eitaa logo
عرفان و خودشناسی
351 دنبال‌کننده
110 عکس
67 ویدیو
0 فایل
با تاکید برروانشناسی تحلیلی یونگ
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم ها شبانه روزی تلاش میکنن میدون برا اینکه به یک نقطه ای برسن و احساس میکنن که به اون برسن موفق ان. از زاویه ی نگاه شما موفقیت یک مسیره ؟ یا اینکه نه واقعا یک نقطه است و هی تبدیل میشه به یک نقطه ی بالاتر مثلا من اول یک ماشین میخرم 10 میلیون تومنی بعد یه هدف دیگه تعیین میکنم ماشین بخرم 20 میلیون تومنی یا اینکه نه میشه این مسیری هم که ماشین بخرم، خونه بخرم به قول شما به دست آورد های متفاوتی برسم هم ازش لذت ببرم دکتر: آفرین ببینید من یک نکته ای رو خدمتتون عرض بکنم و اون اینکه گاهی اوقات ما از دانشجویان میپرسیم میگیم که بچه ها شاد بودن رو ترجیح میدی یا برنده بودن رو؟ شاد شدن شاد بودن یا برنده بودن ؟ کدومشو انتخاب میکنید؟ عده ای میگن شاد بودن عده ای میگن برنده بودن ما معتقدیم به این که شما با شاد بودن میتوانید به برنده بودن دست پیدا کنید یعنی شاد بودن در حقیقت متضمن برنده شدنه توجه فرمودید؟ بنابراین اولی بر این است که شما شاد بودن رو معیار و محک قرار بدی شما در روحیه ی شاد به برنده بودن نائل میشی این برای ما خیلی اهمیت داره که ما در مسیر موفقیت ... ببینید تمام کارهای ما در یک ماتریس قرار میگیره خوب توجه کنید نکته ای رو که میخوام بگم خوب در نظر بگیرید ما میگیم فوری مهم غیر مهم غیر فوری ما به طور کلی 4 –تمام کارهای ما، تمام امورات ما - شامل این 4تاس تمام کارهای ما یا مهم و فوریه یا مهم و غیر فوریه یا غیر مهم و فوریه یا غیر مهم و غیر فوریه خب یکی یکی ما بررسی میکنیم توی این ماتریس یه سری از امور مهم و فوری ان ما به این منطقه به این ریع اول میگیم منطقه ی عقلانیت – بدیهیات > مهم ، فوری مثلا آپاندیس آپاندیس هم مهمه و هم فوریه چون بحث مرگ و زندگیه سنگ صفرا نیست که تو بگی هفته ی بعد میرم یه عکس میگیرم دارو گیاهی میخورم مهم و فوریه – عقلانیت – بدیهیات که تو باید اینو سریع در اولویت قرار بدی ما یک منطقه ی دیگری داریم بنام فوری و غیر مهم مثل چی؟ زنگ تلفن گوشی شما الان زنگ میخوره خب وقتی زنگ میخوره شما نگاه میکنی میبینی دوستته تماس فوریه – اما خیلی مهم نیست 2 ساعت دیگه جواب میدی ، در موقع خروج از استدیو جواب میدی – فوریه اما مهم نیست بنابراین یه اموری داریم که فوری ان اما غیر مهم ان کسی که امد و اولویت رو داد به این ربع اولویت رو داده به بطالت این ربع دوم حوزه ی بطالته فوری – غیر مهم ما یه منطقه ای داریم بنام غیر مهم غیر فوری یعنی نه مهمه نه فوریه اینجا دیگه منطقه ی حماقته یعنی اینجا وقتی کسی اومد اولویت رو داد به این منطقه بدون شک وارد حوزه ی حماقت شده مثالش: مثلا فرض کنیم طرف در پیک ایام امتحانات گزاشته با دوستاش 7-8-10 روز سفر – توجه فرمودید ؟ - بله – الان خوب میگیم در حد یک روز سفر یه استراحت ایجاد میکنه برا درسا ولی اینکه تو تو ایام فرجه ی امتحانی که 15 روز به تو فرجه میدن 12 روزشو تو با دوستان پاشی بری سفر یا کار حساس دیگه غیر از این کار – کاری که نه فوریت داره و نه اهمیت خاص داره ما به این منطقه میگیم منطقه ی حماقت – به شرطی که درسا رو نخونده باشه ها یه ربعی داریم که ربع مهم اما غیر فوریه این منطقه برای ما بسیار حائض اهمیته تمام پژوهش ها تو این منطقه است تحقیق ها برنامه ریزی ها آینده نگری ها تو این منطقه است بنابراین منطقه ی مهم غیر فوری اینو چه جور میشه فعالش کرد؟ یه آدم باید چه جوری اینو از خودش فعال کنه؟ دکتر : درود برشما من باید بیام ببینم که توانایی من – استعداد من – خلاقیت من –ظرف زمانی من – برای ایجاد یک برنامه ریزی به مقصد یک هدف معین تا میان مدت 8 ماه 10 ماه دراز مدت 2 سال – 3 سال چه برنامه ای مناسبه که منو به اون موفقیت برسونه بشینم کتاب بنویسم – برم تو یه حوزه ی اقتصادی – یه فعالیت آموزشی انجام بدم – یه ارتباط اجتماعی برقرار کنم – اینها تعیین کننده است که من در این حوزه ی مهم غیر فوری چگونه برنامه ریزی کنم. این برنامه ریزی من دقیقا مسیری است که من رو به اون موفقیت هدایت میکنه. برنامه ریزی من مسیر موفقیت منه فوری مهم غیر مهم غیر فوری منطقه ی بدیهیات و عقلانیت مثلا آپاندیس منطقه ی بطالت مثلا گوشی وسط برنامه زنگ بخوره و جواب بدی منظقه ی بصیرت تمام پژوهش ها اینجاست بر مبنای ویژگیهام برنامه ریزی کنم برا آینده کوتاه مدت و آینده میان مدت منطقه ی حماقت توی ایام فرجه 15 روزه امتحانات 12 روز بری تفریح ممنونم که همراه مایید- این بخشی که میبینید بهتون بچسبه زودی بیایید کار داریم. انیمیشن بسیار زیبای 4 دقیقه ک
ه بسیار بسیار مفهومیه ادامه: مجری: خب آقای دکتر من میخوام یه سوالی رو از شما بپرسم که شاید سوال خیلی از مخاطبای ما هم باشه این روزها جامعه ی ما و خیلی از جوامع جهانی اصلا – درگیر یک موضوعی هست بنام حالا سمینار های موفقیتی – کتاب های موفقیتی – خیلی پول ها بابت این موضوع پرداخت میکنن- بلیط سمینار رو خیلی گرون میخرن – کتابو گرون میخرن یه سی دی میرن میبینن یه فیلم میرن میبینن که گه گاه –حالا چون منم یه ذره کوچولو کتاب میخونمو اینا خودم به عینه مشاهده کردم که مثلا نویسنده خارجی کتابش ترجمه شده 4 تا کتابشو میخری- بعد 3 تا دونه اش حد اقل تو همدیگه است- یعنی یه چیزو داره میگه فقط صفحاتش تغییر کرده و هی مطلب تو مطلب یا مثلا نگاه میکنی میبینی یه نویسنده ای -خارجی مثلا - ما چون خیلی خارجی دوست داریمو اینا مثلا پره کتابهای مثلا اقتصادیو این هاس ولی تهش نگاه میکنی میبینی یه دونه سوپر مارکت تا حالا نداشته یه نظریه فقط میده و اینا چرا این کتابا همش یه جوره؟ داستان چیه آقای دکتر گرفتاری از کجاست ؟ نگاه شما راجع به این موضوع چیه ؟ دکتر: خیلی مطلب درستی هست. صد در صد با این نگاه و اندیشه تون موافقم. الان این هیایو و همهمه بازاری که ایجاد شده در دنیای امروز مطالعه و ارتباط ؛ کار رو به جایی رسونده که هر کسی دنبال یه ملجع و پناه گاهی میگرده برا اینکه خودشو برسونه به یک احساس آرامش بزارید مقدمتا من چند فرمول موفقیتی که خودم قلبا احساس کردم و قرآن من به من یاد داد این کتاب مقدس و آسمانی من که خیلی برای من جالبه ما اگر به یه باورهایی رسیده باشیم و به اون باورها تکیه داده باشیم و چنگ زده باشیم بقیه ی راه رو خیلی خوب میتونیم پیدا کنیم. اما اگر به دلیل پایین بودن عزت مندی تکیه نداشته باشیم به جایی تکیه نزده باشیم و فضایی رو به عنوان