نانوایی محل بسته بود و برای خریدن نان باید مسافت زیادی را طی میکردیم...
به محسن که تازه از راه رسیده بود گفتم: مادرجان نانوایی بسته بود میری یه جای دیگه چند تا نون بگیری؟
گفت بله، چرا که نه.
بعد موتورش را گذاشت داخل حیاط و کیسه را از من گرفت...
پرسیدم: چرا با موتور نمیری؟
گفت: پیاده میرم ،موتور مال خودم نیست؛
بیت الماله...
#شهید_محسن_احمد_زاده
#رعایت_بیت_المال
http://eitaa.com/raviannoorshohada