eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
628 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
😅 🌹شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادي وصولشان " عند ربهم يرزقون اند"... ♥️ 💛 💚 💙 🧡 صبح روز عملیات والفجر۱۰ در منطقه حلبچه همه حسابی خسته بودند. روحیه‌ مناسبی در چهره بچه‌ها دیده نمی‌شد از طرفی حدود ۱۰۰اسیر عراقی را برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بودیم برای اینکه روحیه‌ ی گرفته بچه ها از آن حالت خارج شود؛ جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم و بیچاره‌ها هنوز، لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن می‌کردند. مشتم را بالا بردم و فریاد زدم:«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب می دادند.🙃 فرمانده گروهان برادر قربانی کنارم ایستاده بود و می خندید. منم شیطونیم گل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد زدم:«الموت لقربانی» اسیران عراقی شعارم را جواب می‌دادند بچه‌های خط همه از خنده روده بر شده بودندو قربانی هم دستش را تکان می‌داد که یعنی شعار ندهید! او می‌گفت: قربانی من هستم «انا قربانی» و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان می‌دادند و می‌گفتند: «لا موت لا موت» یعنی ما اشتباه کردیم.😊 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔶شاعر: محمد مهدى عبداللهى ماييم مطيع رهبرى آزاده دل در گروِ حضرت جانان داده ما را بُكُشيد، بى گمان مى رويد در مكتبمان، هزار "فخرى زاده"🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
مشکل کارهای ما اینه... که برای رضای همه کار میکنیم... به جز خدا💛 🌹شهید ابراهیم هادی🌹 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🕊 از یک محله به یک مدرسه می رفتند... اما با دو مسیر متفاوت... هر چه دوستش اصرار می‌کرد که بیا از همین کوچه برویم قبول نمی‌کرد ! می گفت:" این کوچه پر از دختره؛ من نمیام معلوم نیست این کوچه به کجا ختم میشه" http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔸🔹🔸🔹🔸 بچه‌های محل مشغول بازی بودند که ابراهیم وارد کوچه شد... بازی آنقدر گرم بود که هیچ کس متوجه حضور ابراهیم نشد یکی از بچه ها توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد اما به جای اینکه به تورِ دروازه بخورد محکم به صورتِ ابراهیم خورد! بچه ها بی معطلی پا به فرار گذاشتند با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت باید هم فرار می‌کردند... صورت ابراهیم سرخِ سرخ شده بود لحظه‌ای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد همینطور که نشسته بود؛ پلاستیک گردو را از ساک دستی اش در آورد و کنار دروازه گذاشت و داد زد: "بچه ها کجا رفتید؟ بیاید برایتان گردو آوردم" http://eitaa.com/raviannoorshohada
شهداء"دعا"داشتند؛ ادعا نداشتند "نیایش "داشتند؛ نمایش نداشتند "حیا "داشتند؛ ریا نداشتند "رسم" داشتند؛ اسم نداشتند 🌹🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🍁☘🍁☘🍁 مادر شهید «مجید قربانخانی» استخوان‌های سوخته ی پسرش را در دست گرفته و رو به دوربین می‌گوید: «ببینید این مجید من است؛ تو را به حضرت عباس (ع) نگویید چقدر پول گرفته‌اید! من می‌خواستم مجیدم را داماد کنم». 💵 ❤️ http://eitaa.com/raviannoorshohada
