🌸زندگی_با_چاشنی_عشق
.
🌼غاده ؛همسر شهيد چمران مي گويد
روزي دوستم به من گفت :
\"غاده! در ازدواج تو یك چیز بالاخره
برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می گرفتی، این بلند است،
این كوتاه است... مثل این كه می خواستی
یك نفر باشد كه سر و شكلش نقص نداشته
باشد. حالا من تعجبم چه طور دكتر را كه
سرش مو ندارد قبول كردی؟\"
من گفتم: «مصطفی كچل نیست. تو اشتباه
می كنی.»😐
...
🌺آن روز همین كه رسیدم به خانه، در را باز
كردم و چشمم افتاد به مصطفی، شروع كردم به خندیدن.😂
مصطفی پرسید «چرا می خندی؟» و من كه
چشم هایم از خنده به اشك نشسته بود گفتم «مصطفی، تو كچلی؟ من نمی دانستم!»
و آن وقت مصطفی هم شروع كرد به خندیدن ...😅 .
.
🌸اینطور نباشد که اگر بر اثر معاشرت، اشکال و عیب و ایرادی در همسرتان مشاهده کردید، آن را بزرگ بشمارید و برای خودتان عقده و غصه کنید.
.
.
رهبر انقلاب⇦ ۸۲/۲/۲۸ ..
.
پ.ن : ۳۱ خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌸شهید مدافعحرمـ #حجت_باقری
شهیدی که سهمیه غذایش را به کارگرها میدادو میگفت: من با نان خالی هم سیر میشوم...😊
#شهادت ۱۳بهمن۹۴
http://eitaa.com/raviannoorshohada
صبحانه اگر هست
از آن خوانِ بهشتـی
یڪ لقمه به مـا
اهلِ زمین هم بچشانید ...
#صبح_بخیر
#مردان_بی_ادعا
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#پیام_معنوی💌
قاعدۀ سادۀ محبوب شدن🍃
محبوبیت شهدا در یک جامعۀ خوب امری طبیعی است و قاعدهای ساده دارد. هرکس صادقانه و فداکارانه عبادت و خدمت کند، مانند شهیدان محبوب خواهد بود.🌿
#استادپناهیان
🌹محبوبیت_شهدا
#قاعده_ساده_محبوبیت💚
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📝دلنوشته شهید 💔
دوست دارم در منتهای بیکسی باشم . در منتهای گمنامی دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانهروز بماند.😔
شهید مدافع حرم نوید صفری🌹
http://eitaa.com/raviannoorshohada
✅ جریان تفحص جدید پیکر یکی از شهدا/ برای تبرک کلاه شهید افغانستانی را سرمان گذاشتیم
«عموزاده» یکی از اعضای تیم تفحص:
🔹من، آقای روستا، حمزه و آقای گیلکیبیشه در همین گور دسته جمعی، روز اول چهار شهید از لشکر ۵ نصر را پیدا کردیم.
🔹تشخیص آقای روستا این بود که روی این نقطه باید بیشتر دقت و تمرکز شود.
🔹اولین شهید که از آن نقطه بیرون آوردیم، «شهید نسیم افغانی» بود، برایم جای تعجب بود؛ گفتم: «مگر در جنگ افغانی داشتیم؟» آقای روستا گفت: بله.
🔹همه به عشق این شهید افغانستانی، کلاه شهید را برای تبرک جستن از این شهید عزیز سرمان گذاشته و به یادگار عکسی هم گرفتیم.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
روزی ڪه مصطفے به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت : این دختر صبح ها ڪع از خواب پا مے شود ، در فاصله ای ڪھ دستش را شسته و مسواڪ می زند ، یڪ نفر تختش را مرتب ڪرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده ڪرده اند. شما مے توانید با این دختر ازدواج ڪنید ؟
مصطفے ڪه خیلے آرام گوش مےڪرد ؛ گفت : من نمے توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولے قول مے دهم تا زنده ام ،وقتے بیدار شد ، تختش را مرتب ڪنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت.
تا وقتی شهید شد این کار را مےڪرد ، خودش قهوه نمے خورد اما چون مے دانست ما لبنانے ها عادت داریم ؛ درست مےڪرد و وقتی منعش مےڪردم ، مےگفت : من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم
شهدا همیشه سر قول و قرارشون می موندن ...
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ آخرین وداع شهید مدافع حرم با نوزاد شیرخواره اش
#جاویدالاثر
🌹شهید_حسن_رجایی_فر
#یک_ماه_قبل_شهادت💔🕊
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا
سال ۶۴ در طلاییه مجروح شد.
زمانی که خانواده به عیادتش رفتند ، پدر که همیشه نگران خانواده و فرزندان او بود گفت خدا را شکر تو دیگر مجروح شدی و به جبهه نمی روی.
