فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 این کلیپ را ببینید تا به حقانیت این صحبت شهید آوینی پی ببرید! راستی، در کجای جهان چنین چیزی وجود دارد؟
♦️شهید آوینی: «بچههای ما امروز در تظاهرات و هياتها و روضهخوانی ها بزرگ می شوند و شير مادر را مخلوط با اشک های حسينی می مكند و عشق حسين (ع) با جانشان آميخته می گردد و آينده انقلاب را تا فرداهای دور و حكومت جهانی عدل در سراسر كره زمين استمرار می بخشند.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 ۸ آذر سالروز شهادت شهید راه علم و دانش هسته ای کشور، استاد مجید شهریاری گرامی باد.
♦️شهید آوینی: «معیار قدرت در جهان امروز ابزار است و آنکه ابزار نظامی مهلک تری در اختیار دارد قدرتمندتر است. آیا در این دنیای وارونه که منطق دیوانگان حکم فرماست، ما نیز با همین معیارها پا به میدان نهاده ایم؟ خیر، ما به حول و قوه الهی بر قوه اتم نیز دست خواهیم یافت اما هرگز بر آن تکیه نخواهیم کرد. قدرت حقیقی در جایی دیگر است!»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 لبیک یا زینب، پیکر شهید مدافع حرم مصطفی صادقی پس از ۶ سال شناسایی و به وطن بازگشت. صحبتهای شهید قبل از شهادت با دختر کوچکش بسیار عجیب است!
♦️شهید آوینی: «ما همه افق های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم. ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل می یابد. عزت را هم؛ شوق را هم... و همه آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیدند، ما به چشم دیدیم. ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه مبارزه به فعلیت می رسند.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 لحظه اعلام خبر تفحص شهید مدافع حرم الیاس چگینی از قزوین پس از ۸ سال به خانوادهاش. با دیدن این کلیپ به استقبال ایام فاطمیه و مراسم عزای بانوی بینشان برویم.
♦️شهید آوینی: «پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 شهید زین الدین: «هرگاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله (ع) یاد می کنند.»
🔸«یه شب خواب بودم که تو خواب دیدم دارن در میزنن. در رو که باز کردم دیدم شهید همت با یه موتور تریل جلو در خونه وایساده و میگه سوار شو بریم. ازش پرسیم کجا؟ گفت: یه نفر به کمک ما احتیاج داره. سوار شدیم و رفتیم.
🔸سرعتش زیاد نبود، طوری که بتونم آدرس خیابون ها رو خوب ببینم. وقتی رسیدیم از خواب پریدم. از چند نفر پرسیم که تعبیر این خواب چیه؟ گفتن خوب معلومه، باید بری به اون آدرس ببینی کی به کمکت احتیاج داره.
🔸هر جوری بود خودمو به اون آدرس رسوندم و در زدم. در رو که باز کردن دیدم یه پسر جوون اومد جلوی در، نه من اونو می شناختم نه اون منو. گفت: بفرمایید، چیکار دارید؟
🔸ازش پرسیم که با شهید همت کاری داشتید؟ یهو زد زیر گریه. گفت چند وقته می خوام خودکشی کنم. دیروز داشتم تو خیابون راه می رفتم و به این فکر می کردم که چه جوری خودم رو خلاص کنم که یه دفعه چشمم اوفتاد به یه تابلو که روش نوشته بود: اتوبان شهید همت.
🔸گفتم میگن شماها زنده اید، اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم که الان شما اومدید اینجا و می گید که از طرف شهید همت اومدید!» (منبع: کتاب شهیدان زنده اند، انتشارات شهید هادی.)
♦️شادی روح شهید محمد ابراهیم همت صلوات.
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 پاسخی تاریخی، یک بار برای همیشه!
✍ «علی جهانبخش، قاضی دادگستری»
🔸با انتشار خبر شهادت پاسداران شهید محمدعلی عطایی شوچه و پناه تقیزاده در حمله شب گذشته جنگنده های رژیم موقت اسرائیل در سوریه، باز هم بی سوادهای وطن فروش و فاقد ناموس ملی، عالماً و عامداً سوال فتنه انگیز همیشگی خود مبنی بر اینکه اساساً ایران چرا در سوریه حضور دارد را مطرح نموده اند.
🔸سوالی که خود بیش از دیگران پاسخ منطقی آن را دانسته و به مشروعیت مبنایی آن واقفند. اخیراً به دنبال بررسی نکات مهم عملیات کربلای چهار و در حال مطالعه جلد دوم کتاب «تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق» نوشته سردار حسین علایی بودم که در صفحه ۴۷ آن در باب معرفی تجربه های اندک ارتش ایران از یک میدان واقعی نظامی در زمان حکومت شاه ستمگر آمده بود:
1⃣. «همچنین قوای ارتش ایران برای مقابله با جریانات کمونیستی و جنبش های مارکسیستی در خارج از مرزهای ایران بنا به دستور آمریکا به کار میرفتند. نمونه مشخص آن حضور ارتش ایران در ظفار در کشور عمان به دعوت سلطان قابوس از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶ هجری شمسی بود که علیه چریک های کمونیستی جبهه خلق ظفار که از سوی دولت چپ گرای یمن جنوبی حمایت میشد، وارد عمل گردید (لطفیان، سعیده، ارتش و انقلاب اسلامی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۳۸۰، ص ۱۰۲).»
