شهید آیتالله بهشتی:
آفت این انقلاب اسلامی این است که دچار بازیگرانی باشد که اسلام و انقلاب و هر چیزی را دکان کنند.
دکان قدرت،
دکان ثروت،
دکان شهرت،
دکان ریاست...
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
▫️غیرت یعنی این...
اینه که کشورو میسازه نه اینکه تو قلب ملت به شهید ملت بگی موی دماغ...
فرق میکنه کی رییس جمهور بشه...
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او جان فدای ما بود 💔
دلم برای حاج قاسم سوخت 💔
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
🌷#دختر_شینا #قسمت55 ✅ فصل پانزدهم مهدی شده بود یک بچهی تپلمپل چهل روزه.تازه یاد گرفته بود بخند
🌷#دختر_شینا
#قسمت56
✅ فصل پانزدهم
💥 فردا صبح رفتیم خانهی خودمان. کمی اسباب و اثاثیه هم بردیم. خانهی قشنگی بود. دو اتاق خواب داشت و یک هال کوچک و آشپزخانه. دستشویی بیرون بود سر راه پلهها؛ جلوی در ورودی. اما حمام توی هال بود. از شادی روی پایم بند نبودم. موکت کوچکی انداختم توی حیاط و بچهها را رویش نشاندم. جارو را برداشتم و شروع کردم به تمیز کردن. خانه تازه از دست کارگر و بنا درآمده بود و کثیف بود. با کمک هم تا ظهر شیشهها را تمیز کردیم و کف آشپزخانه و هال و اتاقها را جارو کردیم.
💥 عصر آقا شمساللّه و خانمش هم آمدند. صمد رفت و با کمک چند نفر از دوستهایش اسباب و اثاثیهی مختصری را که داشتیم آوردند و ریختند وسط هال. تا نصف شب وسایل را چیدیم. این خانه از خانههای قبلی بزرگتر بود. مانده بودم تنها فرشمان را کجا بیندازیم. صمد گفت: « ناراحت نباش. فردا همهی خانه را موکت میکنم. »
💥 فردا صبح زود، بلند شدم و شروع کردم به تمیز کردن و مرتب کردن خانه. خانم آقا شمساللّه هم کمکم بود. تا عصر کارها تمام شده بود و همه چیز سر جایش چیده شده بود. عصر سماور را روشن کردم. چای را دم کردم و با یک سینی چای رفتم توی حیاط. صمد داشت حیاط را آب و جارو میکرد. موکت کوچکی انداخته بودیم کنار باغچه. بچهها توی حیاط بازی میکردند. نشستیم به تعریف وچای خوردن. کمی که گذشت، صمد بلند شد رفت توی اتاق، لباس پوشید و آمد و گفت: « من دیگر باید بروم. » پرسیدم: « کجا؟! » گفت: « منطقه. »
با ناراحتی گفتم: « به این زودی. » خندید و گفت: « خانم! خوش گذشته. یک هفته است آمدهام. من آمده بودم یکی، دوروزه برگردم. فقط به خاطر این خانه ماندم. الحمدللّه خیالم از طرف خانه هم راحت شد. اگر برنگشتم، سقفی بالای سرتان هست. »
خواستم حرف را عوض کنم، گفتم: « کی برمیگردی؟! »
سرش را رو به آسمان گرفت و گفت: « کیاش را خدا میداند. اگر خدا خواست، برمیگردم. اگر هم برنگشتم، جان تو و جان بچهها. »
💥 داشت بند پوتینهایش را میبست. مثل همیشه بالای سرش ایستاده بودم. زنبرادرش را صدا کرد و گفت: « خانم! شما هم حلال کنید. این چندروزه خیلی زحمت ما را کشیدید. »
تا سر کوچه با او رفتم. شب شده بود. کوچه تاریک و سوت و کور بود. کمی که رفت، دیگر توی تاریکی ندیدمش.
💥 یک ماهی میشد رفته بود. من با خانهی جدید و مهدی سرگرم بودم. خانههای توی کوچه یکییکی از دست کارگر و بنا درمیآمد و همسایههای جدیدتری پیدا میکردیم. آن روز رفته بودم خانهی همسایهای که تازه خانهشان را تحویل گرفته بودند، برای منزل مبارکی، که خدیجه آمد سراغم و گفت: « مامان بیا عمو تلفن زده کارت دارد. » مهدی را بغل گرفتم و نفهمیدم چهطور خداحافظی کردم و رفتم خانهی همسایهی دیوار به دیوارمان. آنها تنها کسانی بودند که در آن کوچه تلفن داشتند.
💥 برادرشوهرم پشت تلفن بود. گفت: « من و صمد داریم عصر میآییم همدان. میخواستم خبر داده باشم. » خیلی عجیب بود. هیچوقت صمد قبل از آمدنش به ما خبر نمیداد. دلشورهی بدی گرفته بودم. آمدم خانه. دست و دلم به کار نمیرفت. یک لحظه خودم را دلداری میدادم و میگفتم: « اگر صمد طوری شده بود، ستار به من میگفت. » لحظهی دیگر میگفتم: « نه، حتماً طوری شده. آقا ستار میخواسته مرا آماده کند. » تا عصر از دلشوره مردم و زنده شدم.
💥 به زور بلند شدم و غذایی بار گذاشتم و خانه را مرتب کردم. کمکم داشت هوا تاریک میشد. دم به دقیقه بچهها را میفرستادم سر کوچه تا ببینند باباشان آمده یا نه. خودم هم پشت در نشسته بودم و گاهگاهی توی کوچه سرک میکشیدم. وقتی دیدم این طور نمیشود، بچهها را برداشتم و رفتم نشستم جلوی در.
💥 صدای زلال اذان مغرب توی شهر میپیچید. اشک از چشمانم سرازیر شده بود. به خدا التماس کردم: « خدایا به این وقت عزیز قسم، بچههایم را یتیم نکن. مهدی هنوز درست و حسابی پدرش را نمیشناسد. خدیجه و معصومه بدجوری بابایی شدهاند. ببین چطور بیقرار و منتظرند بابایشان از راه برسد. خدایا! شوهرم را صحیح و سالم از تو میخواهم. »
💥 اینها را میگفتم و اشک میریختم، یکدفعه دیدم دو نفر از سر کوچه دارند توی تاریکی جلو میآیند. یکی از آنها دستش را گذاشته بود روی شانهی آن یکی و لنگانلنگان راه میآمد. کمی که جلوتر آمدند، شناختمشان. آقا ستار و صمد بودند. گفتم: « بچهها بابا آمد. » و با شادی تندتند اشکهایم را پاک کردم.
🔰ادامه دارد...
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
خیلی همت میخواد
کشورت جنگ زده باشه
فقیر هم باشه
خودتم در جنگ باشی
ولی بیای رای بدی👌
وطن یعنی مادر❣
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🌴شهید شعبان فکوری را اهل شهرستان جویبار از استان مازندران درباره ویژگیهای این شهید: تمام زندگی شهید فکوری در یک کولهپشتی خلاصه میشد و پا به پای شهید چمران در جبهههای جنوب میجنگید. وی که در جبهههای به «آقا داداش» شهرت داشت میان مردم استان مازندران بهعنوان «چمران مازندران» شناخته شده بود.
🌴شعبان فکوری معلم دبیرستانهای جویبار، قائمشهر، کیاکلا و فرمانده گروهان سلمان، از گردان مسلم ابن عقیل لشکر 25 کربلا در استان مازندران بود.
مجروحیت شهید فکوری در عملیات والفجر 8 با سلاحهای شیمیایی : چهره وی در اثر این مجروحیت به اندازهای تغییر کرد که حتی فرزندانش او را نشناختند. پیش از شهادتش، سفر زیارتی حج به او پیشنهاد شد، به خانوادهاش گفته بود که شما به خانه خدا بروید اما من به دیدار صاحبخانه خواهم رفت. جمله «خدا نکند جنگ تمام شود و ما زنده بمانیم» نشانهای از نگرانیهای وی بود و سال 1365 با شهادتش در عملیات کربلای یک بر فراز کوههای قلاویزان در منطقه مهران، این نگرانی برطرف شد.
