Majid Entezami - From Karkheh To Rhine (320) (2).mp3
4.98M
🔹موسیقی فیلم
🔸از کرخه تا راین
🔹استاد مجید انتظامی
#دفاع_مقدس #زبان_هنر #موسیقی_فیلم
🔹اسالی از: جناب آقای مهدی رضائی، خواننده موسیقی اصیل ایرانی، عوض انجمن خوشنویسان ایران و عضو فرزانه رواق
@ravagh_channel
🔹کنایههای رزمندهگان
🔸اصطلاحات و تعبیرات جبهه
- باغبان: مسؤل تخریب که یکی از وظائفش کاشتن مین بود
- بالش سرخود: پای مصنوعی رزمندۀ جانباز که در شرائطی، آن را درمیآورد و برای خواب، زیر سر میگذاشت
- برج دیدبانی: رزمندۀ باریک و بلندقد
- برف پاککن عقب: اشاره به دم قاطر که موقع حرکت، آن را به چپ و راست تکان میدهد. کد رمز در مکالمات بیسیم
- بُز کوهی: وانت تویوتا
- بشکۀ خالی: پُرحرف و پرچانه
- بیباک: قاطرچی که باک بنزین نداشت
- بیحیا: دیدهبان، کسی که مجبور به نظربازی در جبهۀ دشمن بود
- بیکتاب: نیروهای بعثی، که دین و ایمان نداشتند
- بیوک ننه: مسؤل آماده کردن چای، مادربزرگ به زبان ترکی
🔹فرهنگ جبهه، اصطلاحات و تعبیرات
جلد سوم ۱۳۸۲ نشر فرهنگگستر
#دفاع_مقدس #زبان_ادبیات #کنایات
@ravagh_channel
🔹نشست بصیرتی
🔸به مناسبت هفته گرامیداشت دفاع مقدس
با سخنرانی:
تنها طلبه جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس استان گیلان
🔹حجهالاسلام والمسلمین حاج آقاحسنزاده فومنی
زمان: چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲
همراه با اقامه نماز جماعت مغرب و عشا
🔸مکان: مسجد حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها شهرک مهر رشت
💠 پایگاه مقاوت بسیج باب الحوائج ع
مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
شهرک مهر رشت
#دفاع_مقدس #تبلیغ #تبیین #بصیرت
@ravagh_channel
Majid Entezami - Booye Pirahan Yousef (320).mp3
5.53M
🔹موسیقی فیلم
🔸بوی پیراهن یوسف
🔹استاد مجید انتظامی
#دفاع_مقدس #زبان_هنر #موسیقی_فیلم
🔹ارسالی از: جناب آقای مهدی رضائی، خواننده موسیقی اصیل ایرانی، عضو انجمن خوشنویسان ایران و عضو فرهیخته رواق
@ravagh_channel
🔹شهدا زندهاند
🔸این ۳ غواص که تصور میشد شهیدند، پیدا شدند. در بین عکسهای منتشر شده از شهدای غواص عملیات «کربلای ۴»، عکس سه غواص دستبسته مشاهده میشود که تا چند ماه اخیر فکر میکردیم این ۳ غواص شهید شدهاند؛ اما آنها زندهاند.
🔸این سه غواص به اسارت بعثیها درآمده بودند و امروز راوی عملیات «کربلای ۴» هستند.
#دفاع_مقدس #شهدای_روایتگر
🔹ارسالی از: جناب عباس جمشیدی عضو فعال رواق و آموزگار فرهیخته گیلان
@ravagh_channel
هدایت شده از مفاخر گیلان
📚کتاب «ماه کامل»
(روایت زندگی سردار شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور شلمانی ملقب به حسین قمی)
🖊کتاب «ماه کامل» روایتی است از زندگی سردار شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور (حسین قمی) که اثری می باشد از خانم شهلا پناهی لادانی.
🖊کتاب ماه کامل توسط انتشارات شهید کاظمی در قطع رقعی و با 608 صفحه به چاپ رسیده است.
📚معرفی کتاب
🖊سال 93 با ورود داعش به عراق، حسین به عراق اعزام شد. جزء اولین افرادی بود که با حاج قاسم در پدافند بغداد - سامرا مشارکت داشت. نبوغ و مجاهدت های او به گونه ای بود که فرماندهان به او لقب حسن باقری زمان را دادند.
🖊او صدها نفر همچون محسن حججی را زیر دست خود پرورش داد تا تکفیری ها نتوانند حتی به بخشی از خواسته های خود در منطقه برسند.
🖊این فرمانده زبده نظامی در همان معرکه ای که شهید حججی به اسارت درآمد به شهادت رسید اما پیش از شهادتش نقشه شوم داعش را برای به راه انداختن حمام خون بر هم زد و جان بسیاری از رزمندگان مقاومت را نجات داد.
🌹مرتضی حسین پور فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون در سوریه بود که در 16 مرداد 1396 در منطقه تدمر سوریه در جریان فرماندهی نیروهای عراقی به درجه رفیع شهادت رسید.