2⃣. «در آن زمان دو گردان موتوریزه و کماندو از تیپ ۵۵ هوابرد شیراز و تیپ قوچان از لشکر ۷۷ مشهد و تعدادی از بالگردهای هوانیروز به کشور عمان اعزام گردیدند و تحت فرماندهی انگلیسیها دست به اقدام زده و منطقه را از مخالفین رژیم سلطنتی عمان بازپس گرفتند (انصاری، محمد، من یک سربازم، خاطرات سرتیپ خلبان محمد انصاری فرمانده سابق هوانیروز، تهران: سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، ۱۳۹۶، ص ۴۰).»
3⃣. «در مجموع در یک دوره پنج ساله در حدود ۱۵/۰۰۰ نظامی ایرانی به صورت چرخشی به عمان اعزام گردیدند که حدود ۲۱۰ نفر آنها در سال ۱۳۵۵ کشته شدند. همچنین یک فروند جنگنده اف ۴ ایرانی به وسیله پدافند هوایی دولت یمن جنوبی که از چریک های ظفار حمایت می کردند در آذرماه 1355 در آب های یمن ساقط شد (علم، اسدالله، یادداشت های علم، جلد ۶، آذرماه سال ۱۳۵۵، تهران: کتابسرا، ۱۳۸۶ ص ۳۷۱).»
🔸برگردیم به پاسخ سوال شما: حضور ما در سوریه علت مشخصی دارد از جمله حفظ ناموس خانواده شما (البته اگر خودتان اعتقادی به لزوم این حفاظت داشته باشید!)، حفظ تمامیت ارضی کشور، جلوگیری از تجزیه جغرافیای و فرهنگی ملی و خنثی کردن توطئه های همان رژیمی که نه تنها در این سالیان، بلکه همین دیشب موجب شهادت دو تن از جوان وطنمان شد!
🔸حال شما بگویید در عمان چه می کردید؟ ۲۱۰ تن از جوانان وطن را فقط در یکی از سال های حضور نامشروعتان (سال ۱۳۵۵) در آنجا به کشتن داده و بخش دیگری از آنها را زخمی و ناقص کردید. چرا در زمانی که حسب اسناد مسلم مردم ایران در فقر و فلاکت دست و پا می زدند پول های مردم را به باد دادید؟ ای کاش حداقل مستقلاً عمل می کردید نه تحت فرمان یک دولت استعمارگر جنایتکار (روباه پیر)! به چه دلیل در یمن حضور پیدا کردید؟ البته که پاسخ مشخص است، آن زمان برنامه این بود که علاوه بر رژیم صهیونیستی، پاسبان دیگری نیز به نام ایران در خاورمیانه برای آمریکا انجام وظیفه کند و دستور مافوق خود را اجرا کرده و به آنجا رفتید!
🔸جالب اینکه کسینجر وزیر امور خارجه آمریکا در آن زمان گفته بود: «قدرت ایران مربوط به امنیت آمریکا و ضامن آن است.» مستشاران عیاش آمریکایی هم که در تهران حضور داشتند می گفتند: «ایران مرکز پشتیبانی از نیروهای آمریکایی مستقر بین T T T خواهد شد.» منظور آنها این بود که مأموریت تعریف شده برای ارتش آمریکا و همپیمانان وی از «تلآویو» گرفته تا «تهران» و «توکیو» با سرمایهگذاری نظامی آمریکا و ایجاد پایگاه های پشتیبانی در ایران محقق خواهد شد.
♦️نتیجه گیری: کمی هم شرف داشته و خجالت بکشید.
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 صوت و محتوای بسیار زیبای شهید آوینی در مستند «روایت فتح» به همراه تصاویری از حاج قاسم و جبهه مقاومت که روح شما سربازان جبهه حق را آرام می کند.
🔸به هیچ وجه دیدن این کلیپ را از دست ندهید. بهترین صوت و تصویر جهان منتظر شماست.
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 ۱۵ دی سالروز شهادت شهید ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش و خلبان با وجدان اسلام، علیرضا یاسینی گرامی باد. مقایسه کنیم با خلبانان بی همه چیز اسرائیلی!
🔸با چهار فروند هواپيمای اف ۴ برای بمباران پل «الكوت» به عراق رفتیم. اين پل جنوب عراق را به شمال آن وصل می كرد. من كابين عقب هواپيمای شهید ياسينی بودم. شهرهای ایران را پشت سر گذاشته و زمانی كه نزدیک جزيره مجنون شدیم چهل دستگاه بولدوزر عراقی را در حال ساخت خاكريز مشاهده كرديم.
🔸جناب ياسينی را صدا زدم و گفتم: آقا رضا، اينها را مورد هدف قرار بدهيم؟ گفت: نه آقا مسعود، الان بايد برویم سر وقت پل. با سرعت مافوق صوت وارد آسمان عراق شدیم. چند دقیقه بعد پل الكوت نمايان شد و جناب ياسينی به عنوان فرمانده عملیات در حال افزايش ارتفاع بود كه بتواند با شيرجه ای مناسب بمب ها را روی پل رها سازد كه یک باره فریاد زد: مسعود، تعدادی از مردم در حال عبور از روی پل هستند، يک گردش انجام می دهيم تا روی پل خلوت شود.
🔸با اين حرف او بقيه هواپيماها هم گردشی بيضی شكل روی شهر الكوت انجام دادند و دوباره روی پل قرار گرفتيم. هنوز روی پل تعدادی از مردم حضور داشتند که رضا دوباره فریاد زد: معطل شدن در اينجا خطرناک است. برويم هدفی را كه در سر راه ديديم بزنيم!
🔸هر چهار جنگنده به سوی جزيره مجنون تغيیر مسير داديم و چند لحظه بعد بر سر بلدوزرهايی كه برای توپخانه عراق خاكريز می ساختند قرار گرفتيم. آنجا را منهدم كرده و در حالی كه همگی از ته دل خوشحال بوديم كه انسان بی گناهی کشته نشده به پایگاه برگشتیم (سرهنگ خلبان مسعود اقدم).
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 برشی از مستند «روایت فتح» و تفسیر «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» به روایت شهید آوینی
🔸بسیار زیبا، ببینیم و لذت ببریم.
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 شهید آوینی: «مردمان مسافر کاروان مرگند، اما خود نمی دانند! مرگ کاروان دار سفر زندگی است و کجاوه ثابت می نماید اما کاروان در سفر است.»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 شهید آوینی: «اگر سحر فرعونی توانست بر معجزه موسوی غلبه کند، آمریکا نیز خواهد توانست با تسلیحات پیشرفته خویش بر ایمان ما چیره شود! قدرت حقیقی اینجاست، چراکه دست خدا با جماعتی است که بر محور حق گِرد آمده اند.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
agha-taghi-03.mp3
1.4M
🔷 صوت خام شهید آوینی در برنامه «روایت فتح» بدون آهنگ گذاری
🔸بسیار زیبا و عمیق، حالِ اکنون ما حال همان سربازان اسیر عراقی است!
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۱۹ دی سالروز آغاز سرنوشت سازترین عملیات دفاع مقدس، عملیات کربلای ۵ گرامی باد. رهبر معظم انقلاب: «شبهای عملیات کربلای پنج، شبهای قدر این انقلاب است و انس با آن باعث وارسته شدن می باشد، هر کس آن عملیات را فراموش کند نامش از اردوگاه انقلاب قلم خواهد خورد؛ لذا باید این حادثه بزرگ را زنده نگه داریم.»
🔹صحبتهایی تربیتی از حاج قاسم در سوریه در خصوص این عملیات را ببینیم و بشنویم.
♦️شهید آوینی: «اگر شب قدر شبی باشد كه تقدیر عالم در آن تعیین می گردد، همه شبهای جبهه شب قدر است و از همینجاست كه تاریخ آینده كره زمین تقدیر می شود؛ شبهایی كه ملائكه خدا نازل می گردند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معارجی كه با نور فرش شده است به معراج می برند.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 یکی از دردناکترین صحنههای تاریخ بشریت و شهید کردن مادر فلسطینی در حالی که پرچم سفید در دست داشت و فرزند کوچکش در کنارش بود!
♦️شهید آوینی: «عزت و حیات ما در استقامت است و اکنون کیست که این حقیقت را نداند؟ سر فرود آوردن در برابر دشمن نه تنها با قبول قرنها ذلت و خواری همراه است، بلکه تجدید حیات اسلام و اشاعه آن را تا آیندهای نامعلوم به تأخیر خواهد انداخت، و کیست که این حقیقت را نداند؟»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۱۹ دی سالروز شهادت فرمانده با اخلاص نیروی زمینی و هوایی سپاه اسلام، حاج احمد کاظمی گرامی باد.
♦️صوت منتشر نشده و به جا مانده از ضبط صوت دستی شهید محسن اسدی (همراه حاج احمد کاظمی) و تشریح نقص فنی هواپیما لحظاتی قبل از سقوط و صدای حاج احمد کاظمی که برای آرام کردن دیگران می گوید: «صلوات بفرستیم.»
🔸خوشبحال این مردان حق که اینگونه در لحظات آخر عمرشان خدا را فراموش نکردند. به راستی، اگر ما بودیم چه می گفتیم؟
🔸آرامش این شهدا تجلی این آیه از قرآن کریم است که خداوند می فرماید: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّة، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي.»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 در ۱۹ دی ۱۳۸۴ و درست همان زمانی که هواپیمای حاج احمد کاظمی سقوط کرد و تنش در آتش می سوخت، او فوراً به خواب سردار باقرزاده فرمانده گروه تفحص شهدا می آید و بشارتی عجیب در خصوص آخرت می دهد که به درد دنیا و آخرت همه ما می خورد!