نقطه ی اتکا نداشته باشیم به هر حشیش و چوبی ، این که میگن العاجزیتشیس بما کل حشیش آدم ناتوان ناچار عاجز به هر تکه چوبی دست میزنه – همین اتفاقی است که داره میوفته مبنای عزت مندی در جامعه ی ما پایینه – پایینه ببینید انسان عزت مند انسانی است که 6 ویژگی بارز داره انسان های عزت مند مسئولیت پذیرند انسان های عزت مند خطر پذیرند شکست پذیرند عبرت نه حسرت- عبرت پذیرند یعنی خودشونو محاکمه میکنند اما ملامت نمی کنند. پس مسئولیت پذیرند خطر پذیرند شکست پذیرند عبرت پذیرند مستقل اند تاثیرگزارند این ویژگی انسان عزت منده این انسان عزت مند میگرده ببینه در لا به لای این کتابها نیازی که داره – خودش یه پایه هایی داره خودش یه اتکایی داره کانکت شده به نیروی الهی- وصل شده به بالا من وقتی قرآن من به من چند فرمول میده که با اون فرمول سالها زندگی میکنم قران من بمن میگه مَا أَصَابَ‌ مِنْ‌ مُصِيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ‌ اللَّهِ‌ هیچ مصیبتی به شما نمیرسه الا به اذن خدا این فرمولیست که خداوند به من داده بنابراین من متوجه میشم اولین رمز موفقیت پذیرش – پذیرش Acceptation Reception من هر حادثه ای را که خارج از اراده ی من اتفاق بیوفته – بپذیرم و اونو در حاضمه ی روحم حضم کنم – هر جنسی که بود – هر جنسی که بود بعد که پذیرفتمش چی کار کنم؟ این حادثه دو قسمت می شود : یا قابل حل است یا قابل تحمل است قابل حل باشه حلش میکنم قابل تحمل باشه تحملش میکنم سخت هم باشه باید تحمل کرد - سخت هم باشه باید تحمل کرد خب امکان نداره ، اینو میدونم – امکان نداره خداوند عالم حادثه ای را بیافریند که توئمن هم خارج از دایره ی حل و هم خارج از دایره ی تحمل باشه – امکان نداره یا قابل حله یا قابل تحمل چرا؟ بخاطر این که خداوند عالم حاکم عامل و ناظر به این حادثه است. میخوام اینو عرض بکنم – این برای من یه رمز موفقیت که قرآن من به من یاد داده قرآن من بمن میگه که وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ خیلی چیزا هست که بدت میاد اما خیرت توشه خیلی چیزا هست که خوشت میاد اما شرت توشه قرآن من بمن میگه یا من یحول بین المرء و قلبه خداوند حائل بین انسان و قلبشه آقا خدا یه چیزایی رو دوست داره – من دوست ندارم یه چیزایی رو من دوست دارم خدا دوست نداره قرآن من بمن میگه اگر میخوای به موفقیتی که ما تعیین کردیم برسی اغلب اوقات خلاف دلت عمل کن – خلاف دلت وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ خب اینم یه فرموله برای من قرآن من سوال واضحه بمن میگه أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ همین طور بیهوده و عبث الکلی آبکی آفریدیم ؟ برنمیگردی؟ نمیایی – جواب نمیدی؟ این منو تکان میده این برای من یه فرموله بقول حضرت مولانا اولین سوالی که من از خودم دارم بدون هیچ مطالعه ای بدون هیچ کتابی بدون هیچ نگاهی بدون هیچ نظری این نکته ی م