محمدصادق در جواب پدر لبخندی زد و گفت ،
اگر شما به همراه من به جبهه بیایید و معجزات و معنویتی که در جبهه هست را ببینید دیگر این حرف را نمی زنید و ادامه داد ،
این بار پایم را در جبهه جا گذاشتم ، و برای آوردن آن باید بروم.
با آن وضعیت به جبهه برگشت.
معاون لجستیک تیپ الهادی بود که در ۶۶/۱۲/۲۲ در منطقه دربندیخان (ارتفاعات بالامبو) و در عملیات والفجر ۱۰ براثر برخورد ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد...
🌹شهیدمحمدصادق_انبارلویی
📕 ستارگان خاکی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
تیربہ سرش خورد،دستش را
گرفتم وگفتم خوب میشـے
اما گفت:
خوب نمیشوم خـواب دیدیم ڪہ
حضرت زهرا(س) مرا
دعوت ڪردندوفرمودند بہ سمٺ من بیا،
من شہیدمیشوم.
🌹شهید علیرضا_محمدی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
ڪاش می شد
بچہ ها را جمع ڪرد
سنگر آن روزها را
گــــرم ڪرد ...
روزتون شهدایی🌹
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🥀 کانال کمیل
تقريباً مهمات ما تمام شده بود...
شهید ابراهيم هادي بچه هاي بےرمق ڪانال را در گوشه اي جمع ڪرد و برايشان صحبت ڪرد :
بچه ها غصه نخوريد، حالا ڪه مردانه تصميم گرفتيد و ايستاديد، اگر همه هم شهيد شويم، تنها نيستيم.
مطمئن باشيد مادرمان حضرت زهرا (س) مےآيد و به ما سر مےزند.
بغض بچه ها ترڪيد. صداي هقهق شان هم ڪانال را پر ڪرده بود.
به پهناي صورت اشک مےريختند.
ابراهيم ادامه داد : «غصه نخوريد. اگر در غربت هم شهيد شويم، مادرمان ما را تنها نميگذارد! »
🌹شهید_ابراهیم_هادی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
شما حتماً شهید🌹 می شوید!
همیشه ترس این رو داشت که مبادا به شهادت نرسه. دوست داشت زودتر شهید بشه. با این حال یک روز حرف عجیبی زد. گفت:" دیگه ترسی از شهید نشدن نیست. حالا هر چی دیرتر شهید بشم بهتره." گفتم:" داستان چیه؟ تا حالا که دلواپس بودی شهید نشی؟" جواب داد:" توی عالم رویا خودم را رساندم به خیمه امام حسین(علیه السلام). از محافظ خیمه اجازه ورود خواستم. گفت:" آقا کسی رو قبول نمی کنه." ناراحت شدم. گفتم:" فقط یه سوال دارم." گفت:" بنویس تا من جوابش را برایت بیاورم." برای آقا نوشتم:" آیا من شهید می شم؟" آقا جواب داده بود:" بله، شما حتما شهید می شوید."
🌹سردار شهید حاج حسین بصیر🌹
قائم مقام لشکر 25کربلا
شهادت:1366/2/2 ماووت عراق کربلای10
تولد:1322یکی از روستاهای فریدونکنار
(🎤راوی: سردار کمیل کهنسال)
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزمندگان همیشه در صحنه هستند...
روایتی زیبا از شهید🌹 باکری
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خاطره طنز از حاج همت😁
شرح بسیجیهای بیکله از زبان حاج همت
عقیلی به حاج همت گفت: حاجی یک سوال دارم، یک دلخوری خیلی زیاد، من از شما دلخورم
حاج همت گفت: بفرمائید، چه دلخوری!
امیر عقیلی گفت: حاجی شما هر وقت از کنار پاسگاه های ارتش، از کنار ما که رد می شوی، یک دست تکان می دهی و با سرعت رد می شوی. اما حاجی جان، من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجی های خودتان که رد می شوی، هنوز یک کیلومتر مانده، چراغ می دی، بوق می زنی، آرام آرام سرعت ماشین ات را کم می کنی، بیست متر مانده به دژبانی بسیجی ها، با لبخند از ماشین پیاده می شوی،دوباره باز دستی تکان میدهی، سوار می شوی و میروی.
رد میشی اصلا مارو تحویل نمی گیری حاجی، حاجی بخدا ما خیلی دل مان میاد.
حاج همت این ها را که از امیر عقیلی شنید، دستی به سر امیر کشید و خندید و گفت: اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاه های شما که رد می شوم، این دژبان های شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی می بینند که اگر یک ماشین از دژبانی ارتشی ها رد شد، مشکوک بشوند؛ از دور بهش علامت میدهند، آرو آروم دست تکان میدهند، اگه طرف سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر میدهند،بعد ایست میدهند، بعد تیر هوائی میزنند، آخر کار اگر خواست بدون توجه دژبانی رد بشود.به لاستیک ماشین تیر میزنند.
ولی این بسیجی هایی که تو میگی، من یک کیلومتر مانده بهشان مرتب چراغ میدم، سرعتم رو کم میکنم، هنوز بیست متر مانده پیاده می شوم و یک دستی تکان میدهم و دوباره می خندم و سوا می شوم و باز آرام از کنارشان رد می شوم.
آخر این بسیجی ها مشکوک بشوند.
اول رگبار می بندند.
بعد تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند.
یک خشاب و خالی می کنند، بابای صاحب بچه را در می آورند، بعد چند تا تیر هوائی شلیک می کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد می زنند ایست.
این را که حاجی گفت: بمب خنده بود که توی قرارگاه منفجر شد. حالا نخند کی بخند😁😁😁
http://eitaa.com/raviannoorshohada
همسر عزیزم!!
امیدوارم که در پناه حضرت حق
سلامت باشی و باتوجه به عنایت
حضرت ولی عصر(عج) بتوانی فرزندانی پاک و سالم تربیت کنی که بتوانند #مدافع_ولایت باشند.☝️
وصیتنامه
🌹شهید_عبدالرحیم_فیروزآبادی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌷🌷🌷
✨شهیدی که شفا می دهد🌱
(قسمت چهارم)
🍃داستانهای زیادی از کرامات حاج علی شنیده ام مثلا (1)فردی در کرمان
زندگی می کرد که از بد حادثه گرفتار اشرار شد.
چند ماه در دست آن ها اسیر بود.
هیچ کس نمی دانست او کجاست وخودش هم دستش به هیچ جا بند نبود.
در اسارت نذر کرده بود که یک ختم قرآن برای حاج علی بخواند تا بلکه خداوند نجاتش دهد.
درست وقتی جزء سی ام را تمام کرده بود از دست اشرار آزاد شد.
(2)ویا شخصی می گفت همسرم به علت زخم روده وپرکاری تیروئید دوسالی دارو درمان کرد ولی نتیجه ای نداشت تا اینکه دکتر بهش گفت:دارو دیگه جواب نمیده
وباید پرتو درمانی کنی واگه اونم جواب نداد باید عمل جراحی انجام بشه.
بچه ی کوچک داشتیم. از طرف دیگه از نظر مالی هم سخت در مضیقه بودم.
همسرم هم خیلی نگران بود...
خلاصه از طریق یکی از دوستان با کرامات این شهید آشنا شدم،
گفتم در خونه ی حاج علی رو بزنم بلکه فرجی بشه.
تصمیم گرفتم 40روز صبح زیارت عاشورا بخونم وهدیه کنم به این شهید.
بعد از 40روز،تصمیم گرفتیم همسرم یه آزمایش دیگه بده ونشون دکتر معالجش بدیم و ببینیم چه کار کنیم؟
وقتی همسرم رفت وجواب آزمایش رو نشون دکتر داد،
دکتر بهش گفته بود:
اصلا نیازی به پرتو درمانی نداری و مشکل تا حدود زیادی حل شده!
حتی داروهایش را هم کم کرد.
خلاصه خیلی خوشحال شدم از اینکه شهید روی منه روسیاه رو
زمین ننداخت.
🌹سردار شهید حاج علی محمدی پور
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌿یادت باشد شهید اسم نیست ،
رسم است
🌿و یادت باشد که شهید عکسی نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش شود
🌿شهید مسیر زندگیست
🌿راه است و مرام است!
🌿شهید امتحانِ پس داده ی خداست
🌿شهید راهیست بسوی بهشت
🌿شهید زنده است و جاویدان
🌿شهید حق است و پایدار
🌿پس بیا راه را با شهدا طی کنیم
🌿تا به سعادت اخروی نائل شویم☘️💚
@raviannoorshohada
🔴 اگر #حجاب شما کم رنگ شد سر مزار من نیایید ‼️
👈شهید مدافع حرم «مجتبی باباییزاده»:
چه زیباست سیاهی چادر شما، نمیدانم این چه حسی بود که چادر شما به من میداد اما میدانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و آبرو میگرفتم. 🌹
باور کنید چادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکت مجاهدت حضرت زهرا (س) بدست آمده است.✨
امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم رنگ و پریده نشود☝️ و خدا نکند که روزی حجاب شما کم رنگ و کم اهمیت شود که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمیدارم به ملاقات من سر مزار بیایید.❗️
[ اݪلّہُمَـ عَجِّݪ ݪِوَݪیڪ اݪّفرج]
@raviannoorshohada