باید مراقب قـــلب‌ها باشیم! آنها خیلـــی زود غبار می‌گیرند. راه دل،چشم است.آنها را که پوشاندی،قلبت باز خواهـد شد و نظاره‌گر وجـه‌الله خــواهی بود..✨ •شهیدجوادمحمدی• «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج» ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

تصاویر جالبی از آخرین حضور سردار سلیمانی در دفتر کارش سه روز قبل از شهادت شهید #قاسم_سلیمانی #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------

دیدار یک شیعه‌ ایتالیایی با امام خمینی(ره) سال ۱۳۶۰ در جماران به دیدار امام(ره) رفته بود. امام در حضور آیت‌الله خامنه‌ای، احمد آقا، آقای ‌هاشمی رفسنجانی و فخرالدین حجازی بر پیشانی او بوسه زدند. خبر دیدار یک مسلمان ایتالیایی با امام خمینی در روزنامه‌های آن زمان به نقل از دفتر امام(ره) در کنار اخبار سایر دیدارها منتشر شد. مهدی (ادواردو)آنیلی پس از این دیدار نوشته بود؛ «به نام خدای بخشنده‌ مهربان یک شهروند از ایتالیا امروز به دیدار امام‌خمینی آمد. او برای ادای احترام به جمهوری اسلامی و شیعیان آمده است. او از بابت آنچه که انقلاب در پیشرفت هدف به نام خدا بر روی زمین در این عصر انجام داده، از رهبر انقلاب تشکر کرد.» ۲۴ آبان سالروز شهادت #مهدی_آنیلی (تصویر؛ مهدی آنیلی در نماز جمعه تهران به امامت آیت‌الله خامنه‌ای بعد از دیدارش با امام) #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

تأثیر امام (ره) بر شهید مهدی آنیلی ◇شهید آنیلی می‌گفت: احساس می‌کنم انسان صالحی را که قرآن توصیف می‌کند در چهره امام متجلی است. ◇ایگورمن خبرنگار روزنامه لاستامپا ایتالیا می‌گفت: وقتی ادواردو از ملاقاتش با حضرت امام(ره) و تحت تاثیر قرار گرفتنش صحبت می‌كرد، من احساس كردم كه امام‌خمینی(ره) او را سحر كرده است. ◇آنیلی از پدر خود به عنوان پدر زمینی و از امام راحل به عنوان پدر معنوی خود یاد می‌کرد. ◇او از اینکه در دیدار با امام، امام پیشانی‌اش را بوسیده بود به‌عنوان یکی از بهترین خاطرات زندگی‌اش یاد می‌کرد. شهید #مهدی_آنیلی به روایت حسن قدیری ابیانه #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

✨🇮🇷 #کلام_شهید « دشمن خیلی ضعیف تر و شکننده تر از آن است که شما فکر می کنید ...،فقط نباید ترسید.» #شهيد_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

هم اکنون 🌹 سر مزار مطهر و مرقد قهرمان جهان حاج قاسم سلیمانی عزیز و شهدای عزیز گلزار بین المللی کرمان نائب الزیاره هستم... ⚘ غروب پنج شنبه ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲ و شب جمعه 🌺 اینجا الان سر مزار حاج قاسم غوغاست... اینجا بهشته... اینجا کربلاست... اینجا فاصله ی زمین تا آسمان خیلی خیلی نزدیک شده... 🌹اگر دل تون شکست برای همه ی گرفتاران دعا کنید... مجتبی سیاری ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 🌹جان فدا؛ 🌹مکتب حاج قاسم عزیز؛ ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 👈کانال اطلاع رسانی برنامه های مکتب حاج قاسم سلیمانی عزیز 👇👇👇 http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘⚘⚘🌹🌺🌷⚘🌱🌴🍀

ته صف بودم ؛ به من آب نرسید... بغل دستیم لیوان آب را داد دستم گفت: من زیاد تشنه ام نیست نصفش را تو بخور ... فرداش به شوخی به بچّه‌ها گفتم از فلانی یاد بگیرید دیروز نصف آبِ لیوانش را به من داد یکی گفت: لیوان‌ها همه‌اش نصفه بود..! #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