ولاناست : شاه خوبانیو م نظور گدایان شده ای؟ قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه؟ این قدر راحت خودتو انداختی لا به لای این کتاب اون دفتر این دستک اینو بگیر یه کتاب جلد اینقدی(بزرگ ) جلد اینقدی(کوچک) آخرشم هیچ چرا ؟ چون در درون خودت پایگاه مطمئنی نداری به همین خاطر به هر تکه چوبی متشبث میشی مهم اینست که تو یه تکیه گاه اولیه داشته باشی و اونم اتصاله انسان موفق انسانیست که اولین ویژگی اش اتصاله کانکت شدنه به نیروی بالا به خداوند به لطف خداوند ما اینو میگیم ما میگیم جاده ی موفقیت هیچ وقت سر راست نیست جاده ی موفقیت یه پیچی داره بنام شکست یه دور برگردونی داره بنام سر درگمی یه سرعت گیری داره بنام دوستان یه چراغ قرمزی داره بنام دشمنان یه چراغ احتیاطی داره بنام خانواده یه تابلو راهنمایی داره بنام هدایت الهی توی این حاده یک ماشینی هست بنام اراده بنام راننده ای داره بنام عقلانیت یه فرمونی داره بنام بصیرت یک موتوری داره بنام جسارت یک چرخهایی داره بنام تلاش توی باک این ماشین یک سوختی هست بنام امید یک مکمل سوختی هست بنام توکل یک کمک فنری داره بنام انعطاف گذشت همراهی اینا رو بما یاد ندادن اگر این ها رو همون دوران دبستان یاد میدادن وضعیت امروز جامعه ما خیلی بهتر از این بود بریم یه بخشی ببینم بچه ها موافقی ؟ خیلی برای ما اتفاق خوبی بود که با شما همکلام بودیم همنشین بودیم قطعا مخاطب های مام خیلی کیف کردند امید وارم این برنامه هم عین برنامه هایی باشه که ببینین حاشو ببرین کیف کنین امید وارم که همچنان با ما همراه باشید و ارتباطتونو قطع نکنید آقای دکتر انوشه ی عزیز خیلی برای ما گران قدر بودن و عزیز بودن دوست دارم که حرفهای پایانی ای که فکر میکنید بدرد ما میخوره و صندوقچه ای از اسرار موفقیتی که فکر میکنید به جوان ها مردم ما هدیه باید بکنید توی واژه های آخرتون بگید که جمع و جور کنیم دکتر: من دو سه جمله رو عرض میکنم- یکی این که اگر بخواهی کسی رو 30 % برنجونی اول باید خودتو 70% برنجونی دوم این که اگر کسی ازت درخواست کمک کرد بدون قبلا از خدا درخواست کمک کرده و خداوند آدرس تو رو بش داده سوم اینکه طولانی مدت از کسی متنفر نباش چون این تنفر در تو تبدیل به نقطه ضعف تو میشه پنجم این که اعتماد المثنی نداره اگه از دست رفت دیگه رفت ششم اینکه اینو خیلی باید بخاطر بسپاریم ادم ها تقریبا همه ی آدم ها یادشون میره که براشون چه کار کردی فقط یادشون میمونه که باهاشون چه کار کردی نکته ی بعدی این که بخاطر بسپاریم آب جوشی که سیب زمینی رو نرم میکنه – تخم مرغ رو سفت میکنه. مهم نیست شرایط پیرامونی تو چیه مهم اینه که تو در درون چی داری و در درون کی هستی نکته ی بعدی اینکه انسان ها در درون به اندازه ی کمبودهاشون دیگران رو آزار میدن نکته ی بعدی اینست که ما همه ی آدم ها اگر تابع این شعار باشیم که مولا علی ابن ابی طالب میگه خیلی موفقیم دل بکن تا جون نکنی دل بکن تا جون نکنی خیلی سخته خیلی وقتی که مولا علی ابن ابی طالب میفرماید : یا - دنیا غری غیری برو غیر از علی رو فریب بده اگر این شعار ما باشه خیلی رهاییم – خیلی آزادیم – من در پایان دو سه دعا میکنم و من و تو محمد عزیز آمین بگیم پروردگارا به حق عزتت اگر قرار است بسازیم قدرتمان و اگر قرار است بسوزیم طاقتمان عطا بفرما الهی آمین پروردگارا به حق عزتت بفکرمان منطق به قلبمان آرامش به روحمان پاکی به وجودمان آزادی به دست هایمان قدرت به پاهایمان آزادی به گوشهایمان تشخیص به چشم هایمان زلالی به زبانمان حقیقت به سینه یمان وسعت به ارزیابیمان انصاف به زندگیمان عشق