رمز حرکت ما نامِ مقدس امام رضا علیه السلام بود... از صبح تا عصر جستجو کردیم هفت شهید پیدا شد گفتیم حتما باید شهید دیگری پیدا شود رمز حرکت امروز ،نام مقدس امام هشتم بوده اما هرچه گشتیم شهید دیگری پیدا نشد ... خسته بودیم ودلشکسته لحظات غروب بود... گفتند:امام جماعت یکی از مساجد شیعیان عراق در نزدیکی مرز باشما کار دارد! به نقطه مرزی رفتیم ایشان پیکر شهیدی را پیدا کرده وبرای تحویل آورده بود 💕🌱💕🌱💕🌱💕 لباس بسیجی برتن شهید بود. با آمدن او ؛هشت شهید روز توسل به امام هشتم کامل شد. اما عجیب تر جمله ای بود که بر لباس شهید نوشته بود... همه با دیدن لباس او اشک می ریختند برپشت پیراهنش نوشته بود: "یامعین الضعفاء"...😭 💎راوی:بسیجیان تفحص 🗒منبع:کتاب شهید گمنام http://eitaa.com/raviannoorshohada
🕊💫 وقتی محمد شکری شهید شد؛ هنگام دفنش، سیداحمد او را داخل قبر گذاشت و به او گفت: «قبل از این که چهلمت برسه، میام پیشت!» او گفته بود که من شنبه شهید می شوم و دوشنبه جنازه ام را می آورند. همان هم شد... جنازه او را روز دوشنبه، مقارن با چهلم شهادت محمد شکری آوردند... 🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🕊 بهش خبر دادند ۱۵ نفر از بچه های کمین ساعت هاست که آب ندارند... حاج حسین به یکی از بچه ها گفت : "اسلحتو بردار و دنبال من بیا!" حاجی دست راستش قطع شده بود با دست چپ بیست لیتری آب رو کشید روی دوشش و حرکت کرد... http://eitaa.com/raviannoorshohada
⭐️🌸⭐️🌸⭐️🌸⭐️🌸 💎ارادت شهدا به امام زمان در هر زمان💕 در اولین روزهای پس از فتح خرمشهر پیکر 25 تن از شهدا را به شیرازآورده بودند پس از اینکه جمعیت بر اجساد مطهر این شهیدان نماز خواندند؛ علمای شهر،مسئولیت تلقین شهدا را بر عهده گرفتند... هنگامی که من به درون قبر یکی از این عزیزان رفتم و شروع به خواندن تلقین نمودم؛ با صحنه ای بس عجیب و تکان دهنده مواجه شدم...😳 تا جائیکه تلقین را نیمه کاره رها کردم و از قبر بیرون آمدم! ماجرا از این قرار بود که هنگام قرائت نام مبارکه ائمه (ع)در تلقین، به محض اینکه به نام مبارک ♡حضرت صاحب الزمان (عج)♡ رسیدم. دیدم که شهید انگار زنده است، چشمانش باز شد و لبخندی زد.❤️ 👈راوی: آیت الله حائری شیرازی 👈منبع:کتاب حدیث عشق http://eitaa.com/raviannoorshohada
میگویند جانبازان کارشان شده؛ "خوردن و خوابیدن" راست میگویند... گلوله میخورند آرام می خوابند...!♥️ http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌟🍃🌟🍃🌟 این برگه را هم به عنوان سند به تو می‌دهم... سادات،دوستت خواهم داشت تا وقتی که زنده ام و روزی خدا را میخورم... من تو را با همه چیز قبول کرده ام و تصمیمم عوض نخواهد شد و بدان اگر آسمان به زمین آید و زمین به آسمان برود ذره ای از محبت تو در دلم کم نخواهد شد❤️ http://eitaa.com/raviannoorshohada
🐚🌿🐚🌿🐚🌿🐚 بارها گفته بود که آرزویش فقط و فقط شهادت است... هر وقت جایی سر صحبت باز می شد؛ می گفت فقط می خواهم شهید شوم. در عملیات خیبر دیدمش که داشت نماز می خواند. همین طور اشک می ریخت و با خدا حرف می زد؛ دست هایش را بالا گرفته بود و از خدا می خواست شهید بشود. بچه ها بهش گفتند:  سید، ما توی جنگ به تو نیاز داریم ولی تو مرتب دعا می کنی شهید بشی! گفت: دیگه بسه... من چهل ماه توی جبهه موندم... شما هم مثل من چهل ماه بمونید بعد برید!  برای من دیگه بسه، باید برم...!🕊 http://eitaa.com/raviannoorshohada
شهادت یعنی...🌹 متفاوت به آخر برسیم وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست... http://eitaa.com/raviannoorshohada