لباس‌پاسدارۍݘہ‌رنگیھ؟! سبزیاخاڪۍ؟! خندیدوگفت: - این‌لباس‌عادٺشھ‌یاخونےباشہ‌یاگِلے . . .! -حاج‌قاسم- #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 📕✏عهد کمیل 💠مقدمه: 🥀چه می شود نوشت؟ گاهی نکته ی کوتاهی از زندگی شهید، خود مقدمه ای است طولانی. 🥀مصطفی ( کمیل) صفری تبار بیشه به تاریخ ۹خرداد۱۳۶۷ شمسی در روستای بیشه سر از توابع شهرستان بابل به دنیا آمد. 🥀بعد از تحصیل دوره مقدماتی و اخذ دیپلم ، در اسفند۱۳۸۶وارد دانشگاه امام حسین (ع) شد تا اینکه پس از دو سال ، در بهمن ماه ۱۳۸۸از دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) فارق التحصیل شد. 🥀او در بهمن ماه سال ۱۳۸۹ازدواج کرد و بعد از هفت ماه زندگی مشترک به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود، رسید. 🥀خاطرات مریم یوسفی( همسر شهید مصطفی(کمیل) صفری تبار) #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 📕✏عهد- کمیل 💠قسمت-اول 🥀در دوره ی ابتدایی، فضای دینی و مذهبی پر رنگی داشتم و درهمان دوران ، بعضی از آیات قرآن مثل آیت الکرسی را از حفظ بودم 🥀وارد دوران راهنمایی شدم با همان حالت پر جنب و جوشی که که داشتم ،با همان ذهن خوب که درس را زود یاد می گرفتم و جزو شاگردان خوب کلاس بودم. هنوز هم عادت به یک جا نشستن ندارم.حتما باید ذهن و بدنم باهم کار کنند. 🥀در والیبال جزو بهترین ها بودم. حتی همان روزها یادم هست دنبال این بودم که در ورزش رزمی هم شرکت کنم. 🥀من دروسی مثل قرآن و دینی را دوست داشتم و معلمی داشتم که هرسوالاتی درباره مسائل دینی پیش می آمد، به طور کامل توضیح می داد. این بحث ها پایه ی مسائل دینی را در من قوی می کرد و یقین قلبی به من می بخشید و همین باعث شد بعدها بتوانم خیلی چیزهایی را بپزیرم که پیش از این به آن خو نگرفته بودم. &ادامه دارد... #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

سالگرد شهادت بسیجی حسین زینال‌ زاده و دانیال رضازاده گرامی باد 🔻مادر شهید حسین زینال زاده خطاب به قاتل فرزندش: تنها سوالم این است، آن موقع که خنجر میزدی در چشمان بی‌فروغ پسرم قلب شکسته مرا ندیدی؟ نگفتی حسین مادری دارد که چشم انتظار اوست؟ #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 📕✏عهد-کمیل 💠قسمت-دوم 🥀وارد دبیرستان شدم؛ باهمان شور و حال همیشگی.دبیرستان با راهنمایی یک تفاوت عمده داشت.باید تعیین رشته می کردیم.من معماری را دوست داشتم و به همین دلیل رشته معماری را انتخاب کردم و از دوستانم جدا شدم و این فاصله با آنها ، مرا با کلاس های جدیدی آشنا کرد که تاکنون نداشتم. 🥀در رشته جدید، دبیرستان جدید و دوستان جدیدی که خیلی مذهبی نبودند، چادر سر نمی کردند، اکثر دوستانم تیپ دخترهای امروزی داشتند. 🥀نوع پوشش و رفتارشان روی من تاثیر گذاشت و کم کم شبیه آنها شدم. دیگر چادر سر نمی کردم ، جوراب نمیپوشیدم، شلوار مد روز می پوشیدم، مانتو کوتاهتر و مقنعه یا روسری عقب تر رفت. من هم شدم یکی مثل آنها، اما نه کامل. 🥀یک فرهنگ در دبیرستان رایج شده بود که دوست پسر داشته باشند. این فرهنگ را نمی فهمیدم با خودم کنار نمی آمدم.اصلا یعنی چه؟ "فلانی دوست دختره آن پسره است" این جریان فقط یک بازی بود واین را خوب می فهمیدم.قهر کردن، جدا شدن، عاشق شدن و به هم ریختن روح و روان و بعد جای این دوست پسر را یکی دیگه پر میکرد و بعد یکی دیگه... &ادامه دارد... #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