به عشقمان تعهد و به تعهدمان صداقت عطا بفرما – الهی آمین پروردگارا ما مسلمانیم ما رسالتمان محمدی ولایتمان علوی عصمتمان فاطمی سخاوتمان حسنی عزتمان حسینی غیرتمان عباسی صبرمان زینبی عبادتمان سجادی شریعتمان باقری مذهبمان جعفری بردباریمان کاظمی مهربانی مان رضوی بخششمان تقوی زیارتمان نقوی نگاه مان عسکری و امیدمان مهدوی است پروردگارا به حق عزتت ظهور این گنجینه ی صلح و اصلاح و آرامش را تعجیل بفرما.... خدافظی... @dranoosheh
💕به زندگی فکر کن ! ولی برای زندگی غصه نخور . دیدن حقیقت است ، ولی درست دیدن، فضلیت . ادب خرجی ندارد. ولی همه چیز را میخرد . با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنیا آمدی . مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش. شاید فردایی نباشد . شاید فردایی باشد ! اما عزیزی نباشد... @dranoosheh
💕 مردی یک طوطی را که حرف می‌زد در قفس کرده بود و سر گذری می‌نشست. اسم رهگذران را می‌پرسید و به ازای پولی که به او می‌دادند طوطی را وادار می‌کرد اسم آنان را تکرار کند. روزی حضرت سلیمان از آنجا می‌گذشت. حضرت سلیمان زبان حیوانات را می‌دانست. طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.» حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. مرد که از زبان طوطی پول درمی‌آورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد. حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.» طوطی فهمید و دیگر حرف نزد. مرد هر چه تلاش کرد فایده‌ای نداشت. بنابراین خسته شد و طوطی را آزاد کرد. 🔶🔶🔶 بسیار پیش می‌آید که ما انسانها اسیر داشته‌های خود هستیم. @dranoosheh
💕داستان آموزنده و واقعی .... یه کم وقت بذار بخونش ... ضرر نمیکنی ... یعقوب لیث صفاری شبی هر چه کرد ؛ خوابش نبرد ، غلامان را گفت : حتما به کسی ظلم شده ؛ او را بیابید. پس از کمی جست و جو ؛ غلامان باز گشتند و گفتند : سلطان به سلامت باشد ، دادخواهی نیافتیم . اما سلطان را دوباره خواب نیامد ؛ پس خود برخواست و با جامه مبدل ، از قصر بیرون شد ؛ در پشت قصر خود ؛ ناله ای شنید که میگفت خدایا : یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود ؛ سلطان گفت : چه میگویی؟ من یعقوبم و از پی تو آمده ام ؛ بگو ماجرا چیست؟ آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمیدانم ؛ شبها به خانه من می آید و به زور ، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار میدهد . سلطان گفت : اکنون کجاست؟ مرد گفت: شاید رفته باشد . شاه گفت : هرگاه آمد ، مرا خبر کن ؛ و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت : هر زمان این مرد ، مرا خواست ؛ به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم . شب بعد ؛ باز همان متجاوز به خانه آن مرد بینوا رفت ؛ مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت . یعقوب لیث سیستانی؛ با شمشیر برهنه به راه افتاد ، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید ؛ دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت . پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست ؛ پس ؛ در دم سر به سجده نهاد ، آنگاه صاحب خانه را گفت قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام . صاحبخانه گفت : پادشاهی چون تو ؛ چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟ شاه گفت: هر چه هست ؛ بیاور . مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید ؛ سلطان در جواب گفت: آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم ؛ با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من ؛ کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از " فرزندانم " پس گفتم چراغ را خاموش کن تا " محبت پدری " مانع اجرای عدالت نشود ؛ چراغ که روشن شد ؛ دیدم بیگانه است ؛ پس سجده شکر گذاشتم . اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن لحظه که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛ با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم . اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام. گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی گر به ذلت برسی ؛ پست نگردی ؛ مردی اهل عالم همه بازیچه دست هوسند گر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی. اگر یعقوب های این زمانه،چراغ خاموش کنند و در پی عدل و انصاف بیفتند،! چندصد آقا و آقازاده به زمین می افتند....!!!! حتما (مصلحت نیست که چراغی خاموش شود.!!) دزدان دغل ، بغل بغل ميدزدند ... از گله ي اشتران جمل ميدزدند ... @dranoosheh
من ازاین دنیا دریافتم که اونيكه راحت تر ميگفت اشتباه كردم اعتماد به نفسش بالاتر بود، و اونيکه صداش آرومتر بود، حرفاش بانفوذ تر بود.. 👤"پروفسور محمود حسابی" @dranoosheh
کسی که شنا کردن بلد است میداند که آب او را پایین نمیکشد, اما کسی که با شنا آشنا نیست,فکر میکند آب او را پایین میکشد و غرق میکند, برای همین بیهوده دست و پا میزند و غرق میشود, بهتر است بدانیم این افکار ماست که ما را غرق میکند, و گر نه زندگی عمق زیادی ندارد... @dranoosheh
💑 همسرداری ♥ ✨برای داشتن یک زندگی شاد و موفق 💑به مدت 30 ثانیه در طول روز همسرتان را ناز و نوازش کنید . 💕دستتان را پشتش بکشید، انگشتانتان را در موهایش فرو ببرید، نرم و آرام بغلش کنید، دستش را به نرمی فشار دهید، یا حتی یک بوسه تند و چابک.  خیلی خوب است اگر بچه هایتان بفهمند که پدر و مادرشان همدیگر را دوست دارند و برای ابراز علاقه به هم راحت هستند. مطمئناً اگر همه زوج ها فقط 30 ثانیه در روز برای چنین کاری وقت می گذاشتند، این قدر زندگیهای زناشویی درهم و برهم نبود @dranoosheh
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💕می پرسند: مجردی یا متاهل؟ میگویم : " متعهد "!! چون تجربه نشان داده، نه مجرد بودن نشانه تعلق خاطر نداشتن به کسی است... و نه متاهل بودن نشانه تعهد و وفاداری!!! همه قراردادها را که روی کاغذهای بی جان نمی نویسند! بعضی از عهد ها را روی قلب هایمان می نویسیم... حواسمان به این عهدهای غیرکاغذی باشد؛ شکستشان، یک"انسان " را درهم میشکند...! @dranoosheh
💕اگر موفق شدید به کسی خیانت کنید آن شخص را احمق فرض نکنید. بلکه بدانید او خیلی بیشتر از انچه لیاقت داشته اید به شما اعتماد کرده است... @dranoosheh
سلام همه ی دوستان و عزیزان لطفا دعا کنین برامون تو این شبهای ماه رمضون ❤️❤️🙏🙏💐💐✅✅ @dranoosheh