رواقِ دل ؛
اَنتَ کَهفی حینَ تُعیینی المَذاهِبُ فی سَعَتِها =) .
خلاصه که ؛ تو پناهگاه منی وقتی وسعت راه درمونده م میکنه ..
رواقِ دل ؛
چه جمعه های بی لیاقتی که اومدنِ تورو ندیدن (:
بزند شنبه بیایی و دلِ جمعه بسوزد ..
رواقِ دل ؛
-
گاهی وقتا عجیب میشم ؛
هیچچیز آرومم نمیکنه ، هیچچیز حالِ داغونم و تسکین نمیده ، هیچچیز به نظرم قشنگ نمیاد (:
به زبون ساده بگم ؛ غصه های تو دلم زیادی بزرگ شدن ، دارن توانمو میخورن ..
یا به عبارت دیگه ؛
دیگه هیچ راه حلی پاسخگو نیست .
نه گریه ، نه مداحی ، نه هیچی .
هیچیِ هیچیِ هیچی .
تشنه ی ِقدم زدن تو این کوچه پس کوچه ها شدم . تشنه یِ یه جرعه نگاه کردن به گنبدت از دور .
یادته نیمه شب ها گم میشدیم تو خیابونای خلوت نجف ؛ بعد یهو گنبدت از لابهلای مِه و ساختمونا نمایان میشد :) ؟
لبخند زنان میگفتیم ممنون که پیدا شدیم ..
چه گم شدنِ شیرینی ؛
که پیدا شدنش ختم ِ حرم شه ..
آره دیگه .. همینقدر بگم که دیگه هیچی حالمو خوب نمیکنه الّا حرم :))))
الان تو همون موقعیتم که قویترین مُسکن هم دردمو خفه نمیکنه ،
فقط حرم ؛ راهش فقط حرمه .
#زاویہدلبری ❤️🩹
رواقِ دل ؛
گاهی وقتا عجیب میشم ؛ هیچچیز آرومم نمیکنه ، هیچچیز حالِ داغونم و تسکین نمیده ، هیچچیز به نظرم ق
جمله یِ - دیگه به تهش رسیدم - حق مطلبو ادا میکنه ؟!