کوچه هایمان را به نامشان کردیم...
که هرگاه آدرس منزلمان را میدهیم بدانیم
از گذرگاه خون کدام #شهید است که
با #آرامش به خانه میرسیم
⚘http://eitaa.com/raviannoorshohada⚘
زنهای همسایه حرصشون در اومده بود...
میگفتن این ابراهیم خیلی خودشو میگیره!!
نگو وقتی که از کوچه رد میشه و میبینه خانم ها
سر کوچه هستند سرشو میندازه پایین تا
نگاهش به آنها نیفته...
خواهر ابراهیم هم بهشون گفته بود:
ابراهیم بین خودش و نامحرم یک خط قرمز کشیده...
🌹🌹🌿🌹🌹🌿🌹🌹🌿🌹🌹
حضرت علی فرمودند :
"هر کس چشم خود را از نامحرم ببندند قلبش راحت شود"
#شهید_ابراهیم_امیر_عباسی
#غُضوُّا_ابصارَکم
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌺🍃🌺🍃🌺
بابای چشم انتظار:
پسرم قرار بود عصای پیریم باشی بابا...
اینجوری؟!؟!؟!؟!😔
http://eitaa.com/raviannoorshohada
صدا به صدا نمیرسید...
همه مهیّای رفتن و پیوستن به برادران مستقر در خط بودند.
راه طولانی، تعداد نیروها زیاد و هوا بسیار گرم بود...
راننده ی خوش انصاف هم در کمالِ خونسردی
آینه را میزان کرده و به سر و وضعش میرسید.
بچهها پشت سر هم صلوات میفرستادند،
برای سلامتی امام، بعضی مسئولین و فرمانده لشکر و ...
اما باز هم ماشین راه نیفتاد.
بالاخره سر و صدای بعضی درآمد: «چرا معطلی برادر؟ لابد صلوات میخواهی؛
اینکه خجالت نداره. چیزی که زیاد است صلوات.»
سپس رو به جمع ادامه داد:
«برای سلامتی بنده! گیر نکردن دنده!
کمتر شدن خنده یک صلوات راننده پسند بفرستید.»😁
#طنز_در_جبهه
http://eitaa.com/raviannoorshohada
❄️🌸❄️🌸❄️🌸
منطقه تازه از وجود اشرار پاکسازی شده بود و
نگهبانی شب در آن شرایط بسیار حیاتی بود...
یک شب که نگهبانها پستشون رو بدون اجازه
ترک کرده بودند؛
به دستور محمود باید وسط محوطه سینهخیز
میرفتند و غلت میزدند تا تنبیهی اساسی بشن
و حساب کار دستشون بیاد...
تنبیهِ نگهبانها که شروع شد یک مرتبه دیدم
محمود هم لباسش را در آورد و همراه آنها
شروع کرد به سینه خیز رفتن...
محمود که نگاههای متعجب ما را دیده بود گفت:
یه لحظه احساس کردم که از روی هوای نفس
می خوام اینا رو تنبیه کنم به همین خاطر کاری
کردم که
"غرور بر من پیروز نشه..."
📿 #شهید_محمود_دولتی_مقدم
http://eitaa.com/raviannoorshohada
با صدای اذان از سر سفره بلند شد...
گفت:این غذا سرد میشه!
گفت: میرم #نماز وگرنه #غذای_روحم سرد میشه...
#مهندس_شهید_محمود_شهبازی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
قبل از ازدواج با ابراهیم اسمم مهناز بود...
ازدواج کردم بهش گفتم:
اسم شما ابراهیم هست منم دوست دارم اسممو عوض کنم بذارم هاجر...
خیلی خوشحال شد و گفت:
من با اسم مهناز مانوس نبودم
چه کاریه بعضی ها اسم پرنده و... را روی بچههایشان میگذارند
اما از اسمهای با معنایی که "لایق اشرف مخلوقاته" فرار میکند
#همسر_شهید_ابراهیم_امیر_عباسی
#حقِّّ_فرزند_بر_والدین
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خیلی حال میده یه بچه خوشگل دنیا بیاری...👶
خیلی حال میده تو کودکی همه جا از ادبش
و تو بزرگی از اخلاق و صفا و صمیمیتش حرف بزنند...
خیلی حال میده به سنین جوانی که رسید وقتی نگاش کنی دلت بره...❤
خوشگل...
خوشتیپ...
آقا...
ولی از همه اینا باحال تر می دونی چیه؟🤔
اینه که وقتی بعد چندین سال چشم انتظاری
استخون های پسر خوشتیپتُ بیارن؛
کفن ُبگیری سمت آسمون و آروم بگی :
#اللهم_تقبل_منا_هذا_القلیل ..🕊
http://eitaa.com/raviannoorshohada
~🕊
#رفیق_خدایے🍃💕
یڪیازذڪرهایۍڪه مُدآم زیر لب
زمزمہ میڪرد این بود:
[اَللّهُمَّولاتَکِلنیإلینَفسیطَرفَةَعَینٍأبداً]
خدایآحتےبہاندازهۍچشمبرهم
زدنےمرابہ حآلخودم وامگذار !
#شهید_مهدی_زین_الدین
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🐚🌿🐚🌿🐚
#هو_الشافی_هو_الباقی
هرچه میگفتی چیزی دیگر جواب میداد...
غیر ممکن بود مثل همه صریح و ساده و همه فهم حرف بزند.
بعد از عملیات بود، سراغ یکی از دوستان را از او
گرفتم چون احتمال میدادم که مجروح شده
باشد؛
گفتم: «راستی فلانی کجاست؟»
گفت بردنش «هوالشافی.»
شستم خبردار شد که چیزیش شده و بردنش بیمارستان.
بعد پرسیدم: «حال و روزش چطوره؟»
گفت: «هوالباقی.»
میخواست بگوید که وضعش خیلی وخیم است
و من مانده بودم بخندم یا گریه کنم...
#طنّازی_رزمندگان
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#خاطرات_یک_سرباز_عراقی
#سنِ_عاشقی
یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم...
آوردنش سنگر من
خیلی کم سن و سال بود.
بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟ »
سرش را تکان داد...
گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! »
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به
خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده
که دست به دامن شما بچه ها شده و سن
سربازی رو کم کرده؟ »
جوابش خیلی من رو اذیت کرد...
با لحن فیلسوفانه ای گفت:
« سن سربازی پایین نیومده ،
سن عاشقی پایین اومده.»
❤️💛💙❤️💛
http://eitaa.com/raviannoorshohada
نکند رفته باشد یکی؛
و #جا_مانده باشد دیگری!
که دق میکند آنکه #جا_مانده...
http://eitaa.com/raviannoorshohada