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
قول همسر شهیدنوید صفری در مورد انتخابات فردا به دوستان رای دهنده...
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
#پنجشنبه_های_شهدایی
#شهیدسردارناصربختیاری🕊
💢 بازگشت از جبهه به خاطر انتخابات...
🔹از جبهه برگشته بود تا چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری برای کاندیدای مورد نظرش تبلیغ کند.
🔹اعتقاد داشت که در آن شرایط کشور، قضیه انتخابات ریاست جمهوری از هر چیزی مهمتر و حیاتیتر است.
🔹میگفت: باید آقای رجایی با رای بالا انتخاب شود.
🔹برای تبلیغ حتی به روستاها نیز رفته بود و حسابی برای آقای رجایی تبلیغ کرده بود.
#انتخابات
❣برای شادی روح پاک شهدا پنج صلوات هدیه میکنیم🕊
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فنا فیالله شد اما بقا دارد سلیمانی
مقام قدس در قُرب خدا دارد سلیمانی
شهید فی سبیل الله، عزیز جان روح الله
بلی در قلب حزب الله جا دارد سلیمانی
#انتخابات
#ساعت_عاشقی_دلتنگی ۱:۲۰
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
شهید حاج قاسم سلیمانی:
امروز ما باید با حضور پررنگ و همه جانبه خودمان در انتخابات در صحنهٔ جهان نشاط ملی خودمان را برای دفاع از انقلاب نشان بدهیم.
#ساعت_عاشقی_۱:۲۰
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون و در این روز حماسه ی بزرگ و آزمون مهم انتخابات
❤ سر مزار مطهر و مرقد قهرمان ملی و جهان، حاج قاسم سلیمانی عزیز و شهدای عزیز گلزار بین المللی کرمان
نائب الزیاره هستم...
مجتبی سیاری
⚘ جمعه ۱۵ تیرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۱
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
#جان فدا؛
#شهیدالقدس؛
#مکتب حاج قاسم عزیز؛
⚘⚘⚘⚘⚘
👈کانال اطلاع رسانی:
راهیان مکتب حاج قاسم عزیز/راهیان نور/ راهیان کربلا/راهیان مقاومت/راهیان حرم/راهیان قدس/ راهیان وطنی و گلزارگردی/روایتگری ها/کنگره ها/یادواره ها/دوره ها/ کارگاه ها/ویژه برنامه ها/دیدارها/گردشگری ها/اردوهاو...
👇👇👇
http://eitaa.com/sayarimojtabas
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
هر کس ذرهای برای این عزیزان حرمت قائل باشد امروز بیتفاوت نیست!
#انتخابات
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
☑️ ثبت آخرین رأی پدر شهید...
🔸 پدر شهید فریدونکناری صبح امروز در انتخابات شرکت نمود و پس از آن دار فانی را وداع گفت
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
#ای_عاشق_حسین_تولدت_مبارک🎉🎊
به مانند کبوتری پر کشید و بر آسمان ها رفت.
گویی او زمینی نبود!
گویی از ما انسان ها نبود.
او فرشته ای 🕊 بود از سوی خداوند.
خداوند او را روی زمین نهاده بود تا به ما
انسانها ثابت کند که آری، #فرشته_ها هم
می توانند روی زمین باشند.
آری ❗️
او آمد تا دست من و تو را هم بگیرد .....
او آمد تا من و تو را دعوت کند به راهش ....
#او_کیست_جز #شهیدنویدصفرے🌹
#تولدت_مبارک_قهرمان🎉🎊
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شهید آوینی
🔹هیچ راهی برای آنکه از آینده با خبر شویم و بدانیم که چه در انتظار ماست وجود ندارد.
#ادامه_مسیر_روشن
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------