🌷خاطراتی از شهید مجید زین الدین
💐شهیدانه زیستن
ساکن تهران بودیم و منتظر به دنیا آمدن مجید. توی محیط بسیار فاسد تهران، نگه داشتن حجاب و دوری از حرام مثل موسیقی ها و مطربها کار راحتی نبود. با این حال من خیلی مراقب بودم. حتی مهمان های مرد و مستأجرمان که رفت و آمد داشتند احتیاط می کردم مبادا باهاشان برخوردی داشته باشم. حاج آقا هم حواسشان به حلال و حرام جمع بود. سعی ام بر این بود بچه هایم را طوری بار بیاورم که افراد بدرد بخوری باشند. هم برای دین هم برای جامعه.
🌺 هدیه بی بی
هنوز انقلاب نشده بود. حاج آقا فراری بود، مجید می رفت دم حرم کارت پستالهای ضد شاه می فروخت، پوسترهای حضرت امام را پخش می کرد. ساواک بو برد، دستگیرش کرد. خیلی نگران شدم. رفتم حرم، متوسل شدم به حضرت معصومه(س). چسبیدم به ضریح عرض کردم: «بیبی ما تازه آمدیم قم. اینجا مهمان هستیم. بچه ام را از شما میخواهم.»
همان شب مجید را آزاد کردند.
🍃 برادر فرمانده
هیچ وقت طوری برخورد نمی کرد که نیروها تصوّر کنند از رابطه برادری اش با آقا مهدی سوء استفاده میکند. نسبت به ایشان خیلی مؤدّب برخورد میکرد. جدای از بحث برادری، بیشتر ملاحظه فرمانده بودن ایشان را میکرد. یادم است زمانی نیروها در محوطه لشکر با دمپایی رفت و آمد می کردند که جلوه خوبی نداشت به همین جهت آقا مهدی تردد با دمپایی را در محوطه لشكر ممنوع کرد.این مسأله به قدری برای ایشان مهم بود که توی صبحگاه آن روز هم اعلام کردند. مجید همان روز با دمپایی رفته بود ساختمان فرماندهی.
رنگش پریده بود. بدو بدو می اومد سمت کانکس اطلاعات. خیس عرق شده بود. گفت: «آقا مهدی مرا با دمپایی دید. چنان نگاهی به من کرد که از خجالت تا اینجا دویدم.»
☘پدرانه
آقا مهدی تازه بچه دار شده بود. مجید مرخصی گرفته بود و رفته بود خانه ایشان. لیلا را بغل گرفته بود و با آب و تاب گفته بود: «داداش! دخترت فروشی است؟» آقا مهدی هم با حاضر جوابی گفته بود: «داداش! یک بزرگترش را برایت میخرم.»
🌙 نماز شب
سی چهل کیلومتر رفته بودیم توی خاک دشمن. برای شناسایی شهر ماووت. خسته راه بودیم. به نظرمان آمد شب را زیر یکی از تخته سنگهای بزرگ سر کنیم. نصف شب از خواب بیدار شدم دیدم مجید نیست. رنگ از رخم پرید. منطقه خطرناکی بود. پر از نیروهای عراقی و عناصر ضد انقلاب. فکری شدم که نکند بلایی سرش آمده. هر چه گشتم پیدایش نکردم. به این امید که خودش بر می گردد خوابیدم. برای نماز صبح که بلند شدم، دیدم کنارم خوابیده. هر چی پا پی اش شدم کجا بوده طفره رفت.
بعدها فهمیدم رفته بوده برای خواندن نماز شب.
🍃 اگر مانده بود...
مصداق آدمهایی بود که این روزشان کلی توفیر می کرد با روز قبلشان. شناسایی که می رفتیم همیشه دنبال این بود که مطلبی ولو کوچک اما جدید یاد بگیرد. روزمرگی گذراندن، روزمرگی شناسایی رفتن و طبق عادت نوشتن یک گزارش. اینطور دلش راضی نمی شد. توی هر شناسایی تجزیه و تحلیل می کرد. نظر می داد. بحث می کرد.
اگر مانده بود. فرمانده ای قَدَر بود. اگر مانده بود...
🌻 برای مجید آستین بالا بزنید...
دو سه روز مانده بود به شهادتشان، با هم توی پیچ وخم های کوه نوری می رفتیم. آقا مهدی راننده بود، مجید وسط نشسته بود و من هم کنار درب شاگرد نشسته بودم. بی رو در بایستی رو به آقا مهدی گفتم: «دیگر وقتش رسیده برای مجید آستینی بالا بزنید!» ایشان محکم و قاطع جواب داد: «خودم برایش فکرهایی کرده ام.»
انگار می دانست قرار است دو تایی پر بکشند.
🌹 غریب و مظلوم...
آب و هوای منطقه خیلی بد بود. اولین برف زمستانی هم ارتفاعات بلند را سفید پوش کرده بود. با تمام شدن کار شناسایی، احساس بلاتکلیفی می کردیم. با آقا مهدی صحبت کردم، ایشان هم جهت کسب تکلیف و ارائه گزارش رفتند جلسه قرارگاه. جلسه که تمام شده بود همراه مجید راه افتاده بودند سمت سردشت. توی جاده، نزدیکی های پایگاه دارساوین از ضد انقلاب کمین خورده بودند، هر دو شهید شده بودند. غریب و مظلوم...
