🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
🌤حکایت عاشقی هنوز ادامه دارد؛ هر مزار، هر شهید یک حکایت است از روزهایی که دور نیستند اما غبار فراموشی رویشان نشسته است.
🕊 این وسط آدمهای عاشقی هم هستند که تک و تنها غبار را پس میزنند. غبار که کنار میرود، فکه و سوسنگرد و دهلاویه دوباره جان میگیرند.
💫سلیمانیه و شلمچه و هور الهویزه زنده میشوند و زمان میشود به وقت همان سالهای گلوله و آتش و خمپاره
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
📕✏عهد-کمیل
💠قسمت-بیستم
🥀مرا رساند به جلسه قرآن که منزل یکی از دوستان بود. همین که رسید مقابل خانه همسایه و موتورسیکلت را خاموش کرد شروع به صحبت کرد. هیچ کدام نمیتوانستیم از هم دل بکنیم. موتور را روشن میکرد دوباره خاموش میکرد. دوباره حرف میزدیم. دستهایش را روی فرمان موتور بود و من دستم را گذاشته بودم روی دستش؛ همش به چشمهای هم خیره میشدیم و به هم نگاه میکردیم و دوباره شروع میکردیم به حرف زدن. چشم های قشنگش پر از اشک شده بود. گفتم بهتر است برود و نگذارم غرور مردانهاش پشت اشکی که میریزد بشکند.
🥀 گفت: مریم خیلی مراقب خودت باش. خیلی خیلی مواظب خودت باش. "خداحافظ" گفتم: کمیل آیت الکرسی یادت نره حتماً بخون. گفت: باشه و رفت این اولین باری بود که تا جایی که چشمم کمیل را میدید رفتنش را نگاه کردم. آنقدر ایستادم تا از مقابل چشمهایم دور شد و دیگر او را ندیدم.
همینطور که ایستاده بودم و رفتنش را میدیدم؛ نمیدانم چرا به خودم گفتم تا جایی که میشه تا جایی که میتونی نگاهش کن. شاید این آخرین بار باشه؛ ای کاش ای کاش چقدر حسرت این ای کاشها به دلم ماند.
درِ خانه همسایه باز بود و صدای دور قرآن خواندن زنها از اتاقهای دربسته میآمد. رفتم داخل جلسه قرآن گوشهای نشستم مامان و محبوبه هم قرآن در دستشان بود. مرا دیدند که بیحال و بیحوصله نشسته بودم و صدای قرآن خواندن را آیه آیه گوش میدادم.
تا ساعت ۱۲ شب جلسه قرآن طول کشید. راس ساعت ۱۲ صدای گوشی همراهم درآمد. پیامک کمیل بود نوشت "مریم جان عزیز دلم تولدت مبارک باشه انشاالله ۱۲۰ ساله بشی" کمی بعد تماس گرفت؛ گفتم: کمیل من ۱۸ سالم شده گفت: خوبه دیگه بزرگ شدی، دیگه جا افتادی، که بتونی یه غمه بزرگو به دوش بکشی. نمیدانستم چرا این حرفها را میزند. آن هم شب تولدم ...
🥀فقط چشمم به تلفن همراه بود که او تماس بگیرد یا پیامک بزند تا یک هفته در ارتباط بودیم بعد از یک هفته دیدم پیامک داد "سلام مریم گوشی تلفنمو خاموش میکنم و دوباره روشن میکنم" دو روز گوشیاش خاموش بود در این دو روز هرچه تماس میگرفتم نه پیامی به او میرسید و نه زنگ میخورد بعد از دو روز گوشیاش را روشن کرد. همان روز پای تلویزیون نشسته بودم. اخبار یکی از فرماندهان سپاه را نشان میداد که از روی نقشه با چوب نازکی که در دست داشت مشغول توضیح عملیاتی بود و میگفت: نیروهای ما را به تصرف درآوردند و بعد تصویر یک سری از نیروهای پاسدار را نشان داد که از کوه پایهها به طرف قله پیش میرفتند. این تصویر از تلویزیون نظرم را جلب کرد. خوب به چهرههایی که در حال حرکت بودند نگاه میکردم و با خودم میگفتم نکنه کمیل اینجاست ...
🥀کمیل تماس گرفت احوالپرسی کردیم و سریع جریان اخبار را گفتم کمیل اخبار داره میگه نیروهای ما اینجا و اونجا را تصرف کردند گفت: خب دیگه چی میگه گفتم: نمیدونم اسم یه سری مناطقو برد بین کوه و دره یه جاهایی رو نشون داد و گفت: یه سری جاها هم هنوز دست دشمنه کمیل چیزی نگفت و حرفی نزد مثل همیشه دلجویی کرد و احوالپرسی کرد و از من پرسید که چه خبر و چه میکنم و بعد تلفن را قطع کرد...
&ادامه دارد
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🌹۲۷ آذر سالروز شهادت شهیدمفتح گرامی باد🌹
محمد مفتح در ۲۷ آذر ۱۳۵۸ هنگام ورود به دانشگاه تهران توسط گروه فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به همراه دو محافظش در مقابل دانشکده الهیات دانشگاه تهران با رگبار گلوله کشته شد.
@raviannoorshohada
برای اینکه خدا ..
لطفش و رحمتش و آمرزشش
شامل حال ما بشه
باید اخلاص داشته باشیم ..!
شهید #محمد_ابراهیم_همت
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
▫️رفیقی داشتم که میگفت: «اینجا ـ جزیرۀ مجنون ـ جای دیوانههاست. دیوانههایی که عاشقاند. عاشقانی که میخواهند از راه میانبُر به خدا برسند.»
▫️تابستان سال ۱۳۶۵ بود و من با این رفیق راه، راه را گم کرده بودم. کجا؟ در جزیرۀ مجنون؛ وقتی که از خط برمیگشتیم. همان دمدمای صبح. گرما بالای سی درجه بود و رطوبت هوا بالای هفتاد درصد و ما برای رهایی از گرما و شرجی، بالاپوشمان، فقط یک زیرپیراهن سفید و خیس بود.
▫️آنجا، کسی را دیدم که کلاه پشمی زمستانی را تا پایین ابرو پایین کشیده و کنار نیزارها دراز به دراز خوابیده بود. نگاه عاقل اندر سفیهی به او کردم و به رفیقم گفتم: «راست گفتی که مجنون جای دیوانههاست.»
▫️رفیق راه ـ جلیل شرفی ـ گفت: «فعلاً چارهای نیست جز اینکه مسیر و راه را از این عاقل دیوانهنما بپرسیم. از نیروهای اطلاعات عملیات است و بلدِ راه.»
▫️پرسیدم: «اخوی، ما راه را گم کردهایم. سهراه همت کدام طرف است؟». دو کلمه بیشتر نگفت: «مستقیم برو، میرسی به همت.»
▫️ولی همین دو کلمۀ مختصر را با رفیق راهم ـ جلیل شرفی ـ عقب جلو کردیم و سه معنی ژرف از آن بیرون کشیدیم؛ اول اینکه، راه رسیدن به همت راه مستقیم است. دوم اینکه رسیدن به راه مستقیم، همت میخواهد. و سوم اینکه راه همت، راه مستقیم است و راه مستقیم راه همت. تمام این جملات به یک نتیجه و مقصد میرسید.
▫️یک ماه بعد، همان جا، از جزیرۀ مجنون، رفیق راهم ـ جلیل شرفی ـ رفت پیش حاج همت و آسمانی شد.
روایتی از شهید #علی_خوش_لفظ
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شهید غریب | ۲۹ آذر سالروز بازگشت پیکر شهید محمدجواد تندگویان به ایران
شهید #محمد_جواد_تند_گویان#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🌹 امروز ۲۹ آذر
هشتمین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم حمیدرضا اسدالهی هست 🌹
🍃🌺 شهید والامقام حمید رضا اسدالهی در وصیت خود از امام زمان عج تقاضا می کند،همه جوانان انقلاب اسلامی را برای نصرت خودت تربیت کنید و برای سربازی خودتان به کار گیرید ان شاءلله .
@raviannoorshohada
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید حمیدر ضا اسداللهی:
محمد..!
زندگی ڪُن براے مهدیﷻ
درس بخوان براے مهدیﷻ
ورزش ڪُن براے مهدیﷻ
محمد..!
من تورا از خدا براے خودم نخواستم
تو را از خدا خواستم براے مهدی(عج)
@raviannoorshohada
فرازی زیبا از وصیتنامه شهیدی
که پیکرش بعد از 16 سال
سالم به میهن برگشت :
🌷سعی کنید که یکی از افرادی باشید که همیشه سعی در #زمینه_سازی برای #ظهور صاحب الامر دارند
🌷و بکوشید اول #خود
و بعد #جامعه را پاک سازی کنید
🌷و دعا کنید که این #انقلاب به #انقلاب_جهانی آقا امام زمان متصل شود.
🌷پس اگر می خواهید دعاهایتان #مستجاب شود به #جهاد_اکبر
که همان #خودسازی_درونی است بپردازید.
#شهید_محمدرضا_شفیعی🌷
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🕌 خدمات ملی و بین المللی /
ایام شهادت حاج قاسم عزیز👇
✅اعزام کاروان راهیان مکتب حاج قاسم عزیز به استان کرمان؛
👈 زیارت مزار مطهر حاج قاسم و شهدای گلزار بین المللی کرمان؛
👈 بازدید ازمراکز فرهنگی ، تاریخی، تفریحی،سیاحتی و دستاوردهای حاج قاسم دراستان کرمان؛
👈 زیارت مراکز زیارتی ؛
👈 اجرای سین راهیان مکتب وبرنامه های متنوع فرهنگی؛
با حضور تیم هادی از مبدا، راویان تخصصی و همرزمان حاج قاسم سلیمانی،خانواده شهید ،مداح، هماهنگی غذا، اسکان و...
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘🌹⚘🌹
👈 توجه توجه 👇
در ایام شهادت حاج قاسم در کرمان ،
غذا و اسکان و روایت گری و مداحی و برنامه های فرهنگی و تیم هادی و اجرای برنامه ها، همه و همه، برای زائرین بزرگوار حاج قاسم رایگان بوده و هیچ هزینه ای ندارد...
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
👈لطفادرخواست خودرا به شماره
۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ یاآیدی
@shahidegomnamemaktabehajqasem
اعلام فرمایید.
⚘⚘
#جان فدا#شهیدالقدس#مکتب حاج قاسم
⚘⚘
👈کانال اطلاع رسانی
👇
http://eitaa.com/sayarimojtabas
🌷🌷🌷یلدای خونین روزی است که تا همیشه در اذهان مردم کرمانشاه خواهد ماند، آن روز شادی مردم در آستانه شب یلدا به اندوه و ماتم تبدیل شد.
یکشنبه خونین کرمانشاه در سی ام آذر ۶۵ علاوه بر سرخی دانه های انار با خون بیش از ۱۰۰ شهید و ۳۰۰ مجروح گره زده شده در
بلندترین شب سال
🔴۳۰ آذر ۱۳۶۵، مردم شهر کرمانشاه مشغول تدارک #شب_یلدا بودند که دهها فروند جنگدهی بعثی محلههای شعر را بمباران کردند و چند صد نفر پرپر شدند، اما دولتهای غربی تنها نظاره کردند و دم بر نیاوردند...#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
📕✏عهد-کمیل
💠قسمت-بیست_یکم
🥀شهریور ماه بود که روی تخت دراز کشیده بودم و میخواستم بخوابم. حدود ساعت ۱۱:۳۰ شب بود. دیدم پیامک از طرف کمیل آمد. و بعد پشت هم پیامکهایش میآمد. مشخص بود خیلی دلش گرفته و دارد درد دل میکند:
- مریم! میدونم زودتر از تو از این دنیا میرم.
+ خدا نکنه. انشالله من زودتر از تو بمیرم. انشالله من پیش مرگ تو بشم.
- نه مریم! میدونم زودتر از تو میرم.
+ استغفرالله! تو مگه خدایی که میدونی ؟
- مریم من زودتر از تو میمیرم. بهت ثابت میکنم.
+کمیل فقط خداست که میدونه کی زودتر میره، کی زودتر نمیره، از کجا میدونی؟
- اینو بهت ثابت میکنم که زودتر از تو میرم.
دوباره همان حرفهایی را که قبلاً گفته بود تکرار کرد:
- مریم! زمانی که من شهید شدم تو باید ازدواج کنی.
حالا آن وقت شب دراز کشیده شروع کردم به گریه کردن.
+ کمیل! باز تو شروع کردی؟ باز شروع کردی به این حرفها؟
-مریم! این واقعیته که تو باید بدونی. فکر نکن این حرفام از سر بیغیرتی یا چیز دیگهای هست. اگر دارم بهت میگم تو باید بعد از شهادتم ازدواج کنی به این دلیله که نمیخوام تو این دنیایی که پر از گرگ هست تو تنها بمونی ولی اینو بدون که تو وقتی ازدواج کنی، امانت سپرده میشی به دست کسی دیگه ولی تو اون دنیا تو فقط مال منی تو اون دنیا من فقط تو رو انتخاب میکنم نه کس دیگهای رو از این بابت خیالت راحت باشه. من سر سفره حرف از حوری زدم و گاهی اذیتت کردم خدا شاهده تو اون دنیا حتی به حوری نگاه هم نمیکنم تو برای من از اونا بالاتری...
🥀 حرفهایش بوی جدایی و عشق میداد.
من فقط مینوشتم "نگو" "خدا نکنه" "این حرفا چیه میزنی"
نوشت:
- مریم من حتی وصیت نامه مو نوشتم، یک وصیت نامه تو مجردی نوشتم که دادم به خانوادم. یک وصیت نامه دیگهای هم زمان متاهلین نوشتم و گذاشتم وسط قرآن و دادم. وقتی شهید شدم تو برو وصیتنامه مو بخون بخون.
-مریم! دوباره گوشیمو خاموش میکنم ولی دوباره روشن میکنم...
&ادامه دارد...
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
#گزارش_تصویری| حال و هوای شب یلدا در گلزار شهدا بهشتزهرا(س)
مادرانی که همه چیزشان فرزندشان است و شب یلدا خود را کنار فرزند شهیدشان سپری کردند
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
ـ
دختری داد میزد، گریه میکرد''
میگفت:میخوام صورت پدرمو ببوسم!
اما اجازه نمیدادند،
یکی گفت:دخترش است مگر چه اشکالی دارد؟
بگذارید پدرش را ببوسد!
گفتند شما اصرار نکنید نمیشود
این شھید سر ندارد💔
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
2_144200951299197389.mp3
2.4M
اله من اله حسین
برا من بسه نگاه حسین
🎙#مهدی_رسولی