♦️شهید آوینی: «پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۱۹ دی سالگرد شهادت یار صدیق حاج قاسم، شهید حاج احمد کاظمی گرامی باد.
🔸فیلمی بسیار زیبا از حاج قاسم و حاج احمد کاظمی و صحبت های شهید آوینی در خصوص این بزرگواران
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 شهید آوینی: «در این روزگار، پیوند میان حکمت و هنر انکار می شود و نه تنها انکار می شود که اصلاً بنا بر تعریف، هنرمند را با حکمت کاری نیست!
🔹هنر به ساحت احساس بر می گردد و حکمت به ساحت عقل، و میان عقل و احساس نیز از لحاظ منطقی پیوندی نیست، اما از آن سوی، هنرمندان در همه مسائل عالم وجود اظهارنظر می کنند و کسی هم حق ندارد که آنان را باز دارد. مگر عقیده و نظر به کدام ساحت وجود باز می گردد؟
🔹هنرمندان در همه مسائل عالم وجود اظهار نظر می کنند. اما این نظرات چه از سر حکمت باشد و چه از سر جهل، کسی حق اعتراض ندارد و اصلاً آن نظری هنرمندانه تر قلمداد می شود که با حکمت بیگانه تر باشد!»
🔸منبع: کتاب «رستاخیز جان»، مقاله «منشور تجدید اهل هنر»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 ۲۰ دی سالروز شهادت مظلومانه میرزا تقی خان امیرکبیر گرامی باد.
🔹حضرت آیت الله اراکی شبی خواب امیرکبیر را می بیند که در عالم برزخ به جایگاه رفیعی دست یافته، از او سوال می کند: چون مظلوم کشته شدید و شهیدتان کردند به این مقام رسیدید؟
🔹با لبخند گفت: خیر، مجدداً سؤال کرد: چون چندین فرقه ضاله را نابود کردید به مقام بالا و رفیع دست یافتید؟ گفت: نه! با تعجب پرسید پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولایم حسین است! گفت چگونه؟ در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم می رفت تشنگی بر من غلبه کرد، لذا سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان یاد لب تشنه حسین (ع) افتادم.
🔹به خود گفتم میرزا! دو تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه زهرا (س) در دشت کربلا؟ حسین بن علی (ع) که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! آبش ندادند! حال میرزا می خواهی آب طلب کنی؟
🔹از عطش حسین(ع) حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم را بر خاک گذاشتند امام حسین (ع) آمد و فرمود: ای امیرکبیر حالا که به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در عالم برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.»
♦️شهید امیرکبیر در کاشان دفن میشود و دو ماه پس از شهادت، وصیتنامه او پیدا میشود که در آن ایشان وصیت کرده بود که در کربلا به خاک سپرده شود و حال پیکر این شهید بزرگوار در حرم مطهر امام حسین (ع) دفن شده است.
🔸منبع: «خبرگزاری فارس، ۱۳۹۲/۸/۲۸»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 ۲۰ دی سالروز شهادت مظلومانه میرزا تقی خان امیرکبیر گرامی باد.
🔹دفعه اول که شهید آوینی را دیدم به من گفت که آقای هاشمی در حال حاضر در نقش تاریخی امیرکبیر فرو رفته است!
🔹نباید فراموش کنیم که امیرکبیر علی رغم ایستادگی علیه استعمار به نوعی آغازگر اصلاحات مدرنیستی هم بود و حتی امیرکبیر با بعضی از روحانیون زمان خود مشکل داشت به هر حال اگر امیرکبیر در عصر ناصرالدین شاه تا حدی نقش سازنده داشت در زمان انقلاب اسلامی امیرکبیر دیگر نقش سازنده ای برای کشور ندارد.
🔹این تعبیری بود که شهید آوینی برای هاشمی به کار برده بود و این موضوع را هم به صورت انتقادی بیان می کرد، زیرا به اعتقاد شهید آوینی رفسنجانی در حال ترویج مدرنیته و اقتصاد و فرهنگ لیبرال در کشور بود.
🔸منبع: «شهریار زرشناس، مصاحبه با سایت مشرق، ۲۰ فروردین سال ۱۳۹۳، کد خبر ۲۹۹۲۲۰»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 ۲۰ دی سالروز آزادی ۴۸ اسیر ایرانی جبهه مقاومت به همت سرداران شهید سلیمانی و همدانی گرامی باد.
🔸روز ۱۴ مرداد سال ۱۳۹۱ بود که از فرودگاه دمشق فقط ۱۰ کیلومتر فاصله گرفته بودیم. چشممان به جاده بود تا تابلوی منطقه زینبیه را ببینیم. تابلو سبزرنگ زینبیه با خطی سفید جلوی چشمشان نمایان شد و لبخندی توام با اشک بر لب ها و چشمانمان نشست. صدای توپ و تیراندازی در اطراف حرم عقیله بنی هاشم شور کاروان عاشورا در سال ۶۱ هجری قمری و مظلومیت اهل بیت را در دلمان زنده می کرد. حال و هوای عجیبی داشتیم. اتوبوس باید دوربرگردان را رد میکرد و از روی پل به سمت جاده زینبیه میرفت.
🔸اتوبوس سرعتش را پایین آورد تا از دوربرگردان به سمت پل برود؛ اما سرعتش آنقدر کم شد که متوجه شدیم کاملاً توقف کرده است تا اینکه چندین مرد مسلح را با چهرههایی پوشانده جلوی اتوبوس دیدیم. هنوز کلامی نگفته بودیم که مترجم گفتههای رئیس آنها را تکرار کرد: «هیچ حرکتی نکنید نیروهای جیش الحر، یعنی ارتش آزاد سوریه شما را به اسارت گرفتهاند!»
🔸ما که تا لحظاتی پیش خود را یاور مردم مظلوم و در قفس دمشق دانسته و برای ماموریتی سخت و نجات مردم از دست تروریست های به آنجا رفته بودیم، حال خود به اسارت آنها درآمده بودیم! مات و مبهوت اطرافمان را نگاه میکردیم و باورمان نمی شد که در بدو ورود به دمشق و در چند متری حرم حضرت زینب (س) اسیر شده و حتی نتوانستهایم به زیارت بانو برویم!
🔸با اسلحه تهدید میکردند که حرکت نکنیم و سر جایمان بنشینیم. اغلب ما بازنشسته بودیم. همان ابتدا وارد روستایی خالی از سکنه به نام «قوت شرقی» شدیم. نیروهای جیش الحر ترس عجیبی داشتند و با کمترین تحرکی محل اختفایمان را تغییر میدادند.
🔸شوکه شده بودیم و خانواده هایمان نیز از ما خبری نداشتند. در طول مدت اسارت اغلب در مکانهایی نگهداری میشدیم که از حمله بچه های جبهه مقاومت هم در امان نبود و چندین بار شاهد بودیم که نیروهای جیش الحر در محوطه محل اسارتمان مورد اصابت گلوله و ترکش قرار گرفته و کشته می شدند و ما نیز به تهران، اصفهان، قم و شهرهای امن ایران فکر می کردیم و چه تلخ بود زمانی که یاد صحبت های غربگرایان داخلی در خصوص انگیزه شهدایمان در کشوری غریب می افتادیم!
🔸ما ۴۸ نفر همیشه در زیرزمینها زندانی میشدیم و همین باعث شده بود که از اصابت بمب و ترکش در امان باشیم. روزهای اول خیلی سخت بود. آنها ما را نجس میدانستند؛ حتی به ظرف غذای ما دست نمیزدند. با استفاده از شکنجه به روش های آمریکایی مانند استفاده از شوکرهای برقی و نگهداشتن سرها در گونی زجرمان می دادند. رفتهرفته صبر و مقاومت ما شرایط را عوض کرد. وقتی قرآن میخواندیم گوش تیز میکردند. سوال می پرسیدند که مگر شما هم مثل ما قرآن میخوانید؟ مگر قران ما با شما یکی است؟ مگر شما مسلمان هستید؟
🔸آنها در ابتدا تصور میکردند که با اسیر کردن ما میتوانند از ایران و بشار اسد باجخواهی کنند اما نمیدانستند با کنترلی که حاج قاسم و حاج حسین همدانی روی منطقه دارند، بعداً حتی جرأت نمی کنند که جان ما را نیز به خطر بیاندازند!
🔸روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم تا اینکه روزی توی وسایل یکی از بچه ها کارت عضویت سپاه رو پیدا کردند. از زبان خودش می گویم: «چند بار، لب حوض درازم کردند و تبر روی گردنم گذاشتن و گفتن، بگو که غیر از تو چه کسی نظامیه؟ به حضرت زینب (س) متوسّل شدم و شهادتین رو گفتم. بقیه اسرا از پشت پنجره این صحنه رو میدیدند. برای آخرین بار از من خواست که اقرار کنم. حرف نزدم. منتظر بودم که با تبر گردنم رو بزنه که خمپارهای از سمت نیروهای مقاومت شلیک و نزدیک این فرمانده منفجر شد و با برخورد به گردنش هلاکش کرد.
🔸یک شب خواب امام رضا (ع) رو جایی دیدم که برف سنگینی میاومد. حضرت اومد و گذرنامه ما رو یکییکی گرفت و امضا کرد و فرمود، شما آزاد خواهید شد. فردا که از خواب بیدار شدم، خبر آزادی رو شنیدم. درحالیکه همون برفی رو که تو خواب دیدم، میاومد و...»
🔸بله، در پشت پرده سرداران جبهه مقاومت یعنی حاج قاسم سلیمانی و حاج حسین همدانی دولت قطر و تروریست ها را مجبور به آزادی ما کرده بودند. همه از شادی اشک می ریختیم و خداراشکر می کردیم و به یاد مظلومیت و اسارت حضرت زینب (س)، در حالی که قرن ها بعد در خیابان های همان شهر اسیر بودیم و صدای توپ و تانک و خمپاره از همه جای آن به گوش می رسید اشک می ریختیم!!!
🔸پس از آزادی اسرا خواب امام رضا (ع) و وعده رهایی در روزی برفی برای حاج حسین همدانی تعریف شد و او بسیار منقلب شد و اشک می ریخت. سردار همدانی تلاش بسیار زیادی برای آزادی ما کرده بود و ما هیچ گاه او را فراموش نمیکنیم. به زیارت حرم حضرت زینب (س) رفتیم و به تهران آمدیم و مدتی بعد غربگرایان داخلی را می دیدیم که از عشق و حال مدافعان حرم می گفتند...
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 ۲۱ دی سالروز شهادت تصویربردار و دومین شهید مجموعه «روایت فتح» حسن هادی گرامی باد.
♦️شهید آوینی: «روز دوم عملیات كربلای پنج، در محور پاسگاه شلمچه، این حسن است كه از پشت دوربین به جبهه مینگرد و قدم به قدم به آن امر محتومی كه رد و تبدیلی در آن نیست نزدیک میشود. در نزدیكی پاسگاه شلمچه، كه بیش از چند ساعتی از تسخیر آن نمیگذشت، حسن بر صدق وعدههای خدا گواهی داد و به آن حیاتی كه خداوند به احدی از آدمیان جز شهدا عطا نفرموده است نائل آمد و از سِرِّ این سخن نیز كسی جز شهید آگاه نیست.
♦️گفتند كه حسن هادی دانشجو بود، اما نگفتند كه او همواره میترسید از اینكه مبادا دانشگاه او را از مردم و راه آنان جدا كند. مردم ما امروز مظهر عشق و اطاعت و وفا هستند و حسن دریافته بود كه آنچه او را از مردم دور كند، از خدا دور كرده است.
♦️دعای حسن مستجاب شد. او از خود گذشت و خود را در مردم، در این امت بزرگ یافت و اینچنین، صفات محمود امت حزبالله را یکجا در وجود خود گرد آورد. دانشجو بود، طلبه هم بود؛ هنرمند بود، رزمنده هم بود. فلسفه میخواند و فلسفه هم میگفت. شاگرد بود و درس میگرفت؛ معلم هم بود و درس می داد. ورزشكار بود، نویسنده هم بود. شجاع بود و مهربان. سرسخت بود، و در عین سرسختی، سخت لطیف و رقیق. عاشق بود و معشوق دوستانش. با خانوادهاش سخت مهربان بود، اگرچه در خانه نمیماند و به قول پدرش صدای مارش كه میشنید دیگر كسی نمیتوانست جلودارش باشد.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 ۲۱ دی سالروز شهادت تصویربردار و دومین شهید مجموعه «روایت فتح» حسن هادی گرامی باد.
🔹تقدیر این بود که حسن از معرکه های بی شمار جنگ، از محاصره در رمضان، از آتش هزارها خمپاره و توپ در باریکه جاده خندق در دل هور و ... جان سالم به در برد و صفحه آخر دفتر نورانی حیات خود را در شلمچه و در عملیات کربلای ۵ ورق بزند.
🔹روز نوزدهم دی ماه از شهید آوینی دوربین و ماشین گرفت و با سه نفر از دوستان راهی جنوب شد که پس از شناسایی اولیه دو روز بعد برای تصویربرداری راهی خط شدند. آن روز حسن در عقب جیپ نشسته بود و بارها آیه "یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ" را تکرار کرد.
🔹به خط که رسیدند وضع آتش وحشتناک بود و مجبور شدند که دقایقی در یک چاله خود را محفوظ کنند. در همان چند دقیقه بارها حسن پیشنهاد جلوتر رفتن را داد. رزمنده ای که او را از کمی دورتر می دید به دوستان اشاره کرد که این رفیق شما برای جلوتر رفتن پرپر می زند و آخرالامر شما را هم می برد! همینطور شد و در فاصله چند متری جیپ تن به تن و نزدیک روزهای اول عملیات تیر تک تیرانداز دشمن حسن را از بالای خاکریز به پایین انداخت و روحش به بالا رفت.
🔸منبع: «مجید جعفرآبادی، خبرگزاری مهر، ۱۹ دی ۱۳۸۸»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 ۲۱ دی ماه سالروز خونبارترین روز شهدای مدافع حرم ایرانی در خاک غریب سوریه گرامی باد.
♦️شهید آوینی: «قرنهاست كه فرياد هل من ناصر سيدالشهدا (ع) پهنه زمان را پيموده است و چون نفخات حياتبخش روحُ القُدُس بر هر زمين مردهای كه گذشته است آن را به حيات عشق بارور ساخته و اين چنين، همه تاريخ تو گویی روزی بيش نيست و آن روز عاشوراست!»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 روایتی مختصر، بسیار جذاب و غم انگیز از آنچه در ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ در خونبارترین روز مدافعان حرم کشورمان در سوریه، بر سر بچه های گردان فاتحین تهران و اسلامشهر آمد.