#شهید_مجید_زینالدین
http://eitta.com/raviannoorshohada
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
🌷🌷🌷
#شهیدی که به مادرش قران خواندن یادداد.😔📖
○مادر درخواب پسر شهیدش را میبیند. پسر به او میگوید: توی بهشت جام خیلی خوبه. چی میخوای برات بفرستم؟
مادر میگوید:چیزی نمیخوام؛ فقط جلسه قرآن که میرم،همه قرآن میخونن و من نمیتونم بخونم خجالت میکشم. میدونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون.».
○پسر میگوید:نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!بعد از نماز یاد حرف پسرش میافتد.
قرآن را بر میدارد و شروع میکند به خواندن. خبر میپیچد.
پسر دیگرش اینرا به عنوان کرامت شهید محضر آیت الله نوری همدانی مطرح میکند و از ایشان میخواهد مادرش را امتحان کنند.
○حضرت آیتالله نوری همدانی نزد مادر شهید میروند. قرآنی را به او میدهند که بخواند.به راحتی همه جای قرآن را میخواند؛ اما بعضی جاها را نه.
میفرمایند:قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!.مادر شهید شروع میکند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط.
○آیت الله نوری گریه میکنند و چادر مادر شهید را میبوسند و میفرمایند:جاهایی که نمیتوانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم
شهید کاظم نجفی رستگار🌷
#یادعزیزش_باصلوات
*﷽*
#وصیت💌
خداوندا!
پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور میکند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم میلرزد.
وای بر من و صراط تو !
که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرنده تر ؛ اما یک #امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم ، ممکن است نجات پیدا کنم.
من با این #پاها در حَرَمت پا گذارده ام و دورِ خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیائت در #بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم.
#یادعزیزش باصلوات
#ماملت امام حسینیم
http://eitta.com/raviannoorshohada
هیئت بیت الشهدا برگزار می نماید:
🌹ویژه برنامه ی معرفی شهید قرآن حاج سید محمد رباط جزی و شهید عارف مدافـــــع حرم حاج سعید سامانݪو
🌷 سخنران : سرڪارخانم رباط جزی فرزند بزرگوار شهید عزیز سید محمد رباط جزی و همسر بزرگوار شهید عزیز مدافـــــع حرم سعید سامانݪو
🌹راوی: حاج آقا سامانݪو پدر بزرگوار شهید عزیز مدافـــــع حرم سعید سامانݪو
⚘زمان: پنج شنبه مورخه 24 مهرماه 99، ساعت 16:00
🌱مڪان : منزݪ شهید عزیز مدافـــــع حرم سعید سامانݪو
🌲نڪات مهم :
1- عـــــݪاقه مندان جهت شرڪت در این ویژه برنامه، حتمـــــا با آیدی: @Amfhhy
ارتباط گرفته و ثبت نام نمایند تا آدرس برای آن ها ارسال گردد.
2- این ویژه برنامه مختص بانوان می باشد.
3- این ویژه برنامه با رعایت پروتڪل ها و مسائل بهداشتی و فاصـــــله گذاری اجتمـــــاعی برگزار می گردد.
4ـ حضـور در مراسم برای خانواده های معظم و معزز شهدا ،خادمین و عاشـــــقان حضرت زهرا (س) و دݪسوختگان مڪتب حسینی، نقطه ی رهایی ست ڪه در مرتبت سݪوڪ اݪی اݪهی تنها مسیر قرب قرارگرفتن در مدار حســـــین فاطمــــه ست ...
🌺 هیئت بیت اݪشهـــــدا وابسته به قرارگاه راویان نورشهدا و مکتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز
#فوری
🔰 شناسایی پیکر مطهر هفت شهید مدافع حرم در سوریه
🔸 طبق اعلام واحد ایثارگران سپاه پاسداران، اسامی شهدای تفحصشده به شرح ذیل است:
🌷 شهیدان والامقام «رضا حاجیزاده»، «علی عابدینی»، «محمد بلباسی» و «حسن رجاییفر» از استان مازندران ، شهید «زکریا شیری» از استان قزوین، شهید «مجید سلمانیان» از استان البرز و شهید «مهدی نظری» از استان خوزستان.
➕ تکمیلی| پیکرهای مطهر این شهدا فردا در بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام طواف داده میشوند و سپس در شهرهای خود تشییع خواهند شد.
http://eitta.com/raviannoorshohada
🌷از شام بلا شهید آورده اند😔🌷
🔻امام خامنهای:
نمک شناسی حق شهدا این است که در راهی که آنها باز کردهاند، حرکت کنیم.
خوش آمدید به وطن 🌷
🔴تصاویر شهدای تازه تفحص شده مدافع حرم در سوریه
🔻شهیدان رضا حاجیزاده، علی عابدینی، محمد بلباسی، حسن رجاییفر، زکریا شیری، مجید سلمانیان و مهدی نظری🌷
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شهید حجت الاسلام مجید سلمانیان قبل از شهادت.
بالاخره؛ خرابه نشین شام شدی
#شهدای_خان_طومان
#شهید_استان_البرز
@raviannoorshohada