eitaa logo
رواق
136 دنبال‌کننده
839 عکس
270 ویدیو
1 فایل
این کانال در حوزه تولید و انتشار آثار هنری از جمله شعر، داستان، مستندنویسی، هنرهای تجسمی، نقد سینمایی و ... فعالیت می‌کند. ارتباط با مدیر: @m_i_saba
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر گیلکی؛ زن شَل آ بوسته رَزا وا خال دَوَستن سَر پور دردَ وا دَسمال دوستن اگر چی زن بلایِ جانه اما اوتاقِ بی‌زنَ وا مال دوستن برگردان فارسی شاخه کج شده درخت مُو را باید به داربست تکیه داد به سری که درد می‌کند باید دستمال بست اگرچه زن بلای جان است، اما خانه‌ای که زن در آن نباشد، باید طویله‌اش کرد شعر: مرحوم میراحمد سیدفخری‌نژاد(شیون فومنی)
هدایت شده از منصور ایمانی (صبا)
📷💢 گفتم دارم‌ از استرس‌ می‌میرم، گفت‌: « یه ‌ذکر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر کردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم: گره‌ی کار منم‌ همین ‌باز کرد (آخه ‌خودشم‌ به سختی ‌اجازه‌ی ‌خروج ‌گرفت) » گفتم: باشه ‌داداش ‌بگو گفت: «تسبیح ‌داری؟» گفتم: آره گفت: «بگو "الهی ‌بالرقیه ‌سلام ‌الله ‌علیها" حتما ‌سه سـاله ی‌ ارباب ‌نظر میکنه، منتظرتم و قطع‌ کردم‌ 🔺چشممو بستم‌‌ شروع‌ کردم: الهی ‌بالرقیه ‌سلام‌الله‌علیها الهی ‌بالرقیه‌ سلام‌الله‌علیها ۱۰تا‌ نگفتم ‌که ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفر آخرین ‌لیسته؛ بقیه‌اش ‌فردا، توجه نکردم‌ همینجور ‌ذکر می‌گفتم که ‌یهو اسمم ‌رو خوندن، بغضم ‌ترکید با گریه ‌رفتم‌ سمت ‌خونه حاضر‌شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست ‌شد، اشک ‌تو چشمش ‌حلقه ‌زد‌ و گفت: "الهی ‌بالرقیه‌ سلام‌ الله ‌علیها" 🔷 @basijnewsir
هدایت شده از اسماعیل نجار
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از خبرگزاری بسیج
📷💢 برادرش می‌گفت: نمی‌گذاشت کسی از دستش ناراحت شود، اگر دلخوری پیش می‌آمد، سریعا از دل طرف درمی‌آورد. هادی به ما می‌گفت یکی از خاله‌هایمان را در کودکی ناراحت کرده، اما نه ما چیزی به خاطر داشتیم نه خاله‌مان. ولی همه‌اش می‌گفت باید بروم حلالیت بطلبم. هیچ‌وقت دوست نداشت کسی با دلخوری از او جدا شود. 🔷 @basijnewsir
📚مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه... یک روز قرار شد والیبال بازی کنیم، من کتانی نداشتم. به یکی از رفقای ابراهیم که کتانی چینی قدیمی پایش بود گفتم: کتانی ات را بده من برم توی زمین. دمپایی خودم را به او دادم و کتانی اش را گرفتم. مشغول بازی شدیم. بعد از بازی دیدم که او رفته. من هم به خانه برگشتم. هنوز ساعتی نگذشته بود که دیدم ابراهیم به درب منزل ما آمد. با خوشحالی به استقبالش رفتم. گفتم: چه خبر از این طرفا؟! بی مقدمه گفت: سعید، خدا توی قیامت از هر چی بگذرد از حق الناس نمی گذرد. برای همین توی زندگی مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه. بعد ادامه داد: تا می تونی به وسیله ای که مال خودت نیست نزدیک نشو. خیلی مراقب باش! گفتم: آقا ابرام من نوکرتم. چشم. راستی این رفیقت که کتونی ازش گرفتم، نمی دونم کجاست. قبل از پایان بازی رفت.... (شهید ابراهیم هادی خیلی روی حق الناس حساس بودند) 📚 سلام بر ابراهیم۲ /ص 60 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌💐 @emamzamana 💐
هدایت شده از سید حسن منتظرین
ابتدای اسارت در زندان مرکزی استخبارات، ما را که سی نفر بودیم در یک اتاق شش متری جا داده بودند. شب که می‌شد مثل صندلی که توی همدیگر جفت می‌شود، باید همین‌طور تا صبح می‌ماندیم. شب چهارشنبه دم غروب بود و هنوز بچه ها توی اتاق جمع نشده بودند که ناگهان یاد قم و جمکران افتادم. و دلم رفت به صحن و سرای مسجد جمکران. از فرصت استفاه کردم و به یاد نماز امام زمان که شب‌های چهارشنبه در جمکران خوانده می‌شود، مشغول نماز امام زمان شدم. بعد هم تصمیم گرفتم تا زمان آزادی، هر شب چهارشنبه این نماز را بخوانم. فردا شب احساس کردم نماز دیشب خیلی روحم را لطیف کرد و آرامش عجیبی به من داد. با خود گفتم: خوب است هر شب این نماز را بخوانم. خدا هم لطف کرد و از همان شب اول زندان استخبارات تا آخرین شبی که در اسارت بودم، توفیق خواندن نماز مخصوص امام زمان را داشتم. شب اول پس از نماز امام زمان، دعای توسل را خواندم. بچه‌ها هم که دلشان گرفته بود، گریه کردند. در حالی‌که صدای ما بیرون پیچیده بود و بعثی‌ها سلول به سلول دنبال صدا می‌گشتند. تا این‌که سلول ما را پیدا کردند. و به مدت نیم ساعت چنان ما را زدند که آش و لاش شدیم. احسان آبیاری قمصری،نقل از کتاب نهال‌های برومند 🆔 @sh_montazerin
هدایت شده از علی باقرزاده
گرچه در دفتر من صحبتِ مولاست فقط هرچه گفتم نَمی از ساحلِ دریاست فقط یک گفتم وعمریست، دهانم عسلی‌ست ذکر شیرینیِ حلوا به مَثَل‌هاست فقط احترامِ همه‌ی خلق، به جایش؛ اما نوکر خانه‌ی آقاست، که آقاست فقط همه‌ی جاذبه‌ها روی زمین معترفند مولاست، که زیباست فقط هر که دنبال طلا رفته خبردار شود هرچه گنج است، در ایوانِ مُطَلاّست فقط آی سائل به کجا رو زده‌ای غیرِ حرم؟ زود برگرد، که حاجات تو اینجاست فقط نه فقط در نجفش، در همه جای عالم دستِ گلدسته‌ی مولاست، که بالاست فقط بس که بر سینه‌ی خود سنگِ علی را زده‌ایم ذکر دمِ دُرّ نجفِ ماست فقط کاش می‌شد قلم عفو، بگیرد دستش برگه‌ی نوکری‌ام گیر یک امضاست فقط : فِطر ما بر دوش صاحبخانه ای افتاده است کز نگاهش یک جهان جیره مواجب میخورند سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام