هدایت شده از ڪـاݩــال🌷ڪُــميـڶ
4_1272657990159173697.mp3
290.9K
🔊 مناجات زیبای #شهید_سیدمجتبی_علمدار با امام زمان «عجل الله تعالی فرجه شریف»😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
التماس دعای فرج
@channelKomeil313
#خاطرات_شهدا 🌷
👈ازدواج شهید مدافع حرم #عبدالمهدی_کاظمی و همسرش به واسطه
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
💠 شهدا حاجت میدن👇👇
🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی #علمدار داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم.
این مطالعات به شکل کلی من را با #شهدا، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌.
🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر #حاجتی دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان #امام_زمان (عج) و از اولیا باشد.
🔹حاجتی که با عنایت #شهید_علمدار ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم.
🔸یک شب خواب #شهیدسید_مجتبی_علمدار را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥.
شهید لبخندی زد😊 و به من گفت #امام_حسین (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به #خواستگاری تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅.
🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من #خواهر بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر #ازدواج کنم. غافل از اینکه #اگرشهدابخواهند شدنی خواهد بود👌.
🔸فردا شب سید مجتبی به خواب #مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری #دخترتان می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که #ما این کارها را آسان می کنیم☺️.
🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم #پدرم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و #موافقت کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️.
🔸پدر بدون هیچ #تحقیقی رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به #عقد یکدیگر درآمدیم. همان شب خواستگاری قرار شد با #عبدالمهدی صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم.
🔸یاد خوابم افتادم. او همان #جوانی بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود.
وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه #شهید_علمدار دیده ام.
🔹خواب را که تعریف کردم #عبدالمهدی شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟
در کمال تعجب او هم از #توسل خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن #همسری_مومن و متدین برایم گفت☺️.
راوی:همسر شهید
@raviannoorshohada
درد و دل #شهیدان با ما از زبان #شهید_سیدمجتبی_علمدار
وقتی در خون خویش غلتیدیم و چشم از دنیا بستیم فکر میکردیم که دیگر همه چیز تمام شد ؛ اما اینگونه نشد .
دردهای شما در فراق ما دل ما را بیشتر آتش میزد . 😔
درست است که ما به هر چه میکنید آگاهیم ، اما این بلای بزرگی بود که ای کاش نصیب ما نمیشد .
وقتی شما از این و آن طعنه میخورید و لاجرم به گوشهی اتاق پناه میبرید و با عکسهای ما سخن میگویید و اشک میریزید ، به خدا قسم اینجا #کربلا میشود . و برای هر یک از غمهای دلتان ، اینجا #شهیدان زار میزنند 😭 . یا آن زمانی که در مجالس با یاد ما گریه میکنید و به سر و سینه میزنید ما نیز به یاد آن روزها که در سوگ فراق مولایمان سینه میزدیم و گریه میکردیم همراه با اشک شما اشک غم میریزیم 💦😔 .
پروردگار عالم اجازه میدهد هر از چندی با مولایمان حسین (ع) ❤️ ، درد و دل کنیم .
بچهها ! آقا #امام_حسین خیلی بزرگوار است . او بهتر از همهی ما #شلمچه را میشناسد . #فاطمیه را زیباتر از همهی ما تعریف میکند . او خاطرههای جبهه را خیلی دوست دارد .
هر وقت به پابوسش میرویم از ما میخواهد برایش خاطره بگوییم . به مجرد اینکه بچهها شروع به نغمهسرایی میکنند چشمهای آقا مالامال از اشک میشود ؛ سرِ مبارکشان را به زیر میاندازد و دانههای اشکش زمین بهشت و محاسن شریفشان را تَر میکند 😔 ......
@raviannoorshohada
💠 زیارت عاشورا
🔹 مدتی از شهادت سید گذشته بود. قبل از محرم در خواب سید را دیدم. پیراهن مشکی به تن داشت. گفتم: «سید چرا مشکی پوشیدی!؟» گفت:«محرم نزدیک است.» بعد ادامه داد: «اینجا همه جمع هستند. شهدا، امام (ره) و ...» سید گفت: «در حضور همه شهدا و بزرگان، حضرت امام (ره) به من فرمودند: برو مداحی کن.»
🔸 بعد از آن با سید خیلی درد و دل کردم. گفتم سید ما را تنها گذاشتی و رفتی. گفت: «چرا این حرف را می زنی؟ هر مشکلی و غمی دارید، با نام مبارک مادرم برطرف می شود.» بعد ادامه داد: «اگه دردی دارید، حاجتی دارید زیارت عاشورا بخوانید. زیارت عاشورا درد شما را درمان می کند. توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید.»
📚کتاب علمدار
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
@raviannoorshohada
#استقبال_حضرت_زهرا_از_یک_شهید
🌱یکی از رفقایم که از ساری برگشته بود. بهم گفت:
🏨جلوی بیمارستان خیلی شلوغ بود. جانبازی به نام علمدار حالش بد شده بود و آورده بودنش بیمارستان.
تا گفت علمدار نفس تو سینه ام حبس شد
به خودم گفتم: نه! سید که حالش خوبه.🤔اما مصطفی، پسرعموی سید مجتبی جانباز قطع نخاع بود. حتما اون رو بردن بیمارستان.
📞همان موقع زنگ زدم محل کار سید، بهم گفتند سیدمجتبی بیمارستان هست.
با خودم گفتم 🤔حتما رفته دنبال کارهای سیدمصطفی. روز بعد هم زنگ زدم اما کسی گوشی را برنداشت.😔
شب آماده خواب شدم. خواب دیدم که در یک بیابان هستم. از دور گنبد امامزاده ابراهیم شهرستان بابلسر نمایان بود. 🕌
وقتی به جلوی امامزاده رسیدم. با تعجب تعداد زیادی رزمنده را با لباس خاکی دیدم.
هر رزمنده چفیه ای به گردن و پرچمی🚩 در دست داشت. آن رزمندگان از شهدای شهر بابلسر بودند.
🌹در میان آنها پدرم را دیدم که در سال ۶۲ شهید شده بود. یک گل زیبا در دست پدرم بود.
بعد از احوالپرسی به پدرم گفتم: پدر منتظر کسی هستید گفت:
💐منتظر رفیقت سیدمجتبی_علمدار هستیم.
با ترس و ناراحتی گفتم: یعنی چی؟ یعنی مجتبی هم پرید؟
🌾گفت: بله، چند ساعتی هست که اومده این طرف. ما آمدیم اینجا برای استقبال سید.
💐 البته قبل از ما حضرات معصومین و حضرت_زهرا (س) 💚به استقبال او رفتند. الان هم اولیا خدا و بزرگان دین در کنار او هستند.
💫این جمله پدرم که تمام شد از خواب بیدار شدم. با منزل یکی از دوستان تماس گرفتم. گفتم چه خبر از سید؟!
گفت: سید موقع غروب پرید🕊🕊
📚کتاب علمدار
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
@raviannoorshohada
👈ازدواج شهید مدافع حرم #عبدالمهدی_کاظمی و همسرش به واسطه
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
💠 شهدا حاجت میدن👇👇
🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی #علمدار داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم.
این مطالعات به شکل کلی من را با #شهدا، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌.
🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر #حاجتی دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان #امام_زمان (عج) و از اولیا باشد.
🔹حاجتی که با عنایت #شهید_علمدار ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم.
🔸یک شب خواب #شهیدسید_مجتبی_علمدار را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥.
شهید لبخندی زد😊 و به من گفت #امام_حسین (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به #خواستگاری تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅.
🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من #خواهر بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر #ازدواج کنم. غافل از اینکه #اگرشهدابخواهند شدنی خواهد بود👌.
🔸فردا شب سید مجتبی به خواب #مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری #دخترتان می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که #ما این کارها را آسان می کنیم☺️.
🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم #پدرم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و #موافقت کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️.
🔸پدر بدون هیچ #تحقیقی رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به #عقد یکدیگر درآمدیم. همان شب خواستگاری قرار شد با #عبدالمهدی صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم.
🔸یاد خوابم افتادم. او همان #جوانی بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود.
وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه #شهید_علمدار دیده ام.
🔹خواب را که تعریف کردم #عبدالمهدی شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟
در کمال تعجب او هم از #توسل خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن #همسری_مومن و متدین برایم گفت☺️.
راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
@raviannoorshohada
#داستانی_جالب_از_عنایت👌👌👌
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌷همسر یکی از کسانی که قرار بود تصویر #شهید علمدار را برای اربعین سید بکشد ناراحتی اعصاب داشت.
🌷همسرش هم بهش گفته بود برو بیرون اتاق و تصویر شهید رو کامل کن.
🌷اما به خانمش گفته هوا سرده و زیر تابلو پلاستیک پهن کرده بود.😘
🌷خلاصه ترسیم عکس #شهید_علمدار کامل شد.
ولی موقع برداشتن آخرین قوطی رنگ ؛ یک دفعه قوطی سر میخورد و رنگ روی فرش میریزد.😳😢
🌷خانمم تا این وضع را میبیند سریع دستمال و آب میآورد و پاک میکند.ولی بی فایده است.😔
🌷خانمم همین طور که روی فرش میکشید گفت: خدایا فقط بخاطر این شهید فرزند زهرا س سکوت میکنم.😔
بعد هم گفت : میگن اهل محشر در قیامت سرها را از عظمت حضرت زهرا س به زیر میگیرند.
🌷بعد خانمم نگاهی به چهره شهید انداخت و ادامه داد: فردای قیامت به مادرت بگو من این کار را برای شما کردم .شما سفارش ما را بکن.
شاید ما را شفاعت کنند.
🌷خلاصه فردای آن روز بعد از بیرون رفتن از خانه .زن همسایه خانم بنده رو صدا میزند و میگوید شما #شهید_علمدار میشناسید⁉️
🌷خلاصه با تعجب گفتیم. بله .
چطور مگه.😳
🌷گفتند. یک ساعت پیش خوابی دیدم و یک جوان نورانی خودش را معرفی کرد ( شهید علمدار )
🌷و از شما معذرت خواستند و گفتند به شما بگویم به پیمانی که بستیم عمل میکنیم.
شفاعت شما در قیامت با مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها.
🌷خانمم بعد از ماجرای فرش رنگی ارادت خاصی به #سید_علمدار پیدا کرده بود.
همیشه شبهای جمعه به سر مزار شهید میرفتیم و برای او زیارت عاشورا میخواندیم.
🌷همسرم بعد از اون موضوع هر چه را از خدا بخواست با خواندن #زیارت_عاشورا بر سر مزار شهید برآورده میشد.
حتی زیارت عمه سادات ؛ #حضرت_زینب_ س را از شهید علمدار گرفت.
@raviannoorshohada