دیدی‌فراق‌باتووخواهرچه‌کرد.mp3
6.77M
🌹حسینیه مجازی شهدا 🌹در این شب زیارتی، به یاد حاج قاسم عزیز، حاج محسن فخری زاده عزیز ، رفقا و شهدای عزیز مدافع حرم و همه ی شهدای عزیزمان ⚘دلتنگ شهدا و روضه 🌺 شب جمعه و رزق شبانه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/sayarimojtabas ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://t.me/sayarimojtabas
سال 57 در سلف سرویس دانشگاه تهران می خواستم با فیش غذای خودم برایش افطاری بگیرم. گفت من نمیخورم پرسیدم چرا ؟ پولش را می دهم. گفت نه این غذا حق دانشجویان است. هر چه اصرار کردم فایده نداشت آمدیم بیرون نان و ماست خرید و افطار کرد. سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری باب الحوائج گلزار شهدای کرمان🌷 @raviannoorshohada
بابای شهیدم بوسیدنت که هیچ بغل کردنت که هیچ حتی تو را نشد که دلی سیر بو ڪنم تنها فرزند شهید حسین پور کہ چهارماه بعد از شهادت پدر متولد شد و پدر رو ندید😔 حسین‌پور زاده @raviannoorshohada
*﷽* احترام زیادی برای ما قائل بود. از ماموریت که برمی گشت بااین که فرصت بسیار کمی داشت ولی بلافاصله به منزل ما می آمد. کنار من می‌نشست و دائم نوازشم می کرد. دست و پایم را می‌بوسید و به هر شکل محبت می‌کرد. تا جایی که یک وقت هایی سعی می‌کردم مانعش شوم. این روزها خیلی سخت می گذرد. جای خالی شهروز خیلی دلتنگمان کرده، ولی هر بار که گریه می کنم بر مصیبت های اهل بیت (ع) گریه می کنم. دلم می سوزد که پسرم را نمی‌بینم ولی داغ من در برابر مصیبت های بزرگ امام حسین (ع)و حضرت زینب (س) ذره ای در برابر دریاست. به راه پسرم و شهادتش افتخار می کنم چون به خواسته ی قلبی اش رسید و به آرمان‌هایش پیوست. راوی: مادر شهید 📚: مجله فکه _ شهروزمظفری نیا 🌷 @raviannoorshohada
🌺🌼🍃🌺🌼🍃🌺 شدت جراحتش آنقدر زیاد بود؛ که توی بیمارستان بستری اش کردند کنارش ماندم تا حالش بهتر شود دو شب گذشته بود و هنوز حاجی به هوش نبود! نیمه های شب هوس دعای توسل زد به سرم. آرام طوری که صدایم اذیتش نکند دعا را زمزمه می کردم... به نام حضرت حجت که رسیدم با دست زد بهم شمرده شمرده گفت : "دستت رو بنداز دور گردنم، بلندم کن تا نیم خیز بشم..." http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔹🔸🔹🔸🔹 یک بخش از وصیت نامه اش را اختصاص داده بود به پسر کوچولویش؛📜 نوشته بود: 《 زندگی کن برای مهدی♡ درس بخوان برای مهدی♡ ورزش کن برای مهدی♡ محمد...! من تو از خدا برای خودم نخواستم؛ تو را از خدا خواستم برای مهدی...❤️》 🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔴خاطره ای تکان دهنده از زبان دوستِ شهید خلیلی در آن حادثه تلخ: وقتی ضارب،علی رو با چاقو زد ؛ ما پیکر غرقِ خونش رو به کناری کشیدیم. پیرمردی آمد و گفت: "خوب شد همینو میخواستی؟ به تو چه ربطی داشت؟ چرا دخالت کردی؟" علی باصدای ضعیفی گفت: "حاج آقا فکر کردم دختر شماست من از ناموس شما دفاع کردم" 🕊شهید امر به معروف و نهی از منکر http://eitaa.com/raviannoorshohada
چه چفیه ها که شد... تا چادرم نشود... 🦋حجابِ زینب وار http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 حتما ببینید... 🌷 مجاهد هسته ای و دفاعی سردار شهید دکتر حاج محسن فخری زاده http://eitaa.com/raviannoorshohada ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/sayarimojtabas ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://t.me/sayarimojtabas