23.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭لحظه شهادت فرمانده مرتضی حسین پور شلمانی(حسین قمی)
🌷مزارشهید بزرگوار، گیلان، لنگرود، گلزارشهدای شلمان
@raviannoorshohada
⭕️ مرد عراقی به پسرش گفت برود دست حاج قاسم را ببوسد. پسر رفت بین جمعیت، ولی نتوانست نزدیک حاجی بشود.
وقتی نشست توی ماشین، گفتم مردم عراق اینقدر دوستت دارند که پدری به پسرش امر کرد بیاید دستت را ببوسد، ولی محافظها نگذاشتند.
خواست ببیندشان؛ از ماشین پیاده شد، پسر و پدرش را غرق بوسه کرد.
@raviannoorshohada
⭕️دایی همسر شهید:
بهش گفتم: از این #سیدعلی تون که اینقدر سنگش رو به سینه میزنی، برام بگو.
راستش آن اوایل تا میدیدمش، مدام به رهبر، بدوبیراه میگفتم😞
او هم سرش را میانداخت پایین و لام تا کام حرفی نمیزد.
آن روز گفت: گفتنی نیست، باید راهش رو بری تا بشناسیش!
چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: اونوقت محسن نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا.❗️
بعد از شهادتش، خواهرم زنگ زد گفت: داریم میریم دیدار #رهبری ، گفتیم تو هم بیای.❗️
پیش خودم گفتم: حتماً باید از پشت میله ها ببینمش. باورم نمیشد نمازم رو پشت سر رهبر بخوانم، نه از پشت میله ها، به فاصله یک و نیم متری.❗️😭
#عزت از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: #عاقبت_بخیر بشی!😭😭
همانجا به محسن گفتم: تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم #عوض شدم؛ ولی هوام رو داشته باش #عوضی نشم.😔
📚برگرفته از کتاب #سربلند ؛ روایت هایی از زندگی شهید محسن حججی🌹
وصیت شهید مدافع حرم محسن حججی:👇
از #ولایت_فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که #امام_خامنهای نائب بر حق #امام_زمان است.✨🌹
🍃 #یاد_شهدا_باصلوات
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری ❤️
بهشت ! بهشت !
#بهشت حرڪت ...
بدو جا نمونی ،
بوفه هم سوار میڪنیم ...
بیچاره اونایی ڪه هشت سال این فریادو شنیدن و جاموندن ...
و بیچارهتر اونی ڪه از قافله امام زمان جا بمونه .
#دلنَوا
#یامهدی
@raviannoorshohada
تصویر شهیدی که داخل اتاق رهبر است‼️
آقا فرمودن: تصویر شهیدی در اطاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم♥️.» وقتی پرسیدم متعلق به کدام شهید است؟ ایشان فرمود که نامش را نمی دانم. سپس به آقا میثم فرزندش گفت که برود و آن عکس را بیاورد🚶دقایقی بعد که صحبت ها درباره عظمت شهدا گل انداخته بود، آقا گفت: «حتما باید شما اون عکس رو ببینید👌.» کارت پستال کوچکی بود از شهیدی با بادگیر آبی، که بر زمین تفتیده شلمچه آرام گرفته بود.آن عکس را قبلا دیده بودم. عکسی بود که «موسسه میثاق» منتشر و پخش کرده بود. زیر آن هم نام شهید را نزده بودند. عکس را که آورد، آقا با احترام و ادب خاصی آن را به دست گرفت و رو به ما نشان داد🌸. همان طور که آن را جلوی چشم ما گرفته بود، فرمود:«شما به چهره این شهید نگاه کنید، چقدر معصوم و زیباست ... الله اکبر ... من این را در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم🌹.» ناگهان یاد کلامی از دوست عزیزم «حسین بهزاد» افتادم. چندی قبل از آن، حسین همان عکس را نشانم داد و نکته بسیار مهمی را تذکر داد. آن شهید جوان با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته بود✨ و ...به آقا گفتم:«آقا، یک نکته مهمی در این عکس هست که مظلومیت او را بیشتر می رساند.» آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست⁉️ که حرف حسین بهزاد را گفتم: این بسیجی، با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته که گرد و خاک وارد لوله اسلحه نشود☝️. یعنی این شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحه اش هنوز تیر شلیک نکرده است.»💔
#شهید_هادی_ثناییمقدم
@raviannoorshohada
🌷حاج حســـــین یڪتا🌷
میخواستن میشد میخوایم نمیشه!
چہ ڪار ڪــــردیم با این دل ها از
خداوند بخوایم #دلامـــون را برای
امام زمان عج شش دانگ سند بزنه
و برای این ڪار یاریمون ڪنه ڪه
دست و پا و گـوش و چشم و زبان
جز برای #رضای حضرتحجتعج
به حـــــرڪت در نیاد!!
👈ڪه اگه خـداوند راضی باشه
عاشـــق ما میشه و ان شـــاءاللہ
عاقبتــــــــــمون شـــــــــــــهادت
@raviannoorshohada
🌸🌾
°•{ســـــردار تفحـــــص
#شهید_علـــــی_محمودوند🍃🌹}•°
🔻 #اعجاز_زیارت_عاشورا🔻
◽️عید سال ۱۳۷۴ هر روز صبح تا شب با نام خدا به دنبال پیکر شهیدی میگشتیم اما تلاش ما بیفایده بود، تا اینکه کاروانی از تهران به میهمانی ما آمد، چند جانباز فداکار در این گروه حضور داشتند.
◽️صبح روز بعد حاج محمودوند از میان مهمانان برخاست و با صوت زیبایش #زیارت_عاشورا را قرائت کرد، صدائی حزین که میگفت: «بابی انت و امی…»
◽️زیارت عاشورا که به پایان رسید، حاجی دو رکعت نماز خواند، و شاد و خندان از مقر خارج شد.
◽️با تعجب پرسیدم، کجا با این عجله؟ او در حالیکه میخندید، پاسخ داد: «استارت کار خورد، دیگر تمام شد، رفتم که شهید پیدا کنم».
◽️نزدیک ظهر با صدای بوق ماشین از سولهها بیرون آمدیم، باورمان نمیشد، علی پیکر شهیدی را همراه داشت، با این کار بیشتر به اعجاز زیارت عاشورا ایمان آوردیم.
راوی 👈 حمید داوودآبادی
@raviannoorshohada