شهید مهدی زین‌الدین: خداوند در سوره آل‌عمران می‌فرماید در هنگام نبردهای سخت ما از بین شما گواهانی انتخاب می‌کنیم، گواهان همان شهدا هستند، الگوهایی هستند که انتخاب می‌شوند برای اینکه چراغ هدایت دیگران باشند. شهید #مهدی_زین‌_الدین #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

پیراهـنے از ستارہ بر تن ڪردند  دل را بہ امید ڪوچ روشن ڪردند آنجا ڪہ شب از رود خروشان تر بود محدودہ ی صبح را معیّن ڪردند رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا #یادشهداباصلوات صبحتون و عاقبتمون شهدایی☀️✋ #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

۲۷ آبان سالروز شهادت مجید و مهدی زین‌الدین است مجید همراه همیشگی مهدی بود و از همان دوران نوجوانی همراه با برادرش مهدی به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی او نیز به میدان نبرد حق علیه باطل شتافت و سرانجام به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در لشکر علی ابن ابیطالب(ع) که برادرش فرماندهی آن را بر عهده داشت، در قسمت اطلاعات و عملیات فعالیت کرد. مهدی زین‌الدین در ۲۷ آبان سال ۱۳۶۳ درحالی که به همراه برادرش مجید مسئول اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر ۱۷، برای شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت در حرکت بودند، در منطقه دارساوین گرفتار کمین ضد انقلاب شدند و به شهادت رسیدند. شهید #مهدی_زین‌الدین شهید #مجید_زین‌الدین #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

🎥 برشی از روایت فتح| روایت عشق و علاقه عجیب رزمنده‌ها به شهید مهدی زین‌الدین شهید #مهدی_زین‌_الدین #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

"#شــهدای‌آســمانی" 🔹مدرکهای‌دانشـگاهیشان را نادیده گرفتند و رفتند، نخبه هایی که هم اخلاص داشتند و هم بصیرت... 🌷شهید مصطفی‌چمران (دکترای فیزیک وپلاسماازدانشگاہ کالیفرنیا) 🌷شهیدحسن باقری (رتبه۱۰۶علوم انسانی حقوق قضایی دانشگاہ تهران) 🌷شهید مهدی زین الدین (رتبه۴دانشگاہ شیرازتجربی) 🌷شهید محسن وزوایی (رتبه۱شیمی دانشگاہ صنعتی شریف) 🌷شهید احمدرضا احدی (رتبه اول کنکور پزشکی سال۶۴) ️ 🔹یادمان باشد! چه کســانی را از دست دادیــم تا چه چـیزهـایی بدست بیاوریــم شادی روحشان صلوات🌸🍃 #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 📕✏عهد-کمیل 💠قسمت-سوم 🥀تیپم کاملا امروزی شده بود.هرچیزی را که ند روز بود می خریدم.من باید این را داشته باشم و باید آن را به دست بیاورم.اما من هنوز آن مریم بودم و این مریم هنوز نتوانسته بود خودش را تحمیل کند.هنوز ارادتم به امام رضا(ع)به همان شدت بود.به امام حسین و محرم و مراسمات عزایی که می رفتیم،متوجه بودم که باید چادر سرم کنم. 🥀دوره راهنمایی نمازهاین را کامل می خواندم و حالا در دبیرستان اگر نمازم قضا می شد یا اصلا نمی خواندم، مشکلی نداشتم. مادرم شش دانگ حواسش به من بود.اگر شال و روسری ام کمی عقب می رفت، تذکر می داد و می گفت روسریت را بکش جلو! نه با عصبانیت، خیلی مهربانانه و در حد تذکر.... 🥀از طرفی من و خواهرم یا باهم بیرون می رفتیم یا با مادر؛ حتی وقتی خانه را عوض کردیم،بعد دوسال همسایه ها تازه فهمیدند که مادرم دو دختر دارد. البته حق داشتند پدر ماشین خریده بود و اکثر اوقات او مارا به مدرسه می برد... &ادامه دارد... #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

✨میلاد #زینب_کبری_س دخت امیرالمؤمنین‌، سرّ أبیها، امینة اللّه، عقیلة بنی هاشم، عالمة غیر معلّمة، فهمة غیر مفهّمة، کعبة الرّزایا، نائبة الزهرا (س)، نائبة الحسین (ع) ،کفیلة السجّاد، بطلة کربلا عدیلة الخامس من اهل الکساء، عابدة آل علی، الصدّیقه صغری، بر ساحت مقدس حضرت صاحب الامر و الزّمان مهدی موعود (عج الله) و شما عاشقان ولایت تبریک و تهنیت باد🌸🍃

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 📕✏عهد-کمیل 💠قسمت-چهارم 🥀مدتی بود که دیگر بی حجابی آزارم می داد.دوست داشتم وقتی از خانه بیرون می روم،چادرسرم کنم.دوست داشتم بشوم مریم دوره ابتدایی و راهنمایی که نماز و روزه اش ترک نمی شد. 🥀اتفاق جدیدی برایم افتاده بود:خواستگارها یکی یکی پیدایشان شد.هفده سالم شده بود و به نظر فامیل و آشنایان دور و نزدیک ،دیگر وقت ازدواجم بود اما فکر اینکه زندگی جدا از پدر مادر را با همسر به دوش کشیدن سخت بود. علاوه بر من پدر و مادر هم با ازدواجم مخالف بودند.می گفتند:"مریم هنوز بچه س.نمی تونه الان ازدواج کنه." 🥀فقط از خدا می خواستم که یکیو برام بفرسته که هُلم بده.من از پس خودم بر نمیام دوباره چادر بپوشم.دوباره بشم مریم خودش.حجاب کنم. 🥀یک روز خانه خاله بودم و خانمی که از دوستان خاله ام بود و باهم رفت آمد خانوادگی داشتند.تصادفا انجا بود.همین طور داشتند باهم صحبت می کردند که نگاهی به من انداخت و با زبان مازندرانی گفت:"کیجا!تو ناخانی شی هَکِنی؟" (دختر تو نمی خواهی شوهر کنی؟)صمیمیتی که با خاله ام داشت و آشنایی قبلی که با او داشتم باعث شد به شوخی جوابش را بدهم .گفتم:"شوهر خوب کجا پیدا میشه؟" شروع کرد از پسری تعریف و تمجید کردن به نام (کمیل) &ادامه دارد... #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------

با خودم گفتم: خوبه یک سوپ برای حاجی درست کنم تا بخوره حالش بهتر بشه. همین کار را هم کردم. با چیزهایی که توی آشپزخانه داشتیم، یک سوپ ساده و مختصر درست کردم. از حالت نگاهش معلوم بود خیلی ناراحت شده است. گفت: چرا برای من سوپ درست کردی؟ گفتم: حاجی آخه شما مریضی، ناسلامتی فرمانده‌ی لشکرم هستی؛ شما که سرحال باشی، یعنی لشکر سرحاله! گفت: این حرفا چیه می‌زنی فاضل؟ من سؤالم اینه که چرا بین من و بقیه‌ی نیروهام فرق گذاشتی؟  توی این لشکر، هر کسی که مریض بشه، تو براش سوپ درست می‌کنی؟ گفتم: خوب نه حاجی! گفت: پس این سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذایی رو می‌خورم که بقیه‌ی نیروها خوردن. #شهید_حاج_احمد_کاظمی #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------

شهید علیرضا جیلان شهید داریم، زخمی داریم.... #جان-فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------