♦️شهید آوینی:«وقتی انسان در فضای غفلتزده خانههای شهر و از دریچه تلویزیون به این صحنهها مینگرد، شاید تصور معنای آوارگی و هجرت محال باشد، اما جای آن هست که از خود بپرسد چرا این عزیزان دل از شهر مأنوس و خانه مألوف کندهاند و آواره کوهستانهای سرد شدهاند؟»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
روایت فتح (شهید آوینی)
🔷 روایتی مختصر، بسیار جذاب و غم انگیز از آنچه در ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ در خونبارترین روز مدافعان حرم کش
🔷 به مناسبت ۲۱ دی ماه و سالروز خونبارترین روز شهدای مدافع حرم ایرانی در سوریه
♦️شهید آوینی: «یاران شتاب کنید! گویند قافلهای در راه است که گنهکاران را در آن راهی نیست. آری، گنهکاران را در آن راهی نیست اما پشیمانان را می پذیرند.»
🔸یکی از این پشیمانان که به قافله سال ۶۱ هجری قمری پیوست، شهید مدافع حرمی بود اهل یافت آباد و صاحب دو قهوه خانه بزرگ!
🔸آذرماه ۱۳۹۴ به سفر اربعین رفت تا آن را همانند یک تفریح تجربه کند اما تیر غیب حضرت زینب به قلب او اصابت و مدتی بعد با فرمانده شهید مدافع حرم مرتضی کریمی شالی آشنا می شود. از طریق مرتضی متوجه عمق فاجعه و ظلم در حق نوامیس مردم سوریه می شود. همانجا توبه می کند و گریه کنان عهد می بندد که خود را به تکفیری ها برساند. در دوره ها شرکت کرد اما به خاطر نداشتن حسن شهرت، خالکوبی های دستش که همه آن را می دیدند، داشتن قهوه خانه، قلیان و... به طور محرمانه و بدون گفتن علت خط می خورد!
🔸قلبش می شکند و گریه می کند. در روز تشییع یکی از شهدا، به عمه اش گفته بود: «خواب حضرت زهرا را دیدم که به من می گوید: به سوریه می آیی، روز هفتم شهید می شوی و پیکرت بر نمی گردد.» سرانجام چند روز بعد با گریه و التماس فراوان در ۱۳ دی ماه ۱۳۹۴ به سوریه می رود و دقیقا ۷ روز بعد یعنی در ۲۱ دی ماه به همراه ۱۳ تن از همرزمانش در گردان فاتحین استان تهران در منطقه خانطومان به شهادت می رسد. روز قبل از شهادت به خاطر داشتن خالکوبی او را به شوخی سرزنش می کنند و با اندوه جمله مجید سوزوکی فیلم اخراجی ها را زمزمه می کند و می گوید: «تا فردا خدا یا خاکش می کنه یا پاکش می کنه.» فردا دقیقاً همانند حضرت زهرا از ناحیه پهلو مجروح و ۴ تیر می خورد و خالکوبی های دستش با خون پاک می شود.»
🔸پیکرش به همراه شهدای دیگر در منطقه ماند و امکان بازگشتشان فراهم نشد. مادرش میگوید مدتی بعد به مشهد و حرم امام رضا (ع) رفتم و با گله و اندوه فراوان گفتم: «من فرزندم را از شما می خواهم و باید یک خبری از فرزندم بیاورید.» به تهران بر می گردد و چند روز بعد در عین ناباوری خادمان حرم حضرت با تشریفات مخصوص و پرچم گنبد حرم به منزل آنها می آیند و میگویند: «طرح فرهنگی سرکشی از خانواده های شهدای مدافع حرم استان تهران را داشتیم و برای شروع قرعه زدیم و اولین شهید مربوط به شما بود!»
🔸حدود سه سال بعد و در سال ۹۸ مادرش به کربلا می رود و در بین الحرمین در دل خود می گوید: «امام حسین، دیگر پیکر فرزندم را نمی خواهم. او فدای علی اکبر شما.» می گوید دلم گرفته بود و به مداحی که آنجا بود گفتم در بلندگو خطاب به همه زائرین بگوید «مادر فلان شهید التماس دعا دارد و مردم دعا کردند.»
🔸مادر می گوید لحظاتی بعد تماس گرفتند و گفتند پیکر برخی از شهدای خانطومان تفحص شده و احتمالا فرزند شما هم جز آنها است. باید خودتان را آماده کنید و سه روز بعد در روز ولادت «حضرت علی اکبر» او برگشت! او مانند علی اکبر ارباً اربا برگشت و داعشی ها بدن او را در اسید حل کرده بودند و فقط چند استخوان کوچک از وی باقی ماند! روزی کاملا اتفاقی و تلفنی با پدر شهید که بر سر مزار فرزندش بود صحبت کردم، از اینکه پیکر فرزندش اینگونه شده است ناراحت بود. به او گفتم آیا از خوابی که یکی از فرماندهان آن عملیات از شهید مرتضی کریمی دیده مطلع هستید؟ گفت نه، به او گفتم بعد از شهادت فرزندت و مرتضی، بچه ها تا شش روز تلاش کردند که پیکر شهدا را به عقب بیاورند اما نتوانستند تا اینکه مرتضی به خواب یکی از فرماندهان (حاج مهدی هداوند) می آید و می گوید: «شما برگردید، بعد از شهادت حضرت زینب برای ما نامه نوشت و ما نیز پیکرهایمان را به او هدیه دادیم!» پدرش آرام شد.
🔸سال ۱۴۰۰ به یادواره شهیدی رفتم که سردار اهوازیان سخنران آن بود. تعریف کرد که قرار بود حاج قاسم نزدیک اربعین سال ۹۸ به یادواره این شهید بیاید اما چون در سوریه عملیات بود نتوانست. در سوریه بودیم که به من گفت تو جای من برو و در یادواره این شهید صحبت کن. من به تهران آمدم و دو ساعت قبل از شروع یادواره در حال تهیه مطالب مربوط به سخنرانی بودم و این نکته در ذهنم تداعی شد که او قبلاً «لات» بوده و من باید به خاطر تلنگر به دیگران به آن اشاره کنم! مطالب را آماده کردم و خوابیدم و فوراً خواب شهید را دیدم که می گوید: «ما لات نبودیم. ما اگر لات بودیم که مادرم حضرت زهرا من را به عنوان شهید انتخاب نمی کرد!»
♦️اینجاست که باید تداعی کنیم این جمله شهید آوینی را که فرمود: «هرکس می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند، اگرچه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد!» آری، سرگذشت او نیز همانند یکی از شهدای کربلا یعنی حر ابن یزید ریاحی رقم خورد. او کسی نبود جز حُرّ مدافعان حرم، شهید «مجید قربانخانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 اگر می خواهید راز پیشرفت معنوی و عاقبت به خیری را ببینید، فرصت را از دست ندهید. حُرّ مدافعان حرم و تک ستاره آسمان این شهدا چه کسی بود و چرا به این لقب معروف شد؟ امروز سالروز شهادت او است.
♦️شهید آوینی: «قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا؛ کل ارضٍ کربلا. این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیض دائم رحمت او امیدوار می سازد. و تو، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت پای به سیاره زمین نهاده ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لا زمان و لا مکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی»
🔸منبع: کتاب «فتح خون»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 برشی فوق استثنایی از مستند «عابدان کهنز» و ماجرای امضای شهادت شهید محمد آژند در روز ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ را از دست ندهیم!
♦️شهید آوینی: «گریه تجلی آن اشتیاق بیانتهایی است که روح را به دیار جاودانگی و لقای خداوند پیوند میدهد و اشک، آب رحمتی است که همه تیرگیها را از سینه میشوید و دل را به عین صفا، که فطرت توحیدی عالم باشد، اتصال میبخشد.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 ۲۱ دی سالروز شهادت دانشمند هستهای اسلام و جبهه مقاومت، مصطفی احمدی روشن گرامی باد.
♦️شهید زین الدین: «هرگاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله (ع) یاد می کنند.»
🔹سر قبر نشسته بودم و باران میآمد. روی سنگ قبر نوشته بود «شهید مصطفی احمدی روشن!»
🔹از خواب پریدم. مصطفی ازم خواستگاری کرده بود ولی هنوز عقد نکرده بودیم. بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم. زد به خنده و شوخی، گفت: بادمجون بم آفت نداره
🔹ولی یک بار خیلی جدی بهش گفتم که کی شهید میشوی؟ مکثی نکرد و گفت ۳۰ سالگی! باران میبارید شبی که خاکش کردیم...
🔸منبع: «همسر شهید، خبرگزاری ایسنا، ۱۳۹۲/۲/۷، کد خبر: ۹۲۰۲۰۷۰۴۴۸۵»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
🔷 ۲۲ دی سالروز شهادت صدابردار و سومین شهید مجموعه «روایت فتح» ابوالقاسم بوذری گرامی باد.
♦️شهید آوینی: «قاسم، پرصلابت و استوار، پیشاپیش ما حرکت میکرد و صدا میگرفت. دیگر تا شهادت قاسم نیم ساعتی بیشتر نمانده است. قاسم دلاورانه، استوار و باصلابت، از میان کانالهای تازه تسخیرشده دشمن عبور میکرد و به میقات خویش نزدیک میشد؛ به آن میقات و میعادی که امانت ازلی خویش را ادا کند و از وفاداران شود؛ وفادار به عهد فطرت و به «ما لَم يُؤتِ أَحَداً مِنَ العالَمِينَ» دست پیدا کند، به آنچه هیچکس را جز شهید عطا نکردهاند.
♦️اکنون که بار دیگر به آن صحنهها مینگریم، تو گویی این راه، راهی است که قاسم را به سوی جاودانگی و حیات عنداللهی میبُرد. قاسم جان، بگو چه شد که تو لیاقت لقاء یافتی و ما را جز حسرتی نصیب نشد؟ مگر چه کرده بودی که خداوند از میان ما تنها تو را برگزید؟ قاسم به میعاد و میقات خویش مینگرد و ما بیخبریم!»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini