشگی داشته و نسبت به مراودات فرزندان خود با افراد ناباب حساس باشند. پلیس زنجان در پیام رسان سروش :👇 🆔 https://splus.ir/policezanjan پلیس زنجان در پیام رسان تلگرام :👇 🆔https://t.me/police_zanjan1 پلیس زنجان در پیام رسان روبیکا :👇 🆔https://rubika.ir/Police_Zanjan پلیس زنجان در پیام رسان ایتا:👇 🆔 eitaa.com/Police_Zanjan پلیس زنجان در اینستاگرام :👇 🆔http://instagram.com/police__zanjan
✍️ 💠 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم می‌پیچیدم، ثانیه‌ها را می‌شمردم بلکه زودتر برگردند و به‌جای همسر و برادرم، با بمب به جان زینبیه افتادند که یک لحظه تمام خانه لرزید و جیغم در گلو شکست. از اتاق بیرون دویدم و دیدم مادر مصطفی گوشه آشپزخانه از ترس زمین خورده و دیگر نمی‌تواند برخیزد. 💠 خودم را بالای سرش رساندم، دلهره حال ابوالفضل و مصطفی جانم را گرفته بود و می‌خواستم به او دلداری دهم که مرتب زمزمه می‌کردم :«حتماً دوباره بوده!» به کمک دستان من و به زحمت از روی زمین خودش را بلند کرد، تا مبل کنار اتاق پاهایش را به سختی کشید و می‌دیدم قلب نگاهش برای مصطفی می‌لرزد که موبایلم زنگ خورد. 💠 از فقط صدای مصطفی را می‌خواستم و آرزویم برآورده شد که لحن نگرانش در گوشم نشست و پیش از آنکه او حرفی بزند، با دلواپسی پاپیچش شدم :«چه خبر شده مصطفی؟ حالتون خوبه؟ ابوالفضل خوبه؟» و نمی‌دانستم این انفجار تنها رمز شروع عملیات بوده و تکفیری‌ها به کوچه‌های حمله کرده‌اند که پشت تلفن به نفس‌نفس افتاد :«الان ما از اومدیم بیرون، ۲۰۰ متری حرم یه ماشین منفجر شده، تکفیری‌ها به درمانگاه و بیمارستان زینبیه حمله کردن!» 💠 ترس تنهایی ما نفسش را گرفته بود و انگار می‌ترسید دیگر دستش به من نرسد که التماسم می‌کرد :«زینب جان! هر کسی در زد، در رو باز نکنید! یا من یا ابوالفضل الان میایم خونه!» ضربان صدایش جام را در جانم پیمانه کرد و دلم می‌خواست هر چه زودتر به خانه برگردد که من دیگر تحمل ترس و تنهایی رو نداشتم. 💠 کنار مادرش روی مبل کز کرده بودم، نمی‌خواستم به او حرفی بزنم و می‌شنیدم رگبار گلوله هر لحظه به خانه نزدیک‌تر می‌شود که شالم را به سرم پیچیدم و برای او بهانه آوردم :«شاید الان مصطفی بیاد بخوایم بریم !» و به همین بهانه روسری بلندش را برایش آوردم تا اگر تکفیری‌ها وارد خانه شدند کامل باشد که دلم نمی‌خواست حتی سر بریده‌ام بی‌حجاب به دست‌شان بیفتد! 💠 دیگر نه فقط قلبم که تمام بدنم از ترس می‌تپید و از همین راه دور تپش قلب مصطفی و ابوالفضل را حس می‌کردم که کسی با لگد به در خانه زد و دنیا را برایم به آخر رساند. فریادشان را از پشت در می‌شنیدم که می‌کردند در را باز کنیم، بدنم رعشه گرفته و راهی برای فرار نبود که زیر لب اشهدم را خواندم. 💠 دست پیرزن را گرفتم و می‌کشیدم بلکه در اتاقی پنهان شویم و نانجیب امان نمی‌داد که دیگر نه با لگد بلکه در فلزی خانه را به گلوله بست و قفل را از جا کَند. ما میان اتاق خشک‌مان زده و آن‌ها وحشیانه به داخل خانه حمله کردند که فقط فرصت کردیم کنج اتاق به تن سرد دیوار پناه ببریم و تنها از ترس جیغ می‌زدیم. 💠 چشمانم طوری سیاهی می‌رفت که نمی‌دیدم چند نفر هستند و فقط می‌دیدم مثل حیوان به سمت‌مان حمله می‌کنند که دیگر به راضی شدم. مادر مصطفی بی‌اختیار ضجه می‌زد تا کسی نجات‌مان دهد و این گریه‌ها به گوش کسی نمی‌رسید که صدای تیراندازی از خانه‌های اطراف همه شنیده می‌شد و آتش به دامن همه مردم افتاده بود. 💠 دیگر روح از بدنم رفته بود، تنم یخ کرده و انگار قلبم در سینه مصطفی می‌تپید که ترسم را حس کرد و دوباره زنگ زد. نام و تصویر زیبایش را که روی گوشی دیدم، دلم برای گرمای آغوشش پرید و مقابل نگاه نجس آن‌ها به گریه افتادم. 💠 چند نفرشان دور خانه حلقه زده و یکی با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت تا بالای سرم آمد، برای گرفتن موبایل طوری به انگشتانم چنگ زد که دستم خراش افتاد. یک لحظه به صفحه گوشی خیره ماند، تلفن را وصل کرد و دل مصطفی برایم بال‌بال می‌زد که بی‌خبر از اینهمه گوش به فدایم رفت :«قربونت بشم زینب جان! ما اطراف درگیر شدیم! ابوالفضل داره خودش رو می‌رسونه خونه!» 💠 لحن گرم مصطفی دلم را طوری سوزاند که از داغ نبودنش تا مغز استخوانم آتش گرفت و با اشک‌هایم به ابوالفضل التماس می‌کردم دیگر به این خانه نیاید که نمی‌توانستم سر او را مثل سیدحسن بریده ببینم. مصطفی از سکوت این سمت خط ساکت شد و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از هستند و به خون‌مان تشنه‌تر شوند. 💠 گوشی را مقابلم گرفت و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانه‌ام پاشید. از شدت درد ضجه زدم و نمی‌دانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفس‌هایش را می‌شنیدم و ندیده می‌دیدم به پای ضجه‌ام جان می‌دهد...