درگیری دو برادر منجر به قتل دوستشان شد
گروه استان ها – زنجان – رئیس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی استان زنجان در پی درگیری دو برادر در شهرستان خرمدره از مرگ دوست صمیمی قاتل که قصد میانجیگری داشت خبر داد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پلیس، سرهنگ "آدینه لو" رئیس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی استان در تشریح جزئیات این خبر اظهار داشت: در پی انتقال یک جوان مجروح به بیمارستان خرمدره، واحد گشت خودرویی به محل اعزام و وقوع یک فقره قتل با سلاح سرد را محرز و تایید کرد.
وی افزود: در پی احراز قتل از سوی ماموران و اخذ دستور قضائی؛ شناسایی و دستگیری قاتل یا قاتلین در دستور کار پلیس آگاهی شهرستان خرمدره قرار گرفت.
سرهنگ آدینه لو تصریح کرد: در این رابطه یک نفر متهم شناسایی و به پلیس آگاهی منتقل که در بازجویی های اولیه به بزه انتسابی صراحتا اعتراف کرد.
آدینه لو در ادامه با اشاره به اینکه قاتل و مقتول دوست صمیمی هم بودند و در لحظه وقوع قتل در کنار هم در حال پرسه زنی با دو نفر دیگر بودند؛ گفت: قاتل در این حین با برادرش در خیابان درگیر شده و با یک قبضه چاقو به سمت وی حمله ور می شود.
این مقام انتظامی ادامه داد: حین درگیری قاتل با برادرش، مقتول به قصد میانجیگری و جدا کردن این دو به دنبال قاتل رفته و به دلایل نامعلومی مورد اصابت چاقوی قاتل قرار می گیرد که نهایتا به جهت شدت جراحات در بیمارستان فوت می کند.
رئیس پلیس آگاهی استان با اشاره به اعترافات قاتل بیان داشت: انگیزه قتل برابر اظهارات قاتل حالت غیرعادی به جهت مصرف مشروبات الکلی عنوان شده است.
بنابراین خبر، سرهنگ آدینه لو در پایان ضمن اشاره به مولفه های تاب آوری و آستانه تحمل بالا در کنترل خشم و پرخاشگری توصیه کرد: والدین نسبت به کنترل رفتار جوانان و نوجوانان اقدام همیشگی داشته و نسبت به مراودات فرزندان خود با افراد ناباب حساس باشند.
پلیس زنجان در پیام رسان سروش :👇
🆔 https://splus.ir/policezanjan
پلیس زنجان در پیام رسان تلگرام :👇
🆔https://t.me/police_zanjan1
پلیس زنجان در پیام رسان روبیکا :👇
🆔https://rubika.ir/Police_Zanjan
پلیس زنجان در پیام رسان ایتا:👇
🆔 eitaa.com/Police_Zanjan
پلیس زنجان در اینستاگرام :👇
🆔http://instagram.com/police__zanjan
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_پنجم
💠 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم میپیچیدم، ثانیهها را میشمردم بلکه زودتر برگردند و بهجای همسر و برادرم، #تکفیریها با بمب به جان زینبیه افتادند که یک لحظه تمام خانه لرزید و جیغم در گلو شکست.
از اتاق بیرون دویدم و دیدم مادر مصطفی گوشه آشپزخانه از ترس زمین خورده و دیگر نمیتواند برخیزد.
💠 خودم را بالای سرش رساندم، دلهره حال ابوالفضل و مصطفی جانم را گرفته بود و میخواستم به او دلداری دهم که مرتب زمزمه میکردم :«حتماً دوباره #انتحاری بوده!»
به کمک دستان من و به زحمت از روی زمین خودش را بلند کرد، تا مبل کنار اتاق پاهایش را به سختی کشید و میدیدم قلب نگاهش برای مصطفی میلرزد که موبایلم زنگ خورد.
💠 از #خدا فقط صدای مصطفی را میخواستم و آرزویم برآورده شد که لحن نگرانش در گوشم نشست و پیش از آنکه او حرفی بزند، با دلواپسی پاپیچش شدم :«چه خبر شده مصطفی؟ حالتون خوبه؟ ابوالفضل خوبه؟»
و نمیدانستم این انفجار تنها رمز شروع عملیات بوده و تکفیریها به کوچههای #زینبیه حمله کردهاند که پشت تلفن به نفسنفس افتاد :«الان ما از #حرم اومدیم بیرون، ۲۰۰ متری حرم یه ماشین منفجر شده، تکفیریها به درمانگاه و بیمارستان زینبیه حمله کردن!»
💠 ترس تنهایی ما نفسش را گرفته بود و انگار میترسید دیگر دستش به من نرسد که #مظلومانه التماسم میکرد :«زینب جان! هر کسی در زد، در رو باز نکنید! یا من یا ابوالفضل الان میایم خونه!»
ضربان صدایش جام #وحشت را در جانم پیمانه کرد و دلم میخواست هر چه زودتر به خانه برگردد که من دیگر تحمل ترس و تنهایی رو نداشتم.
💠 کنار مادرش روی مبل کز کرده بودم، نمیخواستم به او حرفی بزنم و میشنیدم رگبار گلوله هر لحظه به خانه نزدیکتر میشود که شالم را به سرم پیچیدم و برای او بهانه آوردم :«شاید الان مصطفی بیاد بخوایم بریم #حرم!»
و به همین بهانه روسری بلندش را برایش آوردم تا اگر تکفیریها وارد خانه شدند #حجابمان کامل باشد که دلم نمیخواست حتی سر بریدهام بیحجاب به دستشان بیفتد!
💠 دیگر نه فقط قلبم که تمام بدنم از ترس میتپید و از همین راه دور تپش قلب مصطفی و ابوالفضل را حس میکردم که کسی با لگد به در خانه زد و دنیا را برایم به آخر رساند.
فریادشان را از پشت در میشنیدم که #تهدید میکردند در را باز کنیم، بدنم رعشه گرفته و راهی برای فرار نبود که زیر لب اشهدم را خواندم.
💠 دست پیرزن را گرفتم و میکشیدم بلکه در اتاقی پنهان شویم و نانجیب امان نمیداد که دیگر نه با لگد بلکه در فلزی خانه را به گلوله بست و قفل را از جا کَند.
ما میان اتاق خشکمان زده و آنها وحشیانه به داخل خانه حمله کردند که فقط فرصت کردیم کنج اتاق به تن سرد دیوار پناه ببریم و تنها از ترس جیغ میزدیم.
💠 چشمانم طوری سیاهی میرفت که نمیدیدم چند نفر هستند و فقط میدیدم مثل حیوان به سمتمان حمله میکنند که دیگر به #مرگم راضی شدم.
مادر مصطفی بیاختیار ضجه میزد تا کسی نجاتمان دهد و این گریهها به گوش کسی نمیرسید که صدای تیراندازی از خانههای اطراف همه شنیده میشد و آتش به دامن همه مردم #زینبیه افتاده بود.
💠 دیگر روح از بدنم رفته بود، تنم یخ کرده و انگار قلبم در سینه مصطفی میتپید که ترسم را حس کرد و دوباره زنگ زد.
نام و تصویر زیبایش را که روی گوشی دیدم، دلم برای گرمای آغوشش پرید و مقابل نگاه نجس آنها به گریه افتادم.
💠 چند نفرشان دور خانه حلقه زده و یکی با قدمهایی که در زمین فرو میرفت تا بالای سرم آمد، برای گرفتن موبایل طوری به انگشتانم چنگ زد که دستم خراش افتاد.
یک لحظه به صفحه گوشی خیره ماند، تلفن را وصل کرد و دل مصطفی برایم بالبال میزد که بیخبر از اینهمه گوش #نامحرم به فدایم رفت :«قربونت بشم زینب جان! ما اطراف #حرم درگیر شدیم! ابوالفضل داره خودش رو میرسونه خونه!»
💠 لحن گرم مصطفی دلم را طوری سوزاند که از داغ نبودنش تا مغز استخوانم آتش گرفت و با اشکهایم به ابوالفضل التماس میکردم دیگر به این خانه نیاید که نمیتوانستم سر او را مثل سیدحسن بریده ببینم.
مصطفی از سکوت این سمت خط ساکت شد و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از #مدافعان_حرم هستند و به خونمان تشنهتر شوند.
💠 گوشی را مقابلم گرفت و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانهام پاشید. از شدت درد ضجه زدم و نمیدانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفسهایش را میشنیدم و ندیده میدیدم به پای ضجهام جان میدهد...
#ادامه_دارد
#دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_وپنجم
#تولیدی_عس_زنجان
32.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازنشر مستند " خارج از دید ۲ "
چگونه سفیر سوئد تلاش کرد تا در استارت آپ معروف ایرانی "تخفیفان" نفوذ کند ؟
چگونه بزرگ ترین شرکت های صهونیستی آمریکا از استارت اپ ها در دانشگاه شریف حمایت کردند؟
اپلیکشن ایرانی که از کاربران خود برای آمریکا جاسوسی می کرد چه بود؟
.
♻️ عکسی از سقوط خانواده در غرب که در توضیحش آن را نتیجه مصرف ماریجوانا در آمریکا دانسته اما حقیقت، فروپاشی اخلاق و انسانیت در جوامع غربی است!
👈
💢یکی دکمه بالای لباسش رو محکم سفت میکنه به ظاهر که جایگاه و منصب گیرش بیاد و آبروی اَرزشی ها رو ببره
🔹یکی هم لباسش از تنش جدا میشه و جوون میده که آبروی ارزشی ها رو بخره
20.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرماندهان روس گفتند این اباالفضل که فرمانده ی عملیات بود و آمریکایی ها رو شکست داد کیه؟!؟!!!!
🇮🇷 ما را در پیام رسان های زیر دنبال کنید ... 🇮🇷
کانال روابط عمومی فا. زنجان
https://eitaa.com/ravabetomomizanjan
Splus.ir/ravabetomomi.zanjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه هولناک گیرکردن پیراهن نانوا در دستگاه خمیرزنی
⭕️ اگر این فیلم را یک برانداز میدید میگفت: لباس اجباری نانوا نزدیک بود جانش را بگیرد!😐
🌏🇮🇷 ما را در پیام رسان های زیر دنبال کنید ... 🇮🇷
کانال روابط عمومی فا. زنجان
https://eitaa.com/ravabetomomizanjan
Splus.ir/ravabetomomi.zanjan
🔴 در حالی که افکار عمومی مردم به شدت از فیلم کتک خوردن زن مظلوم چادری توسط اون نرّه غول وحشی جریحه دار شده این یارو که مثلاً کانال تبیینی زده، یک خبر از این بی حرمتی نزده بماند در ایام محرم مشغول جُک گفتن و مسخره بازی خودشه!!
حالا اگه بر فرض قضیه برعکس بود و یک زن بی حجاب از یک آمر به معروف کتک نه فقط یک فحش معمولی میشنید و فیلمش پخش میشد، جزو اولین نفراتی بود که فیلمشو پخش می کرد و علیه نیروهای انقلابی کف میدان موضع گیری می کرد..
#صورتی
🇮🇷 ما را در پیام رسان های زیر دنبال کنید ... 🇮🇷
کانال روابط عمومی فا. زنجان
https://eitaa.com/ravabetomomizanjan
Splus.ir/ravabetomomi.zanjan
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما برای تامین امنیت همیشه هستیم ، حتی در شرایط سخت.
امروز ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۲ ظهر
تصاویری از خدمت حافظان امنیت در هوای گرم استان
#امنیت_اتفاقی_نیست
#پلیس_تراز_انقلاب_اسلامی
#تولیدی_عس_زنجان
🇮🇷 ما را در پیام رسان های زیر دنبال کنید ... 🇮🇷
کانال روابط عمومی فا. زنجان
https://eitaa.com/ravabetomomizanjan
Splus.ir/ravabetomomi.zanjan