#مفاخرگیلان
https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
🔹جهان فانی و باقی
✅ جهان ماندنی هست و ما رفتنی
🔸شعر از: جناب مسعود ایمانی مدیر انجمن باران شهرستان خمام و عضو فرهیخته رواق
#شعر #جهانهایِ_فانی_و_باقی
🔹خط از: جناب مهدی رضائی عضو عالی انجمن خوشنویسان ایران، خواننده موسیقی اصیل ایرانی و عضو فرزانه رواق
@ravagh_channel
🔹 پیشکش به سید شهیدان اهل قلم
🔹سیدمرتضی آوینی
🔹و اعضاء اهل قلم رواق
سمند خاطره زین کن سواره باید رفت
به دشت سرخ شقایق دوباره باید رفت
بیا به خاک حماسه دوباره سر بزنیم
سری به خاطرههای شب خطر بزنیم
امیر قافله ۱ راهیست از سحر به غروب
ببین طنین انالحق ز غرب تا به جنوب
ز خاک تا ملکوتش، نوای حق جاری است
بهوش جانِ برادر که وقت بیداری است
شب از نیایش سنگر به حیرت آمده بود
زمین ز رزم دلیران، به غیرت آمده بود
ببین که آیۀ «امَّن یُجیب» میخوانند
بُراق علقه سوی فرات میرانند
شبی که خون برادر به آسمان پاشید
زلال زمزم و کوثر به روی او بارید
سلاح، دستِ بسیجی گر آن زمان غرید
درین زمانه، بصیرت ز خامهاش جوشید۲
۱ - کاروان راهیان نور
۲ - جهاد بسیجیان اهل قلم پس از جنگ
شعر از: منصور ایمانی(صبا)
#دفاع_مقدس
#سید_مرتضی_آوینی
#سید_شهیدان_اهل_قلم
#بسیجیان_اهل_قلم_رواق
@ravagh_channel
🔹در آئینهٔ صحبت کسان
#تولستوی #حکمت
🔹ارسالی از: جناب آقای علی رحیمی عضو فرزانهٔ رواق
@ravagh_channel
🔹لشکر ۲۸ عیسیابنمریم
انگار همۀ چهرهها برای هم آشنا بودند. تا به همدیگر میرسیدند، اولین سؤالی که از هم میکردند این بود که از کدام لشکر آمدی؟ عملیات کجاها بودی و از این حرفها. معمولا یکی رو به دیگری میکرد و میگفت: «به نظرم قیافهات خیلی آشناست. یعنی شما رو کجا ممکنه دیده باشم؟». بعد خودش ادامه میداد: «شما مال کدوم لشکری، عملیات کجا بودی؟ اگه بگی ممکنه یادم بیاد!». و او جواب میداد: «لشکر ۲۸ عیسیابنمریم بودهم، تیپ ۱۲ ابراهیم خلیل هم رفت و آمد دارم. عملیاتها والله چی بگم که ریا نشه، بیتالمبین بودهم! توی فتحالمقدس مجروح شدهم. کربلای ۲۴ و والفجر ۱۹ هم روی آمبولانس کار میکردم!». شنونده اگر عاقل و تیز بود، جا نمیماند و روی دستش بلند میشد که: «پس تیپ اسکندر و لشکر نادر اصلا نبودی، ها؟ من همهاش خیال میکردم شما رو توی عملیات تکمیلی مختار دیدهم! پس گفتی عملیات والفجر ۱۹ روی نفربر بودی!». خلاصه حرفهایی میزدند که توی دکان هیچ عطاری پیدا نمیشد. آن وقت دو تایی خندهکنان راهشان را میگرفتند و میرفتند.
🔹فرهنگ جبهه، شوخطبعیها
جلد اول ۱۳۸۲ نشر فرهنگگستر
#دفاع_مقدس #زبان_هنر
#طنز #شوخطبعیها
@ravagh_channel
رواق
محمدکوچولو - ۴ داستان کوتاه ✅ آقای فرماندار محمدکوچولو بعد از خوردن شربتهای هستهدار، بهم گفت: «بر
🔹محمدکوچولو - ۵
🔸داستان کوتاه
✅ دعای کمیلِ واجب
🔸
محمدکوچولو - ۵
داستان کوتاه
دعای کمیلِ واجب!
حاجآقا رحمتی غروبها نیم ساعت مانده به اذان، سری به ماها میزد و شرکت در نماز جماعت و مراسم دینی را به بچهها تأکید میکرد. شب جمعهای آمده بود سنگر ما و کمکم قصد رفتن داشت که محمد نمیدانم چه میخواست بگوید که حاجی نگذاشت و گفت: «بماند بعد، وقت کم است، فقط نماز جماعت و دعای کمیل یادتان نرود!». بلند شد که برود، محمدکوچولو گفت: «حاجآقا نماز رو خودم همینجا توی سنگرم میخونم!». حاجآقا که انگار فراموش کرده بود با کی طرفه، شروع کرد از فضیلت و آثار نماز جماعت گفتن. محمد که مثلا میخواست نشان بدهد دارد با اشتياق به حرفهای حاجآقا گوش میدهد، هر چی حاجی میگفت با سر تأیید میکرد و میگفت بله بله درست میفرمایید. اما دست آخر گفت:
«خودِ خدا هم توی قرآن گفته: إنَّ الصلوهَ تنها، حتى نگفته دو نفری یا سه نفری، چه برسه به جماعت!». حاجآقا خیلی جدی درآمد که: «نه آقا! تنهی یعنی آدم را از فحشا و منکر دور میکند، نه این که تنها و یک نفری نماز بخوانید!» محمد طوری که انگار تازه معنای آیه را فهمیده، عذری خواست و گفت:
«نماز جماعت چشم! ولی برای دعای کمیل انشاءالله فرداشب مزاحم میشیم!»
حاجآقا که دید این آدم دستبردار نیست، با لحن گلایهآمیزی گفت:
«پدرجان! دعای کمیل را مگر مثل نمازهای یومیه، هر شب میخوانند که جنابعالی میخواهید فرداشب به ما افتخار بدهید! این دعا را عرفا شبهای جمعه میخوانند، یعنی امشب. حال خود دانید! و ما علی الرسول الا البلاغ مبین!»
🖊 راوی - نویسنده: منصور ایمانی
#دفاع_مقدس #داستان_کوتاه #طنز
@